آخوند ریش حنایی آبزیرکاه در مهمانی «افطار» با استانداران و معاونین وزرا از آن میان گفته است:
«امام حسن(ع) میخواهند
به ما یاد بدهند که باید به مصلحت امت و خواست مردم و جامعه توجه کرد و به نفع امت
و جامعه اسلامی تصمیم گرفت.»۱
دنباله ی سخنان ناگفته
ی «حسن آقا» با بهره وری۲ از گفته
های امام دوم شیعیان، اندک زمانی پیش از صلح با معاویه و واگذاری خلافت به وی،
کمابیش اینچنین از آب درمی آید:
«من به خدا بَرَک حسین را براى خودمان
بهتر از اينان۳ مى دانم كه می پندارند،
شيعه ی ما هستند و کشتن مان را در سر می پرورانند و اگر دست شان برسد، خانه و
زندگی مان را چپاول كرده، اموال مان را به باد خواهند داد.
به خدا سوگند! اگر ما از بَرَک حسین پيمانى بگيریم كه خون مان را نریزد و در ميان خاندان۴ خود در امان باشیم، بهتر است از اينكه اينان ما را بكشند و خانواده و خاندان مان را تباه گردانند.
به خدا سوگند! اگر با بَرَک
حسین بجنگیم، هم اينان [كه ادعاى پیروی ما را مى كنند]۵ گردن مان را گرفته و به بَرَک حسین خواهند سپرد
تا هر بلایی که می خواهد بر سرمان بیاورد.
به خدا سوگند! اگر ما با
او سازگاری كنیم در حالى كه ارژمند هستیم و بیضه ی اسلام هم بیمه شده، بهتر است كه
ما را بُكُشد در حالى كه در چنگ او گرفتار شده ایم و يا بر ما منت نهاده و آزادمان
بگذارد تا چون سگ های زنجیری با دیگر
برادران خود اینجا و آنجا همواره در جنگ و ستیز و خونریزی باشیم و تا روز رستاخیز
ننگى براى خاندان ما باشد و پيوسته بَرَک حسین و دودمانش۶ بر زنده و مرده ی ما منت بگذارند.»۷
ب. الف. بزرگمهر ۱۲ تیر ماه ۱۳۹۴
پی نوشت:
۱ ـ برگرفته از «انتخاب»،
۱۲ تیر ماه ۱۳۹۴:
۲ ـ بازشناخت بجا یا نابجای آن با خودِ شما! به هر
رو، در مثل مناقشه نیست.
۳ ـ توده های مردم ایران
۴ ـ همانا رژیم سر تا پا تبهکار جمهوری اسلامی از «خوش
چُسان دم خزینه ی رهبری» و "دلواپسان" و "اصولگرایان" گرفته
تا گونه های "اصلاح طلبان" رنگارنگ و پیوندی و نم نم باران خواه و عافیت
جویان و نم نمک دزدان و کولبران سرمایه های ایران به جاهای دیگر جهان
۵ ـ در اینجا آماج آخوند امنیتی آبزیرکاه، بویژه
همچشمان «خوش چُس دم خزینه ی رهبری»، "دلواپسان" و
"اصولگرایان" است که برای گرفتن سهم بیش تر از داد و ستد تازه، چوب لای
چرخ دولت «زهدان اجاره ای» می گذارند و نمی گذارند آب خوش از گلوی شان پایین برود.
۶ ـ عروسک های آینده ی خیمه شب بازی
«یانکی» ها و سایر همدستان امپریالیستش در جایگاه رییس جمهور و نخست وزیر و ...
۷ ـ متن سخنان امام دوم شیعیان از زبان
یکی از پیروان نزدیکش و در پاسخ به وی که پرسیده بود:
«چه در سر داری كه مردم
سرگشته و سرگردان اند؟»، هنگامی است که در پی خنجر خوردن از یکی از سپاهیان خویش،
رانش شکافته و جایی در مدائن (شاید ایوان مدائن؟!) دوران بهبودی را سپری می کند و
پیروانش در کوفه و حجاز و سایر جاها از رفتار کژدار و مریز و شل کن سفت کن وی در
جنگ با سپاه معاویه، همچنان سردرگم و گیج و گول اند. اندکی پس از آن، وی صلح با
معاویه را در شرایط شکست می پذیرد و در یکی از مژگت (مسجد) های کوفه، امامت را به
معاویه وامی گذارد:
«زيد بن وهب جهنى گويد: هنگامى كه
امام حسن را خنجر زدند و در مدائن بسترى و دردمند بود، به نزد آن حضرت رفته و
گفتم: چه تصميمى دارى كه مردم متحير و سرگردانند؟
حضرت در پاسخ من چنين فرمود:
حضرت در پاسخ من چنين فرمود:
”ارى و الله معاوية
خيرا لي من هؤلاء.يزعمون انهم لي شيعة ابتغوا قتلي و انتهبوا ثقلي، و اخذوا مالي،
و الله لان آخذ من معاوية عهدا احقن به دمي و آمن به في اهلي خير من ان يقتلوني
فتضيع اهل بيتي و اهلي، و الله لو قاتلت معاوية لاخذوا بعنقي حتى يدفعوني اليه
سلما.
فو الله لان اسالمه و انا عزيز خير من ان يقتلني و انا اسيره او يمن علي فتكون سبة على بني هاشم الى آخر الدهر، و معاوية لا يزال يمن بها و عقبه على الحي منا و الميت...“
فو الله لان اسالمه و انا عزيز خير من ان يقتلني و انا اسيره او يمن علي فتكون سبة على بني هاشم الى آخر الدهر، و معاوية لا يزال يمن بها و عقبه على الحي منا و الميت...“
«من به خدا معاويه را
براى خودم بهتر از اينان مى دانم كه خيال مى كنند شيعه من هستند و نقشه قتل مرا
مى كشند و اثاثيه مرا غارت كرده و مالم را مى برند؛ به خدا سوگند اگر من از
معاويه پيمانى بگيرم كه خونم را حفظ كنم و در ميان خاندانم در امان باشم، بهتر است
از اينكه اينان مرا بكشند و خانواده و خاندانم تباه گردند، به خدا سوگند اگر با
معاويه بجنگم هم اينان (كه ادعاى شيعهگرى مرا مى كنند) گردنم را گرفته و تسليم
معاويه ام خواهند كرد.
به خدا سوگند اگر من با
او مسالمت كنم در حالى كه عزيز و محترم هستم، بهتر است كه مرا بكشد در حالى كه
اسير او باشم و يا بر من منت نهاده (و آزادم كند) و تا روز قيامت ننگى براى بنى هاشم
باشد و پيوسته معاويه و دودمانش بر زنده و مرده ما منت بگذارند.» (برگرفته از «ویکی
پدیای پارسی»)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر