«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۵ اردیبهشت ۳, جمعه

پاسخ به نیازی تاریخی!

پدیداری پیشانی گسترده ی نیروهای چپ جهان و تسویه حسابی فرجامین با «سوسیال دمکراسی»

رویدادهای برزیل و زمینه چینی برای کودتای نیروهای راست و فراراست وابسته به امپریالیسم در این کشور، همراه با رویدادهایی همانند در برخی دیگر از کشورهای آمریکای لاتین و از آن میان، ونزوئلا که با تهدیدهای سرراست «یانکی» ها نیز روبروست و نیز روندهایی در همین راستا در دیگر بخش های جهان، دو نکته را با برجستگی بیش تری به نمایش می نهد:
الف. نیازی فزاینده و روز بروز درنگ ناپذیرتر به پریایی «اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیستی» در کالبدی فراگیرتر از گذشته، برپایی اردوگاه گسترده تر کشورهای سوسیالیستی با کشورهایی که در راه رویش اقتصادی ـ اجتماعی سوسیالیستی گام برداشته یا زمینه ها و گرایش های آن را دارند. این نیاز به اندازه ای است که چنانچه در رویارویی های پراکنده ی اینجا و آنجا و کشور به کشور یا درون سامانه ای با امپریالیست هایی که از توان مالی و نظامی سهمگینی برخوردارند، چنان یگانگی گسترده ای در کالبد یادشده در بالا پدید نیاید، شکست سنگین نیروهای چپ و پیشرو در همه جای جهان را در پی خواهد داشت و شاید کار به جایی برسد که همراه با نابودی بخش های بزرگی از کره زمین، دیگر کار از کار گذشته باشد.۱ در اینجا ما با مرز دگرگونی های چندی (کمّی) به دگرگونی چونی (کیفی) سر و کار داریم که کارکرد رویهمرفته نه چندان شایسته و ندانمکاری های پی در پی نیروهای چپ در جهان، بویژه در کشورهای اروپای باختری، در کنار آمدن و همزیستی با نیروهای اهریمنی سرمایه نقشی برجسته در چنین روندی داشته است؛ نقشی که آن دگرگونی چونی بایسته به سود صلح و سوسیالیسم را هر بار به آینده وانهاده (گونه ای «تاخیر فاز» در پهنه ی اجتماعی) و کار را دشوارتر نموده است. همانگونه که فرزانه ی تیزبین انقلابی: «و. ای. لنین»، هنگامی دور پیش بینی نموده بود:
«... هماوندی های بر بنیاد اقتصاد خصوصی و مالکیت خصوصی، پوسته ای است که دیگر با درونمایه ی خود سازگاری ندارد و اگر به دور انداختن آن، بگونه ای ساختگی (مصنوعا) به عقب بیفتد، ناگزیر خواهد پوسید. ضمن آنکه این پوسته در حالت پوسیدگی هم می تواند مدتی دراز (در بدترین حالت یعنی چنانچه درمان دُمل اپورتونیستی بدرازا بکشد) برجا بماند ...»۲  

ب. تسویه حساب بنیادین و همه سویه با جریان «سوسیال دمکراسی» که بدرازای بیش از یک سده، بویژه در اروپای باختری و امریکای شمالی، نقشی ضدانقلابی و خیانتکارانه در جنبش چپ جهان بر دوش داشته و همچنان دارد؛ افزون بر هستی حزب های رسمی و جا افتاده با سیاست «سوسیال دمکراتیک»، رگه های گاه نیرومند و گسترش یافته ای از این جریان ضدانقلابی را در کمابیش همه ی حزب های کمونیست جهان می توان دید یا بازشناخت. نمونه ای روشن و نیرومند از هستی چنین رگه هایی در حزب کمونیست فرانسه، پیشبرد سیاستی سردرگم در پشتیبانی های دوره ای از «سوسیالیست های اصلاح جو»ی (رِفُرمیست) در گزینش های ریاست جمهوری در برابر نیروهای راست آن کشور را در پی داشته و هر بار به سردرگمی و آشفته اندیشی توده های مردم فرانسه دامن زده است؛ بگونه ای که نیرو گرفتن هربار بیش از پیش نیروهای فراراست در آن کشور۳ را می توان از پیامدهای سیاست سردرگم و آمیخته به «سوسیال دمکراسیِ» حزب کمونیست آن کشور بشمار آورد. به این ترتیب، پیشبرد با انگشت نهادن بر درستی پیش بینی باریک اندیشانه و درخشان آن فرزانه انقلابی، چنان تسویه حسابی از برجستگی هرچه بیش تری برخوردار می شود؛ بگونه ای که بدون انجام آن، برآوردن نیاز فزاینده ی یاد شده با دشواری های بس بزرگ همراه خواهد بود.

ب. الف. بزرگمهر   سوم اردی بهشت ماه ۱۳۹۵

پی نوشت:

۱ ـ برای جلوگیری از برداشت نابجا، این نکته را یادآور می شوم که سخن بر سر پایداری سامانه ی سرمایه داری در هر کالبد و برونزدی از آن نیست؛ این سامانه، در روند پیشِ رو، سرانجام نابود خواهد شد. سخن بر سرِ سمتگیری روشن و پایدار به سوی سوسیالیسم و جایگزینی آن سامانه ی زمینگیر شده با سامانه ی سوسیالیستی در جهان بوده و هست. در این زمینه، نکته هایی از یادداشت ها و نوشتارهای گذشته برگرفته ام که به چگونگی آن نابودی اشاره هایی دارد:
«... "آنها" [«آدمواره» ها] نه تنها کارهای ساده را بر دوش می گیرند که پیشه هایی چون دندانپزشکی، داروسازی و بسیاری رشته های دیگر را از چنگ آدمی به در خواهند آورد و برای کار خود کمترین  دستمزدی نیز نمی گیرند. افزون بر این ها، با اعضای بدن آدم ها و حتا مغز وی پیوند خواهند یافت و نسل تازه ای از «آدمواره» ها پدید خواهند آورد که آمیخته هایی از آدم و ابزار با ویژه کاری های فراوان و نسنجیدنی با توانایی های آدمی. شاید می پندارید:
بردگانی بسیار دلپذیر برای سامانه ی تبهکار سرمایه داری؟! نه! اجازه بدهید در آستانه ی سال نو بیشتر کسی را نترسانم! تنها می توانم بگویم:
از دیدگاه تاریخی و پیشرفت شتابان دگرگونی های شگرف دانش و فن آوری، بخت بسیار کوتاهی برای ساختمان جامعه ای آدم ـ محور و نه سود ـ محور برای همه ی آدم های روی کره ی زمین بر جای مانده است. کوشش همه ی بشریت بایسته است تا با برپایی چنین جامعه ای، خود را از چنگال نابودی رهایی بخشد.

جهانی دگر، جهانی بدون جنگ، جهانی که در آن آدم گرگ آدم و بازیچه ی ساخته های دست خود (اکنون سرمایه و در آینده آدمواره ها) نباشد، شدنی است؛ ولی هیچگونه پشتوانه ای برای آن نیست. چنین جامعه ای بگونه ای خودپو و خودکار از دل اهریمن سرمایه داری بیرون نخواهد آمد؛ حتا اگر بیش از آنچه امروز زمینگیر شده، زمینگیر شود.»

برگرفته از «فناوری روباتیک در سال گذشته»، ب. الف. بزرگمهر،  ۲۹ اسپند ماه ۱۳۸۹

«آدمواره» را در اینجا به مفهوم همپیوندی های بسیار گوناگونی از آدم و سامانه های نرم ابزاری که در آینده برپایه دانش های گوناگون زیست فن آوری (بیوتکنولوژی) پدید خواهند آمد، بکار برده ام.

برگرفته از «چگونه "جهان افلاتون" به واقعیت می پیوندد!»، ب. الف. بزرگمهر، سوم آبان ماه ۱۳٨٨

«تنها سوسیالیسم و اقتصاد برنامه ریزی شده ی سوسیالیستی خواهد توانست بر دشواری های پیامد خودکارشدنِ کم و بیش سراپای فرآوری (تولید) به مانش گسترده ی آن در شرایط پا به میدان نهادن دستگاه های با هوش ساختگی و حتا آدمواره ها چیره شده و با گسترش فرهنگ، موسیقی، هنر و همه ی نیازمندی های معنوی دیگری که توده های سترگ آدمی در سرتاسر جهان از آموزش و کاربرد آن کم بهره یا بی بهره مانده اند، چشم انداز روشنی پیشِ روی نسل های آینده ی آدمی در همه ی کره ی زمین بگشاید؛ ولی برای دستیابی به سوسیالیسمی پویا، هنوز دشواری های بزرگی بر سرِ راه است که باید گشوده شوند.»

برگرفته از « نه تنها دوست آدمی که جایگزین وی در چرخه ی فرآوری کالاها و خدمات!»، ب. الف. بزرگمهر     هفتم آبان ماه ١٣٩١
http://www.behzadbozorgmehr.com/2012/10/blog-post_29.html

۲ ـ برگرفته از «امپریالیسم ـ بالاترین مرحله سرمایه داری»، «و. ای. لنین»، برگردان از رفیقِ زنده یاد محمد پورهرمزان، انتشارات حزب توده ایران، سال ۱۳۵۷ (با ویرایش و پارسی نویسی درخور از سوی اینجانب؛ برجسته نمایی های متن نیز از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر)؛ همچنین درج شده در نوشتارهای زیر:
«اگر حزب بلشویک روسیه و رهبر فرزانه و انقلابی آن نیز همینگونه می اندیشیدند ...»، ب. الف. بزرگمهر، ششم اَمرداد ماه ۱۳۹۴

«روندی که ”جنگ سرد“ آغاز شده از چندی پیش را به ”جنگ گرم“ خواهد کشاند ...»، ب. الف. بزرگمهر، ۲۶ اَمرداد ماه ۱۳۹۴

۳ ـ ربودن بخش هایی از شعارهای تاریخی چپ از سوی چنین نیروهایی که آن ها را بگونه ای فریبنده با سیاست های «ناسیونال سوسیالیستی» (کمابیش همتراز با «فاشیسم») خویش درآمیخته و بکار می بندند، بویژه در دوره ی کنونی چشمگیر است؛ پدیده ای که به نوبه ی خویش، نشانه های روشن کاستی ها و نارسایی های سیاسی نیروهای چپ را دربردارد.

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!