مارکس:
آری! می شناسم؛ شاید کمی بیش
از تو. برای تو هم نباید آنچنان ناشناخته باشند؛ نوادگان همان هایند که از تو
پرسیده بودند: «تو مارکسیست هستی»؟ و تو با ریشخندشان، تنها به گفتنِ یک «نه»
بسنده کردی. من ناچار بودم تا چندین سال پس از پرکشیدنت با آن ها سر و کله بزنم و
نگذارم تا اهرمی که ما برای زیر و رو کردن جهان به کارگران و زحمتکشان پیشکش کردیم
را بربایند و در جایی دور از دیدگان پنهان کنند؛ کار دشوار و کمرشکنی بود. می بینی
که هنوز هم هستند ... آن هنگام نیز دیدارشان برای هر دوی ما آزاردهنده بود؛ گرچه،
شاید به این بدبویی نبودند. نمی دانم؛ شاید هم این بوی آزاردهنده، پیامد افزایش
شمارشان باشد؟ بهتر است به آن ها نزدیک نشوی. ما هر دو کارمان را به انجام رسانده
ایم؛ آن ها را به کارگران و زحمتکشان جهان بسپار! می دانی که سرانجام با همان اهرم،
حساب شان را خواهند رسید ... مگر این آرزو و آماج هر دوی ما نبود؟
ب. الف. بزرگمهر ۲۸ خرداد ماه ۱۳۹۵
* آن ها دیگر نیازمند نامه نگاری به یکدیگر
نیستند!
زیرنویس تصویر:
دانشمندانی انقلابی که با «اهرم ارشمیدس» خود، زمین را به لرزه درآوردند!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر