یادداشتی
کوتاه به مناسبت بازانتشار این نوشتار
واعظان کین جلوه درمحراب و منبر می کنند
آقای باراک حسین اوباما، رییس جمهور ایالات متحده، به مناسبت نوروز پیام شادباشی برای مردم ایران فرستاد و خواهان گفتگویی روشن با رهبران جمهوری اسلامی شد. گفتگویی که به درازای بیش از سه دهه، حتا پیش از نهادینه شدن رژیم جمهوری اسلامی تا دوران کنونی به مناسبت های گوناگون میان نمایندگان اسلام گرای ایرانی و پس از آن جمهوری اسلامی با نمایندگان دولت های امپریالیستی ایالات متحده، به دور از چشم توده های مردم ایران، جریان داشته و همچنان دارد. این که چه انگیزه ها و دگرگونی های سیاسی ـ اجتماعی درون و پیرامون کشور ما لزوم چنین "گفتگوی روشن" برای حل نهایی «اختلافاتی جدی ... و ... ایجاد یک پیوند سازنده میان ایالات متحده، ایران و جامعهی جهانی [بخوان: سامانه امپریالیستی]»١ را پدید آورده، تا اندازه ای بیرون از چارچوب این نوشتار است. آنچه، اکنون پیش و بیش از هرچیز دیگر از اهمیت برخوردار است، سیاست های دور و نزدیک امپریالیست ها، بویژه امپریالیست های ایالات متحده و خطرهایی است که در آینده دور و نزدیک، میهن ما را تهدید می کنند.
پیش از هر چیز، توجه به این واقعیت از اهمیت زیادی برخوردار است که برآیند سیاسی ـ اجتماعی حاکمیت جمهوری اسلامی ایران از آغاز پیدایش آن تاکنون ـ صرف نظر از مبارزه درونی جناح های گوناگون آن که به درازای سه دهه دگرگونی های زیادی پذیرفته ـ با وجود شعارهای «مرگ بر آمریکا» و ضد استکباری آن، در کردار به پیشبرد سیاست های امپریالیستی در منطقه خاورمیانه، آسیای میانه و افغانستان، عراق و حتا جاهای دورتر مانند بوسنی (یوگسلاوی پیشین) کمک های شایانی نموده است.
در این سه دهه و از همان نخست تاکنون، تضاد آشکار درونمایه (مضمون) و برونزد (شکل) انقلاب خود را نشان داده است. انقلابی ژرف با دامنه طبقاتی ـ توده ای گسترده و انگیزه های نیرومند ضد امپریالیستی، استقلال خواهانه و عدالت جویانه که پایه های بهره کشی نواستعماری و تسلط امپریالیست ها بر منطقه نفت خیز و استراتژیک خاورمیانه را لرزاند و سست نمود، در درونمایه و رهبری ناکارآمد ِ چپ ستیز با مدیریتی نادرست و حاکمیتی در مجموع دروغگو و نیرنگ باز که دین را دستاویز آماج های سوداگرانه خود نموده، در برونزد آن. نتیجه و برآیند کار تا اینجا نیز، آن چیزی است که جلوی چشمان همه ماست و نیازی به شرح و بسط ندارد؛ و تازه این پایان کار نیست.
از جایگزین نمودن شعار «جمهوری اسلامی» بجای «عدالت اجتماعی» در مهم ترین و بنیادی ترین شعار انقلاب بهمن: «استقلال، آزادی، عدالت اجتماعی» گرفته تا کمک به امپریالیست ها برای سرنگونی دولت دمکراتیک افغانستان و مسلط شدن گروه های راهزن و قاچاقچیان مواد مخدر "اسلامی" ـ طالبانی که بهترین آلت دست امپریالیست ها برای پیشبرد سیاست هایشان نه تنها در منطقه که در جهان هستند؛ از کمک به امپریالیست های اروپایی و ایالات متحده برای فروپاشاندن کشور یوگسلاوی گرفته تا کمک به ازهم پاشی عراق و یاری رسانی به نیروهای رزمی نیروهای اهریمنی آن سوی اقیانوس ها که اکنون دیگر چند سالی است در کشورهای همسایه ما و نیز در کنداب (خلیج) فارس جا خوش کرده و به ساختن پایگاه های نظامی پایدار سرگرمند؛ از سیاست های تندروانه و به ظاهر ضد امپریالیستی در کمک به بخشی از نیروهای اسلام گرای تندرو فلسطینی و سست نمودن بنیان های «سازمان آزادی بخش فلسطین» گرفته تا فرار سرمایه ها و لایه های روشنفکر و اندیشمندان جامعه به بیرون از مرزهای ایران زمین که نابودی اقتصادی و به خدمت امپریالیسم در آمدن بخشی از همین نیروهای روشنفکر و اندیشمند را در پی داشته، همه و همه از "دستاورد"های حاکمیتی است که انقلاب بزرگ و توده ای بهمن ۱۳۵٧ را به سراشیب شکست کشانده است.
اینک، هرچه به پایان سراشیبی و شکست قطعی انقلاب نزدیک تر می شویم، کمتر نیازی به پرده پوشی تماس ها و گفتگوهایی است که به درازای بیش از سه دهه میان اسلام پیشگان ایرانی و امپریالیست های ایالات متحده در جریان بوده است. شعار ضد استکباری «نه شرقی، نه غربی» که از همان نخست از درونمایه ای واپسگرایانه، چپ ستیز و ضد مردمی برخوردار بود، اکنون خود را بیش از پیش در برونزد راستین خود «نه شرقی، همه اش غربی ِ غربی» به نمایش می گذارد. با این همه، فشار توده های مردم و خواست های برآورده نشده انقلاب بهمن، بویژه در زمینه عدالت اجتماعی، همچنان از نیروی کافی برخوردار است که حاکمیت و رهبری آن را به ابراز همدردی با توده های بجان آمده وادارد و در این میان ناگزیر شعار «بزک نمیر بهار میاد کُمبزه با خیار میاد» نیز هنوز کاربرد دارد.
رهبر جمهوری اسلامی در پیام نوروزی خود در مشهد، از جمله چنین می گوید:
« اين دهه را ده سال پيشرفت و عدالت كشور و نظام جمهورى اسلامى ناميديم؛ در حالى كه از آغاز انقلاب، ملت ايران با حركت عظيم خود و با ايجاد و استقرار نظام جمهورى اسلامى، به سمت پيشرفت و عدالت حركت كرده است. ده سال آينده چه خصوصيتى دارد كه آن را به عنوان دههى پيشرفت و عدالت نامگذارى كردهايم؟ به نظر ما تمايز ده سال آينده با سه دههى گذشته، در آمادگىهاى بسيار وسيع و عظيمى است كه در كشور عزيزمان براى پيشرفت و عدالت به وجود آمده است، كه اين آمادگىها به ملت بزرگ و مصمم ما اجازه ميدهد كه در اين زمينه يك جهش و يك گام بلند نشان بدهد. ملت، آمادهى يك حركت پرشتاب و بزرگى به سمت پيشرفت و عدالت است؛ چيزى كه در دهههاى قبل، اين امكان با اين گستردگى براى ملت فراهم نبود.»۲
گرچه کاربرد خشک و خالی واژه «عدالت» که در بنیان خود هیچگونه جهت گیری اجتماعی دارا نیست، بجای عبارت «عدالت اجتماعی به سود زحمتکشان و تولیدکنندگان ثروت های مادی و معنوی جامعه»، جُستار را گُنگ و ناروشن می کند، ولی به هر رو نشانه ای روشن از فشار توده های کم و بیش آگاهی است که هنوز نیازمند سازماندهی خود برای دستیابی به عدالت اجتماعی مورد نظرشان هستند. رهبر جمهوری اسلامی در ادامه پیام نوروزی خود، آن کاستی را اینگونه جبران می کند:
«پيشرفت اگر با عدالت همراه نباشد، پيشرفتِ مورد نظر اسلام نيست. اينى كه ما توليد ناخالص ملى را، درآمد عمومى كشور را به يك رقم بالائى برسانيم، اما در داخل كشور تبعيض باشد، نابرابرى باشد، عدهاى آلاف و الوف براى خودشان داشته باشند، عدهاى در فقر و محروميت زندگى كنند، اين آن چيزى نيست كه اسلام ميخواهد؛ اين آن پيشرفتى نيست كه مورد نظر اسلام باشد. بايد عدالت تأمين بشود. عدالت هم يك واژهى بسيار عميق و وسيعى است كه بايستى خطوط اصلى آن را جستجو و پيدا كرد. به نظر ما عدالت، كاهش فاصلههاى طبقاتى است ... فاصلههاى طبقاتى بايد برداشته شود ... برابرى در استفادهى از امكانات و فرصتها بايد به وجود بيايد. همهى آحاد كشور، آن كسانى كه استعداد دارند، آن كسانى كه امكان دارند، بتوانند از امكانات عمومى كشور استفاده كنند. اينجور نباشد كه نورچشمىها مقدم باشند و افراد متقلب و خدعهگر جلو بيفتند. كارى كنيم كه افراد گوناگون كشور، همه بتوانند در برابر امكانات كشور، از فرصت برابر استفاده كنند. البته اينها آرزوهاى بزرگى است، ليكن دستيافتنى است ... اگر تلاش كنيم و كار كنيم، ميتوانيم به آن برسيم. سخت است، اما شدنى است.»۳ [تاکیدها همه جا از من است]. این ها سخنان درست، خوب و گوشنوازی است که جز آنکه گفته شود: «خدا از دهانت بشنود!»، چیزی به آن نمی توان افزود. گرچه به مصداق «دو صد گفته چون نیم کردار نیست» تا به عمل در نیاید، نمی توان آن را باور داشت؛ همانگونه که ایشان نیز در بخش دیگری از پیام شان گفته اند:
«... با حرف نميشود، با الفاظ نميتوان كارى انجام داد، نوشتن اين چيزها روى كاغذ اثرى ندارد؛ تحرك و برنامهريزى لازم دارد.»۴
در زمینه جلوگیری از نیرنگ های «شیطان بزرگ» و به دام آن نیفتادن، کارنامه جمهوری اسلامی هیچ نقطه درخشانی ندارد. پی در پی از چاله ای به چالهء دیگر افتادن و باز همان کار را از سر گرفتن! شاید گفته آقای محمدرضا تابش ، نماینده مردم اردکان در مجلس شورا، هنوز هم گواه خوبی بر این مدعا باشد. ایشان، پیشتر در ارتباط با تب گفتگوی رودررو با نمایندگان ایالات متحده به بهانه دشواری ها و چالش های کشور همسایه عراق، به شکلی پوشیده و دربسته، تنها گوشه ای از پرده را بالا زده بود:
«آمريكاييها در مساله افغانستان و در اجلاس بن از ايران امتيازاتي گرفتند و مسايل خود را حل كردند؛ اما مسايل ما همچنان باقي است»۵
در شرایطی که امپریالیست های ایالات متحده از مدت ها پیشتر، پس از فروپاشی اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیستی، نقشه های دورپروازانه و خطرناکی برای منطقه خاورمیانه، آسیای میانه و میهن ما درسرپرورانده و فراهم کرده اند و سیاست آنها در دولت تازه باراک حسین اوباما نیز دنباله منطقی همان سیاست از پیش طراحی شده این کشور در این بخش از جهان است، سیاست به نعل و به میخ زدن جمهوری اسلامی و خواست کنار آمدن با «شیطان بزرگ» به هر بهای ممکن، همراه با سردرگمی مسوولین "بلندپایه" آن که در عمل نقش چندانی در تصمیم گیری های مهم سیاسی نداشته و حتا گاه آگاهی بهنگام از فلان تصمیم گرفته شده ندارند، چشمگیر است. با کنار یکدیگر نهادن چند رویداد و کوشش برای بیرون کشیدن رابطه میان آنها، گفته بالا روشن تر می شود:
«هلند می گوید ایران دعوت برای شرکت در اجلاسی بین المللی در باره آینده افغانستان را پذیرفته است که با حضور مقامات دولت آمریکا برگزار خواهد شد ...
اجلاس "آینده افغانستان" به پیشنهاد وزیر امور خارجه آمریکا قرار است اواخر ماه مارس ... در هلند برگزار شود ... انتظار می رود نقش پررنگ تری برای همکاری های منطقه ای در سیاست تازه آمریکا در نظر گرفته شود که در آن صورت همکاری ایران اهمیت زیادی خواهد داشت.
ایران می گوید دستیابی به امنیت و ثبات در افغانستان را به نفع خود می داند و برای رسیدن به این هدف کمک خواهد کرد. عده ای از ناظران عقیده دارند افغانستان محلی است که همکاری در آن می تواند زمینه ای عملی را برای بهبود در روابط میان ایران و آمریکا فراهم کند.
وزیر امور خارجه هلند در پاسخ به این سئوال که آیا شرکت ایران در اجلاس "آینده افغانستان" نشانه ای از بهبود روابط ایران و غرب است، گفت که این امر نشان می دهد تلاش ها برای بهبود روابط ثمر داده است.
او گفت: "اتحادیه اروپا و آمریکا سیاستی را پیش برده اند که رویکردی مرکب است. از یک طرف تحریم ها را حفظ کرده اند تا از همکاری ایران مطمئن شوند و از طرف دیگر مشوق هایی را برای وقتی که آنها همکاری کنند ارائه داده اند".»۶
« به گزارش خبرگزاری فارس، حسن قشقاوی در گفتگو با این خبرگزاری گفته است: "اظهاراتی را که مبنی بر قبول دعوت برای حضور در اجلاس افغانستان از اینجانب نقل شده است، ۱۰۰ درصد تکذیب میکنم".»۷
«دولت آمریکا اظهار امیدواری کرده است در کنفرانس این هفته درباره افغانستان بتواند فرصتی برای "تعامل سازنده" با ایران در مورد مسائل این کشور پیدا کند.
این یک روز پس از آن است که ریچارد هولبروک فرستاده آمریکا در امور افغانستان و پاکستان تصمیم ایران برای شرکت در کنفرانس لاهه در روز سه شنبه را یک "گام به جلو" توصیف کرد ...
مقام های دولت باراک اوباما، رئیس جمهور جدید آمریکا، در هفته های اخیر در موارد متعدد به ضرر و زیانی که از بابت قاچاق مواد مخدر از افغانستان متوجه ایران می شود اشاره کرده و آن را موضوع خوبی برای مشارکت گسترده تر ایران برای حل مشکلات افغانستان دانسته اند ...
ایران روز پنجشنبه تایید کرد که هیاتی را به کنفرانس لاهه خواهد فرستاد ...
از سوی دیگر به گزارش خبرگزاری فرانسه حامد کرزی، رئیس جمهور افغانستان، روز شنبه گفت ایران می تواند نقش مهمی در مقابله با افراط گرایان اسلامی بازی کند و از فرصت به وجود آمده برای بهبود روابط ایران و آمریکا استقبال کرد ...
او ضمن "ارزشمند" خواندن نقش تاریخی و منطقه ای ایران به عنوان یک کشور بزرگ و با نفوذ گفت: "ما امیدوارم که برادران و خواهران ایرانی ما از این فرصت برای خیر ایران، برای خیر افغانستان و برای خیر منطقه، بهره بگیرند."»۸
«اخیرا دولت ایتالیا که ریاست دوره ای گروه هشت را به عهده دارد، به دولت آمریکا پیشنهاد کرده است اجازه دهد ایران در اجلاس ماه ژوئن درباره ثبات افغانستان و پاکستان شرکت کند.
ایران ممکن است در ماه ژوئن در اجلاس گروه هشت درباره ثبات افغانستان و پاکستان شرکت کند. گروه هشت کشور صنعتی جهان، این اجلاس را به منظور بررسی امکان همکاری های منطقه ای و بین المللی برای تقویت ثبات در این دو کشور برگزار می کند.
چندی پیش دبیرکل ناتو نیز گفته بود که ایران باید نقشی فعال تر در ایجاد ثبات در افغانستان به عهده بگیرد.
سفیر ایران در کابل در واکنش به این درخواست، اعلام کرد که ناتو تاکنون درخواستی مشخص به ایران ارائه نکرده است.
پس از آن سخنگوی دولت افغانستان گفت که ایران می تواند با ارائه اطلاعاتی که در اختیار دارد و همچنین فراهم کردن امکان انتقال تجهیزات مورد نیاز ناتو به افغانستان، به نبرد با شورشیان کمک کند.
ایران می گوید مشکل افغانستان راه حل نظامی ندارد.
مقامات ایران گزارش هایی را که اخیرا درباره انجام گفتگو میان سفرای ایران و آمریکا در کابل منتشر شده بود، تکذیب کرده اند.»۹
همه این خبرها و رویدادهای گاه ضد و نقیض را اگر در کنار خبری بسیار مهم تر از آن ها یعنی گفتگوهای دراز مدت و پنهانی جمهوری اسلامی با ایالات متحده بر سر حمل و نقل بارهای نظامی این کشور از راه مرزهای ایران به افغانستان بنهیم، روشن می شود که جستار بر سر امری مهم تر از «قاچاق مواد مخدر» بوده است که نمایندگان دو کشور گفتگوهای پنهانی را این بار در کابل پی گرفته و می گیرند. آنگاه، بازهم بیشتر روشن می شود که چرا آغوش امپریالیست ها، این غارتگران جهانی هست و نیست ملت ها، اینگونه به روی جمهوری اسلامی گشوده شده و می شود. آنگاه، شاید بتوان پیام شادباش نوروزی باراک حسین را نیز بهتر دریافت.
به گزارش خبرگزاری «ریا نووستی»:
«آنچه که اوایل سال ٢٠٠٩ میلادی رخ داد، یعنی بسته شدن مسیر انتقال بارهای ناتو به افغانستان از طریق پاکستان و روند بسته شدن پایگاه ماناس در قرقیزستان منجر به تغییراتی جدی در اوضاع سیاسی منطقه شد.
اطلاعاتی در دست هستند مبنی بر اینکه بین نمایندگان ایران و آمریکا فعالانه مذاکراتی انجام می شوند. آگاه شدن از محتوای مذاکرات بسیار دشوار است، زیرا نه تنها محتوا و موضوعات آن و بلکه خود واقعیت مذاکرات پنهان می شود. این مذاکرات در خاکی بی طرف، در کابل، انجام می شوند.
موضوع اول و اصلی، تراتزیت بارهای نظامی به افغانستان است. انتقال نیروها به افغانستان از طریق خاک پاکستان و از دو پایگاه هوایی در قرقیزستان و ازبکستان انجام می شد. اکنون مسیر پاکستانی عملاً بسته شده و بنظر می رسد که برای مدتی بسیار طولانی نیز بسته خواهد ماند. پایگاه ازبکستان در سال ٢٠٠۵ بسته شد، پایگاه ماناس قرقیزستان نیز طی چند ماه آینده بسته خواهد شد.
آمریکایی ها در ماه های ژانویه ـ فوریه ٢٠٠٩ موفق شدند مذاکراتی انجام داده و امکان ترانزیت بار از طریق خاک روسیه، قزاقستان، ازبکستان و نیز تاجیکستان را بیابند. اما ترانزیت از چنین مسیری طولانی تر و گران تر تمام می شود. علاوه بر این، کشورهای یادشده رسماً تنها اجازه ترانزیت بارهای غیر نظامی را داده اند.
آمریکا نیاز به کشوری دارد که به دریا راه داشته باشد، بندرها و شبکه راه های آن توسعه یافته بوده و هم مرز با افغانستان نیز باشد. بغیر از پاکستان، یک چنین کشوری ایران است.
ترانزیت احتمالی از طریق ایران، کوتاهترین راه از پایگاه های بزرگ نظامی در خلیج فارس است که بهنگام عملیات علیه عراق در سال های ١٩٩۱ و ٢٠٠۳ بخوبی توسعه یافته اند. این پایگاه ها می توانند تا ۴٠٠ هزار نفر را به همراه ذخایر انبوه سلاح، تجهیزات، مهمات نظامی، مواد غذایی و غیره در خود جای دهند. انتقال بار می تواند از طریق دریا و خشکی، از مرز ایران-عراق صورت گیرد و پس از آن، توسط راه آهن به هرات عرضه شده و از آنجا بارها بین تمامی پادگان های افغانستان تقسیم شوند.»۱۰
همین گزارش کمی جلوتر می افزاید:
«این چرخشی غیر منتظره در سیاست خاور نزدیک است ... نباید امکانات دیپلماسی آمریکایی را دست کم گرفت. آمریکا توان این را دارد که توافق کند و حتی با دشمن خود روابط متفقانه پایدار برقرار کند. با توجه به این توان آمریکا، امکان انعقاد توافقنامه روابط متفقانه با ایران باورنکردنی به نظر نمی رسد ... به احتمال زیاد، فعالانه در رابطه با شرایط چنین امکانی برای همکاری تبادل نظر می شود ...»۱۱
حاکمیت جمهوری اسلامی، پیش از این، بارها و بارها بازیچه دست سیاست های امپریالیستی، بویژه در زمینه سیاست خارجی شده است. اینک، در شرایطی که کشورهای روسیه، قزاقستان، ازبکستان و تاجیکستان، تنها اجازه حمل و نقل بارهای غیر نظامی امریکایی به مقصد افغانستان را داده اند، گفتگو بر سر حمل و نقل بارهای نظامی نیروهای ایالات متحده و ناتو از راه خاک ایران به کشور همسایه ما، افغانستان در میان است!
از سویی حاکمیت جمهوری اسلامی ایران می گوید مشکل افغانستان راه حل نظامی ندارد و از سوی دیگر با نمایندگان ایالات متحده، بر سر حمل و نقل بارهای نظامی این کشور از راه خاک ایران به افغانستان، به گفتگو می نشیند!!!
رهبر جمهوری اسلامی، در بخشی از پیام نوروزی خود و البته مانند همیشه کمی دوپهلو، پس از شرح زیان هایی که دولت های ایالات متحده و برخی دیگر کشورهای امپریالیستی اروپای باختری به ایران وارد نموده اند، ازجمله چنین می گوید:
«... من نصيحت ميكنم به مسئولين آمريكائى، به هر كه در آمريكا تصميمگير است - چه رئيس جمهور، چه كنگره و چه ديگران - اين وضعى كه در گذشته دولت آمريكا داشته است، به ضرر ملت آمريكا و به ضرر خود دولت آمريكا هم هست ... ميخواهيد ارادهى خودتان را در دنيا تحميل كنيد، در امور كشورها دخالت ميكنيد، در دنيا معيارهاى دوگانه به كار ميبريد؛ يك جا يك جوان فلسطينى را كه از شدت فشار ناگزير ميشود يك حركت شهادتطلبانه انجام دهد، سيل تبليغات را بر سر او ميريزيد؛ اما از طرف ديگر رژيم صهيونيستى كه در ظرف بيست و دو روز آن فاجعه را در غزه به وجود مىآورد، جنايتهاى او را نديده ميگيريد؛ آن جوان را تروريست ميخوانيد، اين رژيم تروريست را ميگوئيد ما به امنيتش متعهديم ... اين نصيحت به شماست؛ براى خير خودتان، براى صلاح خودتان، براى آيندهى كشور خودتان، از لحن تكبرآميز، از روش مستكبرانه، از حركتهاى قيممآبانه دست برداريد؛ در كار ملتها دخالت نكنيد؛ به حق خودتان قانع باشيد؛ براى خودتان منافعى در همه جاى دنيا تعريف نكنيد؛ خواهيد ديد چهرهى آمريكا در دنيا بتدريج از آن منفوريت به شكل ديگرى تبديل خواهد شد. اين حرفها را گوش كنيد. نصيحت من به مسئولين آمريكائى - چه رئيس جمهور و چه ديگران - اين است؛ روى اين حرفها با دقت فكر كنيد، بدهيد برايتان ترجمه كنند - البته به صهيونيستها ندهيد ترجمه كنند! - از انسانهاى سالم مشورت بخواهيد، نظر بخواهيد. تا وقتى دولت آمريكا روش خود را، عمل خود را، جهتگيرى خود را، سياستهاى خود را، مثل اين سى سال عليه ما ادامه دهد، ما همان آدم سى سال قبل، همان ملت اين سى سال هستيم. ملت ما از اينكه باز هم شما شعار بدهيد كه «مذاكره و فشار»، ما با ايران مذاكره ميكنيم، در عين حال فشار هم وارد مىآوريم - هم تهديد، هم تطميع - بدش مىآيد. اينجور با ملت ما نميشود حرف زد.»۱۲
اگر این سخنان پندآمیز را که از سوی بالاترین مقام جمهوری اسلامی به میان آمده، در کنار رویدادها، گفتگوها و گرایش برای «تعامل سازنده» از هر دوسو بنهیم، چند احتمال، به میان خواهد آمد:
۱ ـ گفتگوها و رویدادها را به شرف عرض ولی فقیه نمی رسانند و وی در جریان دشواری ها و چالش های خطرناک پیش رو نیست؛ "هوایی" سخن می راند و باز هم به پند و اندرزگویی امریکایی ها سرگرم است؛
٢ ـ مانند گذشته و برپایه گونه ای حاکمیت ملوک الطوایفی که همچنان در کشور استوار است، هنگامیکه دیگران سرگرم کوک نمودن سازهایشان با طرف های «امریکایی»۱۳ هستند، وی نیز ساز خود را می زند و انتظاری در این باره، برای رقصیدن دیگران به ساز ایشان نیست؛
۳ ـ وی کاملا در جریان اوضاع و احوال هست و این سخنان را ـ مانند نمونه پیش از آن درباره عراق ـ برای ایز گم کردن و رفع مسوولیت احتمالی در آینده بر زبان می آورد و به گفته ای دیگر، مردم را "سیاه" می کند؛ یا
۴ ـ ترکیبی از دو مورد نخست؛ یعنی مثلا نه همه گفتگوها که تنها "گلچینی" از رویدادها و گفتگوها (گل گفته ها و گل شنیده ها) را به شرف عرض مبارک می رسانند؛ افتخار رهبری ارکستر ناهمساز را به ایشان می سپارند و ساز خود را می زنند و گهگاهی به پند و اندرزهای فقیهانه شان گوش فرا می دهند و همزمان، بیشترشان را از آن گوش بیرون می کنند ...
آنچه در این میان پیدا و آشکار است، گفتگوهای پنهانی میان نمایندگان جمهوری اسلامی ایران با نمایندگان دولت تازه ایالات متحده است که با وجود همه پنهانکاری ها، از پرده برون افتاده و درونمایه گفتگوهای آن نیز که در صورت درست بودن مایه شرمساری برای هر ایرانی است، کم و بیش به بیرون درز کرده است. باید توجه داشت که صدور مجوز و حمل و نقل بارهای نظامی و غیر نظامی نیروهای اشغالگر ناتو و ایالات متحده در افغانستان از خاک ایران خیانت آشکار و بخشش ناپذیر به خلق های افغانستان و ایران است. خیانتکارانی که به چنین گفتگوهایی تن داده اند، در صورتی که به این عمل دست یازند، خشم و نفرت و ننگ ابدی مردم ایران را به جان خواهند خرید؛ زیرا این سلاح ها در آینده، در شرایطی که نیروهای اهریمنی ناتو و سرمایه امپریالیستی جنگی زمینی با ایران را در دستور کار خود قرار دهند، برعلیه کشور ما نیز مورد استفاده قرار خواهند گرفت.
از دید نگارنده، دگرگونی های اخیر در رابطه با «شیطان بزرگ»، چیزی جز نشانه های جدی رویارویی هرچه بیشتر حاکمیت جمهوری اسلامی با آرمان های انقلاب بهمن و زیرپا نهادن منافع توده های زحمتکش ایران نیست؛ حاکمیتی که تنها چند گامی تا روفتن و برباد دادن آنچه از انقلاب بهمن برجای مانده و پیشخدمتی نیروهای امپریالیستی فاصله دارد و هم اکنون نیز با شتاب زیاد در این راه گام برمی دارد.
آینده نزدیک، نشان خواهد داد که سردمداران ایران، چه تضمین هایی برای ادامه هستی خود در برابر خوشخدمتی های تازه که چند و چون آنها هنوز بر کمتر کسی روشن است، دریافت خواهند نمود. ولی یاد آوری یک نکته تاریخی را شایسته می بینم:
قراردادهای سرمایه داران بزرگ امپریالیستی و دولت های نماینده آنها، نه بر زمین سفت که بر آب "نقش بسته است" و با نخستین موج، نقش بر آب خواهد شد.
تاریخ به ما نمی گوید چکار کنیم، به ما می گوید چکار نکنیم (نقل به مضمون)!۱۴
ب. الف. بزرگمهر ۱۱ فروردین ١٣٨٨
پی نوشت ها:
١ ـ پيام نوروزی پرزيدنت اوباما به ایرانیان، واشنگتن، ٢٠ مارس ٢٠٠٩
٢ ـ بيانات رهبر جمهوری اسلامی در مشهد، اول فروردین ١٣٨٨
۳ ـ همانجا
۴ ـ همانجا
۵ ـ محمدرضا تابش ، نماینده مردم اردکان در مجلس شورا، خانه ملت، ۲۵ ارديبهشت ۱۳۸۶
http://mellat.majlis.ir/archive/1386/02/25/labi.htm
۶ ـ هلند: ایران در اجلاس آینده افغانستان شرکت می کند، بی بی سی، ۵ فروردین ١٣٨٨
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2009/03/090325_op_netherlands_iran_afghan_conference.shtml
٧ ـ تکذیب قطعی شدن شرکت ایران در اجلاس افغانستان، بی بی سی، ۲۳ اسفند ۱۳۸۷
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2009/03/090313_op_iran_us_afghanistan.shtml
٨ ـ آمریکا در پی فرصتی برای 'تعامل سازنده' با ایران بر سر افغانستان، ۹ فروردین ١٣٨٨
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2009/03/090328_si_wkf_usiran_afghan.shtml
٩ ـ افغانستان: همکاری ایران و آمریکا ضروری است، بی بی سی، ۱۰ اسفند ۱۳۸۷
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2009/02/090228_op_spanta_iran_us.shtml
۱۰ ـ دمیتری ورخاتوروف، کارشناس مرکز مطالعه افغانستان معاصر، پایگاه اطلاع رسانی افغانستان، خبرگزاری «ریا نووستی» روسیه، ۲۰ اسفند ماه
http://pe.rian.ru/articles/20090310/120491508.html
۱۴ ـ گفته ای بسیار آموزنده از تاریخدان انگلیسی: ای. اچ. کار
نوشتار
زیر، نوشتاری کهنه از اندکی کم تر از شش سال پیش است و به ناچار مهر و نشان آن
زمان را با خود همراه دارد. از آن میان، آنچه درباره ی «سراشیبی و شکست قطعی
انقلاب» گفته شده از مدتی پیش به پایان خود رسیده است که بیگمان به آرش «پایان تاریخ»
نیست که به آرش پایان مرحله ای از تاریخ ایران است که با انقلاب شکوهمند بهمن
پنجاه و هفت آغاز شد و با چیرگی ضدانقلاب به پایان خود رسید؛ پایانی که خود آبستن
بحران های تازه است و آتشی زیر خاکستر که نه تنها خاموش نشده که هر آن امکان شعله
ور شدن دارد: آغاز مرحله ای دیگر ...
خواندن
آن را سودمند می بینم؛ تا چه قبول افتد و چه در نظر آید ...
ب.
الف. بزرگمهر هژدهم اسپند ماه ۱۳۹۳
***
واعظان کین جلوه درمحراب و منبر می کنند
چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند
حافظ
پیشگفتار
اکنون، نزدیک به سه دهه است که دولت های ایران و ایالات متحده روابط مستقیم دیپلماتیک ندارند. روابط دو کشور بویژه به خاطر روش دشمنانه ای که دولت وقت ایالات متحده برضد انقلاب توده های مردم ایران در پیش گرفت، بیش از پیش به دشمنی گرایید و ماجرای گروگان گیری کارکنان سفارت ایالات متحده در تهران را تنها می توان بهانه ای برای خرابی بیش از پیش این روابط در سال های پس از آن دانست.
در سال های اخیر، بویژه پس از فروپاشی اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیستی و گستاخ شدن هرچه بیشتر نیروهای اهریمنی سرمایه امپریالیستی در جهان، نیرو گرفتن بیشتر پیمان تجاوزکار ناتو و یورش نظامی کشورهای سرمایه داری باختر به رهبری ایالات متحده به کشورهای گوناگون دربرگیرنده دو کشور همسایه ما، افغانستان و عراق و تهدیدهای همیشگی آنها برای یورش به میهن ما، روابط میان حاکمیت جمهوری اسلامی و این کشورها و بویژه ایالات متحده با تنش های گاه سختی روبرو بوده است.
هیچ انسان فرهیخته ای، هیچ خلقی و هیچ حاکمیت دانا و صلح جویی، بویژه در منطقه استراتژیک خاورمیانه و آسیای جنوب و جنوب باختری، خواهان برافروختن جنگی دیگر در این منطقه نیست. همه می دانند که برافروخته شدن چنین جنگ هایی، خطر گسترش آن به کشورشان و کاربرد سلاح های نوین کشتار جمعی دربرگیرنده سلاح های اتمی را دربرداشته و دود آن به چشم همه خواهد رفت. امپریالیست ها نیز با همه درنده خویی شان و با وجود نیاز زیادی که به جنگ افروزی برای حل دشواری های اقتصادی و سیاسی شان دارند، چنان آتش برافروخته مهارناپذیری را نمی خواهند و ریسک آن را به گردن نمی گیرند. آنها، سیاست های ماجراجویانه خود را که همیشه آماج های اقتصادی ـ و در مورد منطقه ما بویژه نفت ـ را در نهاد خود دارد، گام به گام و بسیار حساب شده، پی می گیرند. گرچه، سیاست های پراگماتیستی آنها که در مجموع خود سیاست هایی کوته بینانه و سودجویانه است، گاه با شکست هایی سخت در اینجا و آنجا همراه می شود، ولی کاربرد روش های تجزیه و تحلیل علمی در نهادهای پژوهش های استراتژیک این کشورها که به هیچ روی با نهاد زیر رهبری "باهوش" ترین آخوند حاکمیت جمهوری اسلامی ـ به عنوان نمونه ـ سنجش پذیر نیست، به آنها امکان پیشبرد دقیق تر، حساب شده تر، با ریسک بسیار کمتر و تصحیح های به هنگام را می دهد. بدینسان آنها، بویژه در دوران کنونی، توانسته اند بخوبی موقعیت هایی را برای دشمنان خود فراهم نمایند که نه راه پس و نه راه پیش برایشان برجای نمانده است. چنین وضعیتی را که بی شباهت به بازی موش و گربه نیست با حاکمیت جمهوری اسلامی نیز انجام می دهند. حاکمیتی که به خاطر دور شدن از توده های مردم زحمتکش و تولید کنندگان ثروت های مادی و معنوی، بیش از پیش تکیه گاه های خود را از دست می دهد و بهتر بازیچه دست آنها قرار می گیرد.
داشتن رابطه ای برابرحقوق در چارچوب عرف دیپلماتیک و با رعایت منافع ملی دو کشور ـ که در مورد کشورمان به معنی رعایت منافع تولید کنندگان ثروت های مادی و معنوی و نیز منافع خلق هاست وگرنه شکست و فروپاشی اقتصادی ـ اجتماعی و سرزمینی را در پی خواهد داشت ـ مانند دیگر کشورها، امری پذیرفتنی و پسندیده است. برقراری چنین رابطه ای نیازی به گفتگوهای پنهانی، درگوشی و دور از چشم توده های مردم ندارد.
آیا رابطه و گفتگوهای میان ایران و ایالات متحده که هربار به بهانه ای ـ مانند گفتگوهای مک فارلین ـ رفسنجانی یا گفتگوهای پیرامون عراق ـ گشوده و بازگشوده شده است، چارچوب های یادشده در بالا را دربر داشته و دارد؟
آیا پیام باراک حسین اوباما که از جمله «چپ های شرمگین» پیشین را که دیگر کمتر شرمی بر چهره شان دیده می شود و این پیام آنها را آنچنان خرسند ساخته که برای مردم ایران بیانیه و دستورالعمل می فرستند، صرف نظر از شادباش نوروزی آن و بازی با احساسات ایرانیان، دربردارنده احترام متقابل و رعایت برابر حقوقی در چارچوب عرف دیپلماتیک است؟
در این نوشتار با سود بردن و درکنارهم نهادن برخی رویدادها، گفته ها و پیام ها که گاه با یکدیگر در تناقض آشکار قرار دارند، به جستاری بسیار مهم که امنیت کشورمان را در آینده مورد تهدید جدی قرار خواهد داد، پرداخته ام.
حافظ
پیشگفتار
اکنون، نزدیک به سه دهه است که دولت های ایران و ایالات متحده روابط مستقیم دیپلماتیک ندارند. روابط دو کشور بویژه به خاطر روش دشمنانه ای که دولت وقت ایالات متحده برضد انقلاب توده های مردم ایران در پیش گرفت، بیش از پیش به دشمنی گرایید و ماجرای گروگان گیری کارکنان سفارت ایالات متحده در تهران را تنها می توان بهانه ای برای خرابی بیش از پیش این روابط در سال های پس از آن دانست.
در سال های اخیر، بویژه پس از فروپاشی اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیستی و گستاخ شدن هرچه بیشتر نیروهای اهریمنی سرمایه امپریالیستی در جهان، نیرو گرفتن بیشتر پیمان تجاوزکار ناتو و یورش نظامی کشورهای سرمایه داری باختر به رهبری ایالات متحده به کشورهای گوناگون دربرگیرنده دو کشور همسایه ما، افغانستان و عراق و تهدیدهای همیشگی آنها برای یورش به میهن ما، روابط میان حاکمیت جمهوری اسلامی و این کشورها و بویژه ایالات متحده با تنش های گاه سختی روبرو بوده است.
هیچ انسان فرهیخته ای، هیچ خلقی و هیچ حاکمیت دانا و صلح جویی، بویژه در منطقه استراتژیک خاورمیانه و آسیای جنوب و جنوب باختری، خواهان برافروختن جنگی دیگر در این منطقه نیست. همه می دانند که برافروخته شدن چنین جنگ هایی، خطر گسترش آن به کشورشان و کاربرد سلاح های نوین کشتار جمعی دربرگیرنده سلاح های اتمی را دربرداشته و دود آن به چشم همه خواهد رفت. امپریالیست ها نیز با همه درنده خویی شان و با وجود نیاز زیادی که به جنگ افروزی برای حل دشواری های اقتصادی و سیاسی شان دارند، چنان آتش برافروخته مهارناپذیری را نمی خواهند و ریسک آن را به گردن نمی گیرند. آنها، سیاست های ماجراجویانه خود را که همیشه آماج های اقتصادی ـ و در مورد منطقه ما بویژه نفت ـ را در نهاد خود دارد، گام به گام و بسیار حساب شده، پی می گیرند. گرچه، سیاست های پراگماتیستی آنها که در مجموع خود سیاست هایی کوته بینانه و سودجویانه است، گاه با شکست هایی سخت در اینجا و آنجا همراه می شود، ولی کاربرد روش های تجزیه و تحلیل علمی در نهادهای پژوهش های استراتژیک این کشورها که به هیچ روی با نهاد زیر رهبری "باهوش" ترین آخوند حاکمیت جمهوری اسلامی ـ به عنوان نمونه ـ سنجش پذیر نیست، به آنها امکان پیشبرد دقیق تر، حساب شده تر، با ریسک بسیار کمتر و تصحیح های به هنگام را می دهد. بدینسان آنها، بویژه در دوران کنونی، توانسته اند بخوبی موقعیت هایی را برای دشمنان خود فراهم نمایند که نه راه پس و نه راه پیش برایشان برجای نمانده است. چنین وضعیتی را که بی شباهت به بازی موش و گربه نیست با حاکمیت جمهوری اسلامی نیز انجام می دهند. حاکمیتی که به خاطر دور شدن از توده های مردم زحمتکش و تولید کنندگان ثروت های مادی و معنوی، بیش از پیش تکیه گاه های خود را از دست می دهد و بهتر بازیچه دست آنها قرار می گیرد.
داشتن رابطه ای برابرحقوق در چارچوب عرف دیپلماتیک و با رعایت منافع ملی دو کشور ـ که در مورد کشورمان به معنی رعایت منافع تولید کنندگان ثروت های مادی و معنوی و نیز منافع خلق هاست وگرنه شکست و فروپاشی اقتصادی ـ اجتماعی و سرزمینی را در پی خواهد داشت ـ مانند دیگر کشورها، امری پذیرفتنی و پسندیده است. برقراری چنین رابطه ای نیازی به گفتگوهای پنهانی، درگوشی و دور از چشم توده های مردم ندارد.
آیا رابطه و گفتگوهای میان ایران و ایالات متحده که هربار به بهانه ای ـ مانند گفتگوهای مک فارلین ـ رفسنجانی یا گفتگوهای پیرامون عراق ـ گشوده و بازگشوده شده است، چارچوب های یادشده در بالا را دربر داشته و دارد؟
آیا پیام باراک حسین اوباما که از جمله «چپ های شرمگین» پیشین را که دیگر کمتر شرمی بر چهره شان دیده می شود و این پیام آنها را آنچنان خرسند ساخته که برای مردم ایران بیانیه و دستورالعمل می فرستند، صرف نظر از شادباش نوروزی آن و بازی با احساسات ایرانیان، دربردارنده احترام متقابل و رعایت برابر حقوقی در چارچوب عرف دیپلماتیک است؟
در این نوشتار با سود بردن و درکنارهم نهادن برخی رویدادها، گفته ها و پیام ها که گاه با یکدیگر در تناقض آشکار قرار دارند، به جستاری بسیار مهم که امنیت کشورمان را در آینده مورد تهدید جدی قرار خواهد داد، پرداخته ام.
***
آقای باراک حسین اوباما، رییس جمهور ایالات متحده، به مناسبت نوروز پیام شادباشی برای مردم ایران فرستاد و خواهان گفتگویی روشن با رهبران جمهوری اسلامی شد. گفتگویی که به درازای بیش از سه دهه، حتا پیش از نهادینه شدن رژیم جمهوری اسلامی تا دوران کنونی به مناسبت های گوناگون میان نمایندگان اسلام گرای ایرانی و پس از آن جمهوری اسلامی با نمایندگان دولت های امپریالیستی ایالات متحده، به دور از چشم توده های مردم ایران، جریان داشته و همچنان دارد. این که چه انگیزه ها و دگرگونی های سیاسی ـ اجتماعی درون و پیرامون کشور ما لزوم چنین "گفتگوی روشن" برای حل نهایی «اختلافاتی جدی ... و ... ایجاد یک پیوند سازنده میان ایالات متحده، ایران و جامعهی جهانی [بخوان: سامانه امپریالیستی]»١ را پدید آورده، تا اندازه ای بیرون از چارچوب این نوشتار است. آنچه، اکنون پیش و بیش از هرچیز دیگر از اهمیت برخوردار است، سیاست های دور و نزدیک امپریالیست ها، بویژه امپریالیست های ایالات متحده و خطرهایی است که در آینده دور و نزدیک، میهن ما را تهدید می کنند.
پیش از هر چیز، توجه به این واقعیت از اهمیت زیادی برخوردار است که برآیند سیاسی ـ اجتماعی حاکمیت جمهوری اسلامی ایران از آغاز پیدایش آن تاکنون ـ صرف نظر از مبارزه درونی جناح های گوناگون آن که به درازای سه دهه دگرگونی های زیادی پذیرفته ـ با وجود شعارهای «مرگ بر آمریکا» و ضد استکباری آن، در کردار به پیشبرد سیاست های امپریالیستی در منطقه خاورمیانه، آسیای میانه و افغانستان، عراق و حتا جاهای دورتر مانند بوسنی (یوگسلاوی پیشین) کمک های شایانی نموده است.
در این سه دهه و از همان نخست تاکنون، تضاد آشکار درونمایه (مضمون) و برونزد (شکل) انقلاب خود را نشان داده است. انقلابی ژرف با دامنه طبقاتی ـ توده ای گسترده و انگیزه های نیرومند ضد امپریالیستی، استقلال خواهانه و عدالت جویانه که پایه های بهره کشی نواستعماری و تسلط امپریالیست ها بر منطقه نفت خیز و استراتژیک خاورمیانه را لرزاند و سست نمود، در درونمایه و رهبری ناکارآمد ِ چپ ستیز با مدیریتی نادرست و حاکمیتی در مجموع دروغگو و نیرنگ باز که دین را دستاویز آماج های سوداگرانه خود نموده، در برونزد آن. نتیجه و برآیند کار تا اینجا نیز، آن چیزی است که جلوی چشمان همه ماست و نیازی به شرح و بسط ندارد؛ و تازه این پایان کار نیست.
از جایگزین نمودن شعار «جمهوری اسلامی» بجای «عدالت اجتماعی» در مهم ترین و بنیادی ترین شعار انقلاب بهمن: «استقلال، آزادی، عدالت اجتماعی» گرفته تا کمک به امپریالیست ها برای سرنگونی دولت دمکراتیک افغانستان و مسلط شدن گروه های راهزن و قاچاقچیان مواد مخدر "اسلامی" ـ طالبانی که بهترین آلت دست امپریالیست ها برای پیشبرد سیاست هایشان نه تنها در منطقه که در جهان هستند؛ از کمک به امپریالیست های اروپایی و ایالات متحده برای فروپاشاندن کشور یوگسلاوی گرفته تا کمک به ازهم پاشی عراق و یاری رسانی به نیروهای رزمی نیروهای اهریمنی آن سوی اقیانوس ها که اکنون دیگر چند سالی است در کشورهای همسایه ما و نیز در کنداب (خلیج) فارس جا خوش کرده و به ساختن پایگاه های نظامی پایدار سرگرمند؛ از سیاست های تندروانه و به ظاهر ضد امپریالیستی در کمک به بخشی از نیروهای اسلام گرای تندرو فلسطینی و سست نمودن بنیان های «سازمان آزادی بخش فلسطین» گرفته تا فرار سرمایه ها و لایه های روشنفکر و اندیشمندان جامعه به بیرون از مرزهای ایران زمین که نابودی اقتصادی و به خدمت امپریالیسم در آمدن بخشی از همین نیروهای روشنفکر و اندیشمند را در پی داشته، همه و همه از "دستاورد"های حاکمیتی است که انقلاب بزرگ و توده ای بهمن ۱۳۵٧ را به سراشیب شکست کشانده است.
اینک، هرچه به پایان سراشیبی و شکست قطعی انقلاب نزدیک تر می شویم، کمتر نیازی به پرده پوشی تماس ها و گفتگوهایی است که به درازای بیش از سه دهه میان اسلام پیشگان ایرانی و امپریالیست های ایالات متحده در جریان بوده است. شعار ضد استکباری «نه شرقی، نه غربی» که از همان نخست از درونمایه ای واپسگرایانه، چپ ستیز و ضد مردمی برخوردار بود، اکنون خود را بیش از پیش در برونزد راستین خود «نه شرقی، همه اش غربی ِ غربی» به نمایش می گذارد. با این همه، فشار توده های مردم و خواست های برآورده نشده انقلاب بهمن، بویژه در زمینه عدالت اجتماعی، همچنان از نیروی کافی برخوردار است که حاکمیت و رهبری آن را به ابراز همدردی با توده های بجان آمده وادارد و در این میان ناگزیر شعار «بزک نمیر بهار میاد کُمبزه با خیار میاد» نیز هنوز کاربرد دارد.
رهبر جمهوری اسلامی در پیام نوروزی خود در مشهد، از جمله چنین می گوید:
« اين دهه را ده سال پيشرفت و عدالت كشور و نظام جمهورى اسلامى ناميديم؛ در حالى كه از آغاز انقلاب، ملت ايران با حركت عظيم خود و با ايجاد و استقرار نظام جمهورى اسلامى، به سمت پيشرفت و عدالت حركت كرده است. ده سال آينده چه خصوصيتى دارد كه آن را به عنوان دههى پيشرفت و عدالت نامگذارى كردهايم؟ به نظر ما تمايز ده سال آينده با سه دههى گذشته، در آمادگىهاى بسيار وسيع و عظيمى است كه در كشور عزيزمان براى پيشرفت و عدالت به وجود آمده است، كه اين آمادگىها به ملت بزرگ و مصمم ما اجازه ميدهد كه در اين زمينه يك جهش و يك گام بلند نشان بدهد. ملت، آمادهى يك حركت پرشتاب و بزرگى به سمت پيشرفت و عدالت است؛ چيزى كه در دهههاى قبل، اين امكان با اين گستردگى براى ملت فراهم نبود.»۲
گرچه کاربرد خشک و خالی واژه «عدالت» که در بنیان خود هیچگونه جهت گیری اجتماعی دارا نیست، بجای عبارت «عدالت اجتماعی به سود زحمتکشان و تولیدکنندگان ثروت های مادی و معنوی جامعه»، جُستار را گُنگ و ناروشن می کند، ولی به هر رو نشانه ای روشن از فشار توده های کم و بیش آگاهی است که هنوز نیازمند سازماندهی خود برای دستیابی به عدالت اجتماعی مورد نظرشان هستند. رهبر جمهوری اسلامی در ادامه پیام نوروزی خود، آن کاستی را اینگونه جبران می کند:
«پيشرفت اگر با عدالت همراه نباشد، پيشرفتِ مورد نظر اسلام نيست. اينى كه ما توليد ناخالص ملى را، درآمد عمومى كشور را به يك رقم بالائى برسانيم، اما در داخل كشور تبعيض باشد، نابرابرى باشد، عدهاى آلاف و الوف براى خودشان داشته باشند، عدهاى در فقر و محروميت زندگى كنند، اين آن چيزى نيست كه اسلام ميخواهد؛ اين آن پيشرفتى نيست كه مورد نظر اسلام باشد. بايد عدالت تأمين بشود. عدالت هم يك واژهى بسيار عميق و وسيعى است كه بايستى خطوط اصلى آن را جستجو و پيدا كرد. به نظر ما عدالت، كاهش فاصلههاى طبقاتى است ... فاصلههاى طبقاتى بايد برداشته شود ... برابرى در استفادهى از امكانات و فرصتها بايد به وجود بيايد. همهى آحاد كشور، آن كسانى كه استعداد دارند، آن كسانى كه امكان دارند، بتوانند از امكانات عمومى كشور استفاده كنند. اينجور نباشد كه نورچشمىها مقدم باشند و افراد متقلب و خدعهگر جلو بيفتند. كارى كنيم كه افراد گوناگون كشور، همه بتوانند در برابر امكانات كشور، از فرصت برابر استفاده كنند. البته اينها آرزوهاى بزرگى است، ليكن دستيافتنى است ... اگر تلاش كنيم و كار كنيم، ميتوانيم به آن برسيم. سخت است، اما شدنى است.»۳ [تاکیدها همه جا از من است]. این ها سخنان درست، خوب و گوشنوازی است که جز آنکه گفته شود: «خدا از دهانت بشنود!»، چیزی به آن نمی توان افزود. گرچه به مصداق «دو صد گفته چون نیم کردار نیست» تا به عمل در نیاید، نمی توان آن را باور داشت؛ همانگونه که ایشان نیز در بخش دیگری از پیام شان گفته اند:
«... با حرف نميشود، با الفاظ نميتوان كارى انجام داد، نوشتن اين چيزها روى كاغذ اثرى ندارد؛ تحرك و برنامهريزى لازم دارد.»۴
در زمینه جلوگیری از نیرنگ های «شیطان بزرگ» و به دام آن نیفتادن، کارنامه جمهوری اسلامی هیچ نقطه درخشانی ندارد. پی در پی از چاله ای به چالهء دیگر افتادن و باز همان کار را از سر گرفتن! شاید گفته آقای محمدرضا تابش ، نماینده مردم اردکان در مجلس شورا، هنوز هم گواه خوبی بر این مدعا باشد. ایشان، پیشتر در ارتباط با تب گفتگوی رودررو با نمایندگان ایالات متحده به بهانه دشواری ها و چالش های کشور همسایه عراق، به شکلی پوشیده و دربسته، تنها گوشه ای از پرده را بالا زده بود:
«آمريكاييها در مساله افغانستان و در اجلاس بن از ايران امتيازاتي گرفتند و مسايل خود را حل كردند؛ اما مسايل ما همچنان باقي است»۵
در شرایطی که امپریالیست های ایالات متحده از مدت ها پیشتر، پس از فروپاشی اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیستی، نقشه های دورپروازانه و خطرناکی برای منطقه خاورمیانه، آسیای میانه و میهن ما درسرپرورانده و فراهم کرده اند و سیاست آنها در دولت تازه باراک حسین اوباما نیز دنباله منطقی همان سیاست از پیش طراحی شده این کشور در این بخش از جهان است، سیاست به نعل و به میخ زدن جمهوری اسلامی و خواست کنار آمدن با «شیطان بزرگ» به هر بهای ممکن، همراه با سردرگمی مسوولین "بلندپایه" آن که در عمل نقش چندانی در تصمیم گیری های مهم سیاسی نداشته و حتا گاه آگاهی بهنگام از فلان تصمیم گرفته شده ندارند، چشمگیر است. با کنار یکدیگر نهادن چند رویداد و کوشش برای بیرون کشیدن رابطه میان آنها، گفته بالا روشن تر می شود:
«هلند می گوید ایران دعوت برای شرکت در اجلاسی بین المللی در باره آینده افغانستان را پذیرفته است که با حضور مقامات دولت آمریکا برگزار خواهد شد ...
اجلاس "آینده افغانستان" به پیشنهاد وزیر امور خارجه آمریکا قرار است اواخر ماه مارس ... در هلند برگزار شود ... انتظار می رود نقش پررنگ تری برای همکاری های منطقه ای در سیاست تازه آمریکا در نظر گرفته شود که در آن صورت همکاری ایران اهمیت زیادی خواهد داشت.
ایران می گوید دستیابی به امنیت و ثبات در افغانستان را به نفع خود می داند و برای رسیدن به این هدف کمک خواهد کرد. عده ای از ناظران عقیده دارند افغانستان محلی است که همکاری در آن می تواند زمینه ای عملی را برای بهبود در روابط میان ایران و آمریکا فراهم کند.
وزیر امور خارجه هلند در پاسخ به این سئوال که آیا شرکت ایران در اجلاس "آینده افغانستان" نشانه ای از بهبود روابط ایران و غرب است، گفت که این امر نشان می دهد تلاش ها برای بهبود روابط ثمر داده است.
او گفت: "اتحادیه اروپا و آمریکا سیاستی را پیش برده اند که رویکردی مرکب است. از یک طرف تحریم ها را حفظ کرده اند تا از همکاری ایران مطمئن شوند و از طرف دیگر مشوق هایی را برای وقتی که آنها همکاری کنند ارائه داده اند".»۶
« به گزارش خبرگزاری فارس، حسن قشقاوی در گفتگو با این خبرگزاری گفته است: "اظهاراتی را که مبنی بر قبول دعوت برای حضور در اجلاس افغانستان از اینجانب نقل شده است، ۱۰۰ درصد تکذیب میکنم".»۷
«دولت آمریکا اظهار امیدواری کرده است در کنفرانس این هفته درباره افغانستان بتواند فرصتی برای "تعامل سازنده" با ایران در مورد مسائل این کشور پیدا کند.
این یک روز پس از آن است که ریچارد هولبروک فرستاده آمریکا در امور افغانستان و پاکستان تصمیم ایران برای شرکت در کنفرانس لاهه در روز سه شنبه را یک "گام به جلو" توصیف کرد ...
مقام های دولت باراک اوباما، رئیس جمهور جدید آمریکا، در هفته های اخیر در موارد متعدد به ضرر و زیانی که از بابت قاچاق مواد مخدر از افغانستان متوجه ایران می شود اشاره کرده و آن را موضوع خوبی برای مشارکت گسترده تر ایران برای حل مشکلات افغانستان دانسته اند ...
ایران روز پنجشنبه تایید کرد که هیاتی را به کنفرانس لاهه خواهد فرستاد ...
از سوی دیگر به گزارش خبرگزاری فرانسه حامد کرزی، رئیس جمهور افغانستان، روز شنبه گفت ایران می تواند نقش مهمی در مقابله با افراط گرایان اسلامی بازی کند و از فرصت به وجود آمده برای بهبود روابط ایران و آمریکا استقبال کرد ...
او ضمن "ارزشمند" خواندن نقش تاریخی و منطقه ای ایران به عنوان یک کشور بزرگ و با نفوذ گفت: "ما امیدوارم که برادران و خواهران ایرانی ما از این فرصت برای خیر ایران، برای خیر افغانستان و برای خیر منطقه، بهره بگیرند."»۸
«اخیرا دولت ایتالیا که ریاست دوره ای گروه هشت را به عهده دارد، به دولت آمریکا پیشنهاد کرده است اجازه دهد ایران در اجلاس ماه ژوئن درباره ثبات افغانستان و پاکستان شرکت کند.
ایران ممکن است در ماه ژوئن در اجلاس گروه هشت درباره ثبات افغانستان و پاکستان شرکت کند. گروه هشت کشور صنعتی جهان، این اجلاس را به منظور بررسی امکان همکاری های منطقه ای و بین المللی برای تقویت ثبات در این دو کشور برگزار می کند.
چندی پیش دبیرکل ناتو نیز گفته بود که ایران باید نقشی فعال تر در ایجاد ثبات در افغانستان به عهده بگیرد.
سفیر ایران در کابل در واکنش به این درخواست، اعلام کرد که ناتو تاکنون درخواستی مشخص به ایران ارائه نکرده است.
پس از آن سخنگوی دولت افغانستان گفت که ایران می تواند با ارائه اطلاعاتی که در اختیار دارد و همچنین فراهم کردن امکان انتقال تجهیزات مورد نیاز ناتو به افغانستان، به نبرد با شورشیان کمک کند.
ایران می گوید مشکل افغانستان راه حل نظامی ندارد.
مقامات ایران گزارش هایی را که اخیرا درباره انجام گفتگو میان سفرای ایران و آمریکا در کابل منتشر شده بود، تکذیب کرده اند.»۹
همه این خبرها و رویدادهای گاه ضد و نقیض را اگر در کنار خبری بسیار مهم تر از آن ها یعنی گفتگوهای دراز مدت و پنهانی جمهوری اسلامی با ایالات متحده بر سر حمل و نقل بارهای نظامی این کشور از راه مرزهای ایران به افغانستان بنهیم، روشن می شود که جستار بر سر امری مهم تر از «قاچاق مواد مخدر» بوده است که نمایندگان دو کشور گفتگوهای پنهانی را این بار در کابل پی گرفته و می گیرند. آنگاه، بازهم بیشتر روشن می شود که چرا آغوش امپریالیست ها، این غارتگران جهانی هست و نیست ملت ها، اینگونه به روی جمهوری اسلامی گشوده شده و می شود. آنگاه، شاید بتوان پیام شادباش نوروزی باراک حسین را نیز بهتر دریافت.
به گزارش خبرگزاری «ریا نووستی»:
«آنچه که اوایل سال ٢٠٠٩ میلادی رخ داد، یعنی بسته شدن مسیر انتقال بارهای ناتو به افغانستان از طریق پاکستان و روند بسته شدن پایگاه ماناس در قرقیزستان منجر به تغییراتی جدی در اوضاع سیاسی منطقه شد.
اطلاعاتی در دست هستند مبنی بر اینکه بین نمایندگان ایران و آمریکا فعالانه مذاکراتی انجام می شوند. آگاه شدن از محتوای مذاکرات بسیار دشوار است، زیرا نه تنها محتوا و موضوعات آن و بلکه خود واقعیت مذاکرات پنهان می شود. این مذاکرات در خاکی بی طرف، در کابل، انجام می شوند.
موضوع اول و اصلی، تراتزیت بارهای نظامی به افغانستان است. انتقال نیروها به افغانستان از طریق خاک پاکستان و از دو پایگاه هوایی در قرقیزستان و ازبکستان انجام می شد. اکنون مسیر پاکستانی عملاً بسته شده و بنظر می رسد که برای مدتی بسیار طولانی نیز بسته خواهد ماند. پایگاه ازبکستان در سال ٢٠٠۵ بسته شد، پایگاه ماناس قرقیزستان نیز طی چند ماه آینده بسته خواهد شد.
آمریکایی ها در ماه های ژانویه ـ فوریه ٢٠٠٩ موفق شدند مذاکراتی انجام داده و امکان ترانزیت بار از طریق خاک روسیه، قزاقستان، ازبکستان و نیز تاجیکستان را بیابند. اما ترانزیت از چنین مسیری طولانی تر و گران تر تمام می شود. علاوه بر این، کشورهای یادشده رسماً تنها اجازه ترانزیت بارهای غیر نظامی را داده اند.
آمریکا نیاز به کشوری دارد که به دریا راه داشته باشد، بندرها و شبکه راه های آن توسعه یافته بوده و هم مرز با افغانستان نیز باشد. بغیر از پاکستان، یک چنین کشوری ایران است.
ترانزیت احتمالی از طریق ایران، کوتاهترین راه از پایگاه های بزرگ نظامی در خلیج فارس است که بهنگام عملیات علیه عراق در سال های ١٩٩۱ و ٢٠٠۳ بخوبی توسعه یافته اند. این پایگاه ها می توانند تا ۴٠٠ هزار نفر را به همراه ذخایر انبوه سلاح، تجهیزات، مهمات نظامی، مواد غذایی و غیره در خود جای دهند. انتقال بار می تواند از طریق دریا و خشکی، از مرز ایران-عراق صورت گیرد و پس از آن، توسط راه آهن به هرات عرضه شده و از آنجا بارها بین تمامی پادگان های افغانستان تقسیم شوند.»۱۰
همین گزارش کمی جلوتر می افزاید:
«این چرخشی غیر منتظره در سیاست خاور نزدیک است ... نباید امکانات دیپلماسی آمریکایی را دست کم گرفت. آمریکا توان این را دارد که توافق کند و حتی با دشمن خود روابط متفقانه پایدار برقرار کند. با توجه به این توان آمریکا، امکان انعقاد توافقنامه روابط متفقانه با ایران باورنکردنی به نظر نمی رسد ... به احتمال زیاد، فعالانه در رابطه با شرایط چنین امکانی برای همکاری تبادل نظر می شود ...»۱۱
حاکمیت جمهوری اسلامی، پیش از این، بارها و بارها بازیچه دست سیاست های امپریالیستی، بویژه در زمینه سیاست خارجی شده است. اینک، در شرایطی که کشورهای روسیه، قزاقستان، ازبکستان و تاجیکستان، تنها اجازه حمل و نقل بارهای غیر نظامی امریکایی به مقصد افغانستان را داده اند، گفتگو بر سر حمل و نقل بارهای نظامی نیروهای ایالات متحده و ناتو از راه خاک ایران به کشور همسایه ما، افغانستان در میان است!
از سویی حاکمیت جمهوری اسلامی ایران می گوید مشکل افغانستان راه حل نظامی ندارد و از سوی دیگر با نمایندگان ایالات متحده، بر سر حمل و نقل بارهای نظامی این کشور از راه خاک ایران به افغانستان، به گفتگو می نشیند!!!
رهبر جمهوری اسلامی، در بخشی از پیام نوروزی خود و البته مانند همیشه کمی دوپهلو، پس از شرح زیان هایی که دولت های ایالات متحده و برخی دیگر کشورهای امپریالیستی اروپای باختری به ایران وارد نموده اند، ازجمله چنین می گوید:
«... من نصيحت ميكنم به مسئولين آمريكائى، به هر كه در آمريكا تصميمگير است - چه رئيس جمهور، چه كنگره و چه ديگران - اين وضعى كه در گذشته دولت آمريكا داشته است، به ضرر ملت آمريكا و به ضرر خود دولت آمريكا هم هست ... ميخواهيد ارادهى خودتان را در دنيا تحميل كنيد، در امور كشورها دخالت ميكنيد، در دنيا معيارهاى دوگانه به كار ميبريد؛ يك جا يك جوان فلسطينى را كه از شدت فشار ناگزير ميشود يك حركت شهادتطلبانه انجام دهد، سيل تبليغات را بر سر او ميريزيد؛ اما از طرف ديگر رژيم صهيونيستى كه در ظرف بيست و دو روز آن فاجعه را در غزه به وجود مىآورد، جنايتهاى او را نديده ميگيريد؛ آن جوان را تروريست ميخوانيد، اين رژيم تروريست را ميگوئيد ما به امنيتش متعهديم ... اين نصيحت به شماست؛ براى خير خودتان، براى صلاح خودتان، براى آيندهى كشور خودتان، از لحن تكبرآميز، از روش مستكبرانه، از حركتهاى قيممآبانه دست برداريد؛ در كار ملتها دخالت نكنيد؛ به حق خودتان قانع باشيد؛ براى خودتان منافعى در همه جاى دنيا تعريف نكنيد؛ خواهيد ديد چهرهى آمريكا در دنيا بتدريج از آن منفوريت به شكل ديگرى تبديل خواهد شد. اين حرفها را گوش كنيد. نصيحت من به مسئولين آمريكائى - چه رئيس جمهور و چه ديگران - اين است؛ روى اين حرفها با دقت فكر كنيد، بدهيد برايتان ترجمه كنند - البته به صهيونيستها ندهيد ترجمه كنند! - از انسانهاى سالم مشورت بخواهيد، نظر بخواهيد. تا وقتى دولت آمريكا روش خود را، عمل خود را، جهتگيرى خود را، سياستهاى خود را، مثل اين سى سال عليه ما ادامه دهد، ما همان آدم سى سال قبل، همان ملت اين سى سال هستيم. ملت ما از اينكه باز هم شما شعار بدهيد كه «مذاكره و فشار»، ما با ايران مذاكره ميكنيم، در عين حال فشار هم وارد مىآوريم - هم تهديد، هم تطميع - بدش مىآيد. اينجور با ملت ما نميشود حرف زد.»۱۲
اگر این سخنان پندآمیز را که از سوی بالاترین مقام جمهوری اسلامی به میان آمده، در کنار رویدادها، گفتگوها و گرایش برای «تعامل سازنده» از هر دوسو بنهیم، چند احتمال، به میان خواهد آمد:
۱ ـ گفتگوها و رویدادها را به شرف عرض ولی فقیه نمی رسانند و وی در جریان دشواری ها و چالش های خطرناک پیش رو نیست؛ "هوایی" سخن می راند و باز هم به پند و اندرزگویی امریکایی ها سرگرم است؛
٢ ـ مانند گذشته و برپایه گونه ای حاکمیت ملوک الطوایفی که همچنان در کشور استوار است، هنگامیکه دیگران سرگرم کوک نمودن سازهایشان با طرف های «امریکایی»۱۳ هستند، وی نیز ساز خود را می زند و انتظاری در این باره، برای رقصیدن دیگران به ساز ایشان نیست؛
۳ ـ وی کاملا در جریان اوضاع و احوال هست و این سخنان را ـ مانند نمونه پیش از آن درباره عراق ـ برای ایز گم کردن و رفع مسوولیت احتمالی در آینده بر زبان می آورد و به گفته ای دیگر، مردم را "سیاه" می کند؛ یا
۴ ـ ترکیبی از دو مورد نخست؛ یعنی مثلا نه همه گفتگوها که تنها "گلچینی" از رویدادها و گفتگوها (گل گفته ها و گل شنیده ها) را به شرف عرض مبارک می رسانند؛ افتخار رهبری ارکستر ناهمساز را به ایشان می سپارند و ساز خود را می زنند و گهگاهی به پند و اندرزهای فقیهانه شان گوش فرا می دهند و همزمان، بیشترشان را از آن گوش بیرون می کنند ...
آنچه در این میان پیدا و آشکار است، گفتگوهای پنهانی میان نمایندگان جمهوری اسلامی ایران با نمایندگان دولت تازه ایالات متحده است که با وجود همه پنهانکاری ها، از پرده برون افتاده و درونمایه گفتگوهای آن نیز که در صورت درست بودن مایه شرمساری برای هر ایرانی است، کم و بیش به بیرون درز کرده است. باید توجه داشت که صدور مجوز و حمل و نقل بارهای نظامی و غیر نظامی نیروهای اشغالگر ناتو و ایالات متحده در افغانستان از خاک ایران خیانت آشکار و بخشش ناپذیر به خلق های افغانستان و ایران است. خیانتکارانی که به چنین گفتگوهایی تن داده اند، در صورتی که به این عمل دست یازند، خشم و نفرت و ننگ ابدی مردم ایران را به جان خواهند خرید؛ زیرا این سلاح ها در آینده، در شرایطی که نیروهای اهریمنی ناتو و سرمایه امپریالیستی جنگی زمینی با ایران را در دستور کار خود قرار دهند، برعلیه کشور ما نیز مورد استفاده قرار خواهند گرفت.
از دید نگارنده، دگرگونی های اخیر در رابطه با «شیطان بزرگ»، چیزی جز نشانه های جدی رویارویی هرچه بیشتر حاکمیت جمهوری اسلامی با آرمان های انقلاب بهمن و زیرپا نهادن منافع توده های زحمتکش ایران نیست؛ حاکمیتی که تنها چند گامی تا روفتن و برباد دادن آنچه از انقلاب بهمن برجای مانده و پیشخدمتی نیروهای امپریالیستی فاصله دارد و هم اکنون نیز با شتاب زیاد در این راه گام برمی دارد.
آینده نزدیک، نشان خواهد داد که سردمداران ایران، چه تضمین هایی برای ادامه هستی خود در برابر خوشخدمتی های تازه که چند و چون آنها هنوز بر کمتر کسی روشن است، دریافت خواهند نمود. ولی یاد آوری یک نکته تاریخی را شایسته می بینم:
قراردادهای سرمایه داران بزرگ امپریالیستی و دولت های نماینده آنها، نه بر زمین سفت که بر آب "نقش بسته است" و با نخستین موج، نقش بر آب خواهد شد.
تاریخ به ما نمی گوید چکار کنیم، به ما می گوید چکار نکنیم (نقل به مضمون)!۱۴
ب. الف. بزرگمهر ۱۱ فروردین ١٣٨٨
پی نوشت ها:
١ ـ پيام نوروزی پرزيدنت اوباما به ایرانیان، واشنگتن، ٢٠ مارس ٢٠٠٩
٢ ـ بيانات رهبر جمهوری اسلامی در مشهد، اول فروردین ١٣٨٨
۳ ـ همانجا
۴ ـ همانجا
۵ ـ محمدرضا تابش ، نماینده مردم اردکان در مجلس شورا، خانه ملت، ۲۵ ارديبهشت ۱۳۸۶
http://mellat.majlis.ir/archive/1386/02/25/labi.htm
۶ ـ هلند: ایران در اجلاس آینده افغانستان شرکت می کند، بی بی سی، ۵ فروردین ١٣٨٨
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2009/03/090325_op_netherlands_iran_afghan_conference.shtml
٧ ـ تکذیب قطعی شدن شرکت ایران در اجلاس افغانستان، بی بی سی، ۲۳ اسفند ۱۳۸۷
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2009/03/090313_op_iran_us_afghanistan.shtml
٨ ـ آمریکا در پی فرصتی برای 'تعامل سازنده' با ایران بر سر افغانستان، ۹ فروردین ١٣٨٨
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2009/03/090328_si_wkf_usiran_afghan.shtml
٩ ـ افغانستان: همکاری ایران و آمریکا ضروری است، بی بی سی، ۱۰ اسفند ۱۳۸۷
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2009/02/090228_op_spanta_iran_us.shtml
۱۰ ـ دمیتری ورخاتوروف، کارشناس مرکز مطالعه افغانستان معاصر، پایگاه اطلاع رسانی افغانستان، خبرگزاری «ریا نووستی» روسیه، ۲۰ اسفند ماه
http://pe.rian.ru/articles/20090310/120491508.html
۱۱ ـ همانجا
۱٢ ـ بيانات رهبر جمهوری اسلامی در مشهد، اول فروردین ١٣٨٨
۱۳ ـ نام درست این کشور «اَتازونی» است. نامگذاری آن به نام «ایالات متحده آمریکا» در هنگام خود از سوی قانونگزاران این کشور، آماج های استعماری در قاره آمریکا داشته است: «آمریکا برای آمریکاییان و بقیه جهان برای سایرین!»؛ گرچه پس از آن، این کشور به بسیاری جاهای دیگر جهان نیز چنگ انداخته است!
۱٢ ـ بيانات رهبر جمهوری اسلامی در مشهد، اول فروردین ١٣٨٨
۱۳ ـ نام درست این کشور «اَتازونی» است. نامگذاری آن به نام «ایالات متحده آمریکا» در هنگام خود از سوی قانونگزاران این کشور، آماج های استعماری در قاره آمریکا داشته است: «آمریکا برای آمریکاییان و بقیه جهان برای سایرین!»؛ گرچه پس از آن، این کشور به بسیاری جاهای دیگر جهان نیز چنگ انداخته است!
«اتازونی» واژه فرانسوی ايالات متحده است (واهیک).
۱۴ ـ گفته ای بسیار آموزنده از تاریخدان انگلیسی: ای. اچ. کار
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر