«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۱ فروردین ۱, سه‌شنبه

اگر كاسه ای دیگر خوری، هرآینه دعوی خدایی كنی!


مهدی خلیفه در شكار از لشگر جدا ماند. شب به خانه ی اعرابی رسید. طعام ماحضری و كوزه ای شراب پیش آورد. چون كاسه ای بخوردند، مهدی گفت:
من یكی از خواص مهدیم. كاسه ی دوم بخوردند، گفت:
من یكی از امرای مهدیم. كاسه ی سیم بخوردند، گفت: 
من مهدیم. اعرابی كوزه را برداشت و گفت:
كاسه ی اول خوردی، دعوی خدمتكاری كردی، دوم دعوی امارت كردی، سیم دعوی خلافت كردی، اگر كاسه ای دیگر خوری، هرآینه دعوی خدایی كنی.

روز دیگر چون لشگر بر او جمع شدند، اعرابی از ترس بگریخت؛ مهدی فرمود كه «اشهد انك الصادق ولو دعیت الرابعه». حاضرش كردند. زری چندش بداد. اعرابی گفت:
شهادت می دهم كه تو راست میگویی؛ هر چند چهارمی را نیز [ادعا میكردی]!

عبید زاکانی 


هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!