درباره ی ماجرای تبهکارانه ی اسیدپاشی ها در اسپهان و شهرهای دیگر، پیش تر نوشته بودم:
«از دید من، سر نخ را باید
در همانجا جُست که فاجعه ی بزرگ سینما رکس آبادان را سازمان داده بود. کار زیر سر
همان هاست و اگر از من می پرسید، کار را از به اصطلاح «بیت» آن رهبر دبنگ آغاز کنید.
اطمینان نزدیک به یقین دارم که چنانچه از دلاوری انجام چنین کاری برخوردار باشید و
”هول و خوف الهی“ برتان ندارد، سر نخ اصلی
این ماجرا و دیگر ماجراهای ناروشن و همچنان پا در هوای گذشته را در آنجا خواهید یافت.»۱
اکنون، نمودها و نشانه های بیش تری گواه آن است که سررشته
ی اینگونه تبهکاری ها و بویژه ماجرای اسیدپاشی به روی زنان از همانجاست و درست به
همین دلیل است که هنوز هیچگونه نشانه ای از اسیدپاشان که بیگمان بیش از یکی دو نفر
بوده اند و کاری سازمان داده شده را به انجام رساندند، در دست نیست. درباره ی این
نمودها و نشانه های بیش تر، تنها به این دلیل که به تبهکاران کمک خواهد نمود تا
کارهای شان را بازهم بهتر سر و سامان دهند، چیزی نخواهم نوشت؛ ولی بر آن
پامی فشارم.
ماجرای اسیدپاشی، هماوندی سرراست با دستینه کردن «قرارداد
ننگین ژنو» دارد؛ قراردادی که تاکنون بی کم و کاست به اجرا درآمده و همچنان، بی
هیچگونه سر و صدایی، پی گرفته می شود؛ برخلاف ادعاهای علی اکبر صالحی، رییس «سازمان
انرژی اتمی»، نیمه کاره رها کردن و خواباندن بسیاری کارها، نه داوطلبانه بوده و
هست و نه نشانه ای از حسن نیت دربردارد۲ چنین روندی، به انجام رساندن از پیش برنامه ریزی
شده و باریک بینانه (دقیق) ی آن قرارداد ننگین در شرایطی است که پس از ماه ها «گفتگوهای
خورد و برد» زیر برنام ریشخندآمیز «تعامل با غرب»، رژیم سرافکنده به نمایندگی از
سوی مردم و خلق های ایران، جز توسریِ پیگیری تحریم های اقتصادی و جلوگیری
قلدرمآبانه از گردش مالی سرمایه های ایران ـ و بیگمان سرمایه های بسیاری اسلام
پیشگان دزد در بانک های کشورهای امپریالیستی ـ چیزی دریافت نکرده و در آینده نیز
دستکم تا آن هنگام که نقش سگ زنجیری تازه ی امپریالیست ها را بی هیچ اگر و مگری بر
دوش گیرد، دریافت نخواهد کرد.
در شرایطی که «شیطان بزرگ» و همدستانش جز یک «آب نبات
لیسی» چیزی به «آقایان» نداده و نه تنها از دادن هرگونه پایوری خودداری ورزیده که
دزدان الله کرم و بهمراه آن ها ملت بزرگ ایران و همه ی خلق های آن را همچنان
پادرهوا نگاه داشته اند، خواباندن کاری که میلیاردها دلار۳ برای مردم و خلق های ایران هزینه برداشته، چه
داوطلبانه و با حسن نیت و چه بی این دو، در بهترین حالت، ریشخندی آمیخته به خریّت بیش
نبوده و درماندگی و تن دادن به ننگ بیش تر را به نمایش می نهد.
درست پس از دستینه نمودن آن قرارداد ننگین بود که رهبر
دودوزه باز، نابکار و بیشرم رژیم با فرار به جلو و پیگیری مشتی یاوه های هشت من نه
شاهی درباره ی استکبار و «شکست تمدن غرب در مسائل اخلاقی»، نگرانی فرهنگی خویش را بهانه
ای برای کژدیسه نمودن افکار عمومی از این خیانت و شکست بزرگ تاریخی نمود:
«یک مساله هم مسالهی
فرهنگ است ... بنده هم نگرانم. مسالهی فرهنگ، مسالهی مهمی است. اساس این ایستادگی،
این حرکت و در نهایت انشاءالله پیروزی، بر حفظ فرهنگ اسلامی و انقلابی است و تقویت
جناح فرهنگی مؤمن، تقویت این نهال هایی که روییده است در عرصهی فرهنگ؛ بحمدالله جوانهای
مؤمنِ خوبی داریم در عرصهی فرهنگ و هنر؛ فعالیت کردند، کار کردند؛ حالا بعضی
جوانند، بعضی دورهی جوانی را هم گذراندهاند؛ ما عامل فرهنگی کم نداریم. ما حتماً
در مسالهی فرهنگ[باید توجه کنیم]، دولت محترم هم باید توجه کند، دیگران هم توجه
کنند. بنده هم در این نگرانی با شما سهیم هستم و امیدوارم که مسوولین فرهنگی توجه
داشته باشند که چه میکنند. با مسائل فرهنگی شوخی نمیشود کرد؛ بیملاحظگی نمیشود
کرد؛ اگر چنانچه۴ یک
رخنهی فرهنگی بهوجود آمد، مثل رخنههای اقتصادی نیست که بشود [آن را] جمع کرد،
پول جمع کرد یا سبد کالا داد یا یارانهی نقدی داد؛ اینجوری نیست ...»۵
پیرو این یاوه گویی ها، کاسه لیسان، چابلوسان و نابکاران
درون و پیرامون «خیمه و خرگاه نظام» بار دیگر به یاد «بدحجابی زنان» و جُستارهای
دیگری پیرامون آن افتادند و «جوانهای مؤمنِ خوب ... در عرصهی فرهنگ و هنر»، تبهکاری
در سخن را تا آنجا پیش بردند که حتا پیشنهاد چنگ اندازی به زنان به گفته ی آن ها «بدحجاب»
در خیابان ها را بر زبان راندند! و کیست که نداند؟ آنجا که زر و زور و فریب یکجا
گرد می آید، دیوار بلند میان سخن و کردار، کوتاه تر می شود؛ کوتاه چون پرچینی که شغالان
و گرازان و بوزینگان با یک اشاره آن را لگدمال می کنند و مرزهایی دیگر از تبهکاری
را درمی نوردند؛ و چنین نیز کردند:
«جوانهای مؤمنِ خوب ... بحمدالله ... فعالیت کردند، کار
کردند» و بسیار زود سوراخ دعا را در کالبد اسیدپاشی به روی زنان، چاقوکشی و نابکاری
های شرم آور دیگری یافتند. آن ها نیک می دانستند که «با مسائل فرهنگی شوخی نمی شود
کرد؛ بیملاحظگی نمی شود کرد»! تنها ایراد بزرگِ کار، چون دیگر کارهای تاکنون به
انجام رسیده در ولایتِ پوشالیِ «ریش الدین ابوالمحاسن» و نه تنها در زمینه ی
فرهنگی که دیگر زمینه ها در این بود که بجای بستن «رخنه فرهنگی»، زخم های
دیگری به مردم بخت برگشته ی میهن مان زدند؛ زنانی را از زیبایی و زندگی انداختند و
خانواده هایی را سیاهپوش و تیره بخت تر از پیش نمودند! چه باک! «بیضه اسلام» که در این سی و شش سال به
زر و زیور فراوان نیز آراسته شده، سلامت باد!
... و آن ها، آن بیشرف ها، همانجا پنهان
شده اند که باید می شدند:
در زیر دامن رهبری الدنگ و بیشرم که حتا یک نانوایی را
نمی توانست بگرداند و به رهبری کشوری با فرهنگ چندین هزارساله دست یافت! از این بازی
تاریخی، مات می مانی!
ب. الف. بزرگمهر پنجم دی ماه ۱۳۹۳
پی نوشت:
۱ ـ «انگار رفته اند زیر عبای آقا»، ب.
الف. بزرگمهر، ۲۴ آبان ماه ۱۳۹۳
۲ ـ علی
اکبر صالحی» رییس سازمان انرژی اتمی با بیان اینکه آخرین نسل «سانتریفیوژ آی آر ۸»
(«IR8») را در اختیار داریم ولی
هنوز به آن گاز تزریق نشده است، گفت: تا زمانی که مذاکرات ادامه دارد، قصد راه
اندازی ۹ هزار دستگاه سانتریفیوژ را نداریم ... ما اکنون سانتریفیوژهای نسل دوم
خودمان را داریم که حدود هزار عدد آنها نصب شده است و حدود یک زنجیره ۱۶۴ تایی
آنها به صورت آزمایشی کار می کند ... ما به این سانتریفیوژها گاز تزریق نکرده ایم
و این کار هم داوطلبانه است و تا زمانی که مذاکرات ادامه دارد، قرار نیست که به «آی آر ۸» گاز
تزریق کنیم ... ما این را به عنوان حسن نیت خودمان به طرف مقابل نشان می دهیم ...»
۳ ـ بله،
دلار! و نه آن پول ملی که شوربختانه چون زمینگیری رو به مرگ، روی زمین به خود می
پیچد و می خزد!
۴ ـ پارسی نویسی:
واژه های «اگر» و
«چنانچه» که آن رهبر نادان و «همه فن حریف» از آن میان در زمینه ی کاربرد زبان
پارسی، آن دو را همیشه با یکدیگر بکار برده و می برد، با تفاوت بسیار ناچیزی در
کاربرد خود به یک آرش هستند. به این ترتیب، «اگر چنانچه»، همانا «اگر اگر» یا
«چنانچه چنانچه» است و باید تنها یکی از آن ها را بکار برد!
۵ ـ «بیانات
در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری»، ۱۵ اسپندماه ۱۳۹۲
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر