در «نامه مردم» شماره ۸۱۱ درباره کوشش کمونیست های سودان برای پیگیری کار و تکاپوی قانونی این حزب در آن کشور، از جمله چنین آمده است:
«... کمونیست های سودان در دوسال اخیر پس از نزدیک به سه دهه حکومت های خونبار و سرکوبگرانه نظامیان و پس از آن نیروهای "جبهه ملی اسلامی" و "شورای فرماندهی انقلابی ـ نجات ملی"، فعالیت علنی و قانونی خود را به دولت ارتجاعی "عمرالبشیر" تحمیل کرده اند. ... حزب کمونیست سودان که ریشه های قدرتمندی در جنبش کارگری و سندیکایی کشور دارد، اولین آماج مبارزه خود را سازماندهی جنبش کارگری، روشنفکران، زنان، جوانان و دانشجویان قرار داده است.»۱ (تاکیدها در همه جای این نوشتار از من است).
درهمانجا:
«حزب توده ایران ... به مقامات حکومتی سودان اعتراض کرده و همچنین خواستار اعاده شرایط قانونی و مساعد برای فعالیت های تبلیغاتی، مطبوعاتی و سیاسی حزب کمونیست سودان شده است ....» ۲.
در همین دو بند نقل شده، چند نکته چشمگیر و شاید آموزنده دیده می شود:
ـ حزب کمونیست سودان، ریشه های نیرومندی در جنبش کارگری و سندیکایی کشور دارد؛
ـ حزب کمونیست سودان، کار و تکاپوی آشکار و قانونی خود را به دولت واپسگرای آن کشور گرانبار کرده است؛
ـ حزب کمونیست سودان، نخستین آماج مبارزه خود را سازماندهی جنبش کارگری ... نهاده است؛ و
ـ حزب توده ایران، بنا بر وظیفه کارگر ـ همبستگی۳ خود، از حزب کمونیست برادر پشتیبانی نموده و خواهان برطرف نمودن همه راهبند ها برای کار و تکاپوی آشکار و قانونی این حزب، از سوی دولت سودان است.
پیش از این در نوشتاری دیگر، اهمیت بیش از پیش سازماندهی جنبش کارگری را به عنوان مهم ترین وظیفهء روز نیروهای چپ راستین یادآور شده بودم. در آنجا با اشاره به سخنان کمونیست برجسته و آگاه پرتقالی: زنده یاد آلوارو کونیال، بر لزوم کار ترویجی و سازمانی پیگیرانه در میان کارگران و زحمتکشان، حتا در شرایط دستیابی به یک پیروزی چشمگیر مانند پیروزی تاریخی حزب کمونیست پرتقال در انتخابات سال ۱۹۷۵ این کشور، پافشاری و گفته شد که «... تنها در شرایط وجود سندیکاها و سازمان های کارگری، حزب ها و سازمان های چپ امکان رشد واقعی خواهند داشت. در نبود چنین شرایطی، فعالیت آنها همواره به این یا آن شکل به ماجراجویی گرایش یافته و شکل سازمانی ـ سیاسی دلخواه را نمی یابد ...»۴.
در همانجا، به سستی و کاهلی برخی نیروهای جبهه چپ که هنوز به شرایط دگرگون شده و نیازهای تازه جنبش کارگری ـ توده ای پی نبرده اند، با اشاره به انگیزه های تاریخی ـ طبقاتی آن، چنین اشاره شده بود:
«به دلیل وجود خودکامگی و خفقان ریشه دار در میهن ما، حزب ها و سازمان های مبارز به طور عمومی روی جستار «آزادی» تکیه داشته و همچنان دارند. اکنون پس از پشت سر گذاشتن مرحله ای که در آن دیگر سرمایه داری نه از بالا و به زور «انقلاب سفید»، که از پایین و بگونه ای "طبیعی" رشد و گسترش می یابد، جستار «آزادی» هر چه بیشتر و هر روز بیش از پیش به دو پاره رودرور با یکدیگر (تز و آنتی تز) بخش شده و می شود: بیش از پیش این جستار به میان می آید که آزادی و دمکراسی برای کدام طبقات و لایه های اجتماعی آری و برای کدام طبقات و لایه های اجتماعی نه؛ و بدون تردید، میان آزادی سرمایه داران برای سرمایه گذاری آزاد، جابجایی بی دردسر سرمایه و چاپیدن نیروی کاری که هر روز بیش از پیش ارزان تر می شود و آزادی توده های گسترده مردم برای داشتن کار و زندگی شایسته که نه تنها طبقه کارگر، دهقانان و دیگر زحمتکشان که بخش هایی از لایه های میانی جامعه را نیز دربر می گیرد، تضاد و گسست وجود دارد. تضاد و گسستی که روز به روز افزون تر نیز می شود. با این همه، هنوز در صف نیروهای چپ و حزب ها و سازمان های مدعی طبقه کارگر، به نیروهایی برخورد می کنیم که به لیبرالیسم و آزادی های لیبرالی گرایش دارند و بطور عمده بنا بر خصلت طبقاتی شان ... پشت سر گذاشته شدن مرحله یاد شده در بالا را در میهن ما درک نکرده و یا نمی خواهند درک کنند.»۵
اینگونه که برمی آید، حزب کمونیست سودان، پندار و گفتار نیک لنین را بخوبی بکار بسته است:
«طبقه کارگر ... بنا به علل عینی اقتصادی بیش از هر طبقه ای در جامعه سرمایه داری برای تشکل استعداد دارد. بدون وجود این عامل، سازمان انقلابیون حرفه ای چیزی جز یک بازیچه، ماجراجویی و نمای توخالی از کار در نمی آمد و به همین جهت ... سازمانی که به دفاع از آن {منظور طبقه کارگر است. نگ} می پردازد، فقط در صورت پیوند با طبقه واقعا انقلابی که خودانگیخته به پیکار برمی خیزد، مفهوم خواهد داشت. … نزدیکی هرچه بیشتر اتحادیه ها با حزب، یگانه اصل صحیح است. کوشش برای برقراری نزدیکی و پیوند میان اتحادیه ها و حزب باید سیاست ما باشد و ضمنا این سیاست را باید در تمام فعالیت ترویجی و تبلیغاتی و سازمانی با سخت کوشی و استواری تعقیب کرد … فقط با گسترش حزب از طریق عناصر پرولتری است که میتوان، بهمناسبت پرداختن به فعالیت تودهای آشکار، تمام آثار محفلگرایی … ناساز با وظایف دوران کنونی را ریشهکن ساخت.»۶
کردار نیک حزب کمونیست سودان، بهترین انگیزه ای است که این حزب کار و تکاپوی آشکار و قانونی خود را به دولت واپسگرای آن کشور گرانبار کرده است.
بی هیچ گفتگو، حزب کمونیست سودان، مهم ترین وظیفهء دموکراتیک خود یعنی پشتیبانی کارگران و زحمتکشان برای سازماندهی سندیکاها و یاری رسانی به پیروزیهای صنفی ـ سیاسی آنها را قربانی بده بستان های سیاسی با حزب ها و سازمان های خرده بورژوا و بورژوا ـ لیبرال ننموده و چشم خود را بر کجروی ها و نابکاری های آن ها که در بزنگاه های تاریخی ـ آنگونه که تجربه نشان می دهد ـ جبهه مبارزه را به سود دشمن طبقاتی شکافته اند، نبسته است.
می توان انگاشت که این حزب، پندار و گفتار نیک لنین را درباره مبارزه جدی و بنیادین با فرصت طلبی سیاسی (اپورتونیسم) و تجدید نظرطلبی (رویزیونیسم) درون و بیرون حزب، سرمشق قرار داده است:
«پیش از آنکه متحد شویم، باید نخست مرزها را با قاطعیت و صراحت تمام مشخص کنیم. در غیر این صورت، اتحاد ما فقط مفهوم موهومی٧ خواهد بود که بر تشتت موجود پرده می کشد و مانع برانداختن قطعی آن می شود.»٨. حزب، در مبارزه علیه نظریه پردازان بورژوا و همفکران تجدید نظرطلب (رویزیونیست) و سکتاریست آنها، از آن رو رشد می یابد و نیرومند می شود که «اختلاف نظرها را لاپوشانی {نمی کند} و به نیرنگ های دیپلماتیک {نمی پردازد}»٩.
می توان انگاشت که حزب کمونیست سودان، تجربه ارزشمند و جهانگیر کمونیست های روس به رهبری لنین را درست بکار برده است:
«سوسیال دمکرات١٠های انقلابی روس در دوران پیش از سقوط تزاریسم بارها از خدمات لیبرال های بورژوا استفاده کردند، بدین معنی که به سازش های عملی بسیار با آنها تن در دادند ... و همزمان با آن {توانستند} قاطع ترین مبارزه ایدئولوژیک و سیاسی را علیه لیبرالیسم بورژوایی و علیه کوچک ترین مظاهر نفوذ آن در درون جنبش کارگری انجام دهند و آنی از این مبارزه باز نایستند. بلشویک ها ... از سال ۱٩٠۵ ... بطور مستمر روی اتحاد طبقه کارگر و دهقانان علیه بورژوازی لیبرال و تزاریسم پافشاری می کردند و در عین حال هیچگاه از پشتیبانی از بورژوازی علیه تزاریسم سرباز نمی زدند ... و از مبارزه ایدئولوژیک و سیاسی آشتی ناپذیر علیه حزب بورژوا ـ انقلابی دهقانان یعنی سوسیالیست ـ رولوسیونرها باز نمی ایستادند و ماهیت انها را در نقش دمکرات های خرده بورژوایی که عنوان کاذب سوسیالیست روی خود گذاشته بودند، فاش می ساختند. در سال ۱٩٠٧ بلشویک ها به هنگام انتخابات مجلس دوما برای مدتی کوتاه با سوسیالیست ـ رولوسیونرها وارد ائتلاف صوری شدند. در طول سال های ۱۹۰۳ ـ ۱۹۱٢ ما بارها و گاه طی چند سال متوالی با منشویک ها بطور صوری در یک حزب واحد سوسیال ـ دمکرات کار می کردیم، بی آنکه هیچگاه از مبارزه ایدئولوژیک و سیاسی علیه این اپورتونیست ها و ناقلین نفوذ بورژوایی در صفوف پرولتاریا بازایستیم...»١١.
می توان بخوبی پی برد که چرا حزب کمونیست سودان با وجود ریشه های نیرومندی که در جنبش کارگری و سندیکایی کشورش دارد، همچنان نخستین آماج مبارزه خود را سازماندهی جنبش کارگری قرار داده است. چنانکه پیداست، این حزب بخوبی از تجربه سایر نیروهای کمونیست در سراسر جهان سود برده و می برد.
آنگونه که پیداست، حزب توده ایران، بخوبی از حزب کمونیست برادر پشتیبانی نموده و خواهان برطرف نمودن همه راهبندها برای کار و تکاپوی آشکار و قانونی این حزب، از سوی دولت سودان است. در اینجا پرسشی ناگزیر به میان می آید:
آیا حزب توده ایران برای برطرف نمودن همه راهبندها برای کار و تکاپوی آشکار و قانونی خود، کوشش می کند؟ آنچه روشن است، این حزب را مانند دوره رژیم سرسپرده و وابسته به امپریالیسم محمد رضا شاه، به بهانهء پوچ «سرسپردگی به و جاسوسی برای بیگانه»، بدون درمیان نهادن کوچکترین مدرک و انگیزه ای برای آن، غیرقانونی اعلام کرده و بهترین و فداکارترین اعضای آن را که بی هیچ گزاف گویی، گل های سر سبد جامعه ایران به شمار می رفتند، به دار یا به جوخه اعدام سپرده اند. آیا نباید، کارزاری در این زمینه برپا نمود و با پیگیری آن را دنبال نمود؟
آیا در شرایطی که فلان میرزا بنویس «تاریخ ساز» تا آن اندازه پای خود را فراتر از گلیم خود گذاشته که کودتای ٢٨ امرداد ١٣٣٢ را با وام گرفتن سخنانی پوچ و بیهوده از فرومایه ای دیگر «تظاهرات خودجوش ... اقشار و طبقات مختلف و مرکّب از کارگر، کارمند، دکّاندار، کاسب و دانشجو »١٢ می نامد و با گستاخی، خروارها سند و مدرک ـ از جمله سندها و مدرک های رسمی انتشار یافته بوسیله وزارت امور خارجه ایالات متحده ـ و گفته های شاهدان ماجرا را نادیده می گیرد و در جایی دیگر با بزرگنمایی سازمان افسران حزب توده ایران و سرپوش گذاشتن به کوتاهی محمد مصدق به بهانه جلوگیری از جنگ داخلی و «افتادن ايران به چنگ "سپاه عظيم و رزم ديدهء توده ای ها"»١٣، باز هم با وامگیری از سخنان همان فرومایه، آب به آسیاب ارتجاع داخلی و خارجی می ریزد، نباید برای آگاهی نسل جوان و بالنده ایران، کارگران و زحمتکشان، برای روشن شدن دروغی تاریخی، برخوردی کارآمدتر داشت و دست ها را رو کرد؟
از دید نگارنده، برپا نمودن چنین کارزاری که تنها در دایره کار و تکاپوی رسانه ای و افشاگرانه نگنجیده و فراخوان گسترده برای حزب ها و سازمان های سیاسی و اجتماعی درون و برون کشور و نیز فعالیت های قضایی و دادخواست رسمی برای کار و تکاپوی قانونی و آشکار را نیز دربرمی گیرد، افزون بر دامن زدن به این جستار در میان کارگران، جوانان و دانشجویان، نشان خواهد داد که هر کس تا چه اندازه به سخن خود باورمند است و آن را به کار می بندد. ایکاش در آن «شورای پارلمانی» نیز، بجای سپاسگزاری «به خاطر همبستگی با مبارزه مردم ایران در راه صلح، حقوق بشر، دموکراسی و عدالت اجتماعی» که دروغی فرصت طلبانه بیش نبوده و نیست، چنین جستاری به میان می آمد و خواست «اعاده شرایط قانونی و مساعد برای فعالیت های تبلیغاتی، مطبوعاتی و سیاسی» نیروهای دگراندیش درمیان گذاشته می شد.
بگذار این جستار و کارزار، سنگ محکی برای شناخت دوستان و دشمنان انقلاب مردم ایران باشد!
ب. الف. بزرگمهر ١۵ اسفند ١٣٨٧
پی نوشت ها:
۱ ـ «به موج تضییقات حکومتی برضد حزب کمونیست سودان پایان دهید!»، نامه مردم، شماره ۸۱۱، ۱۱ اسفند ۱۳۸۷
http://tudehpartyiran.org/811.pdf
۲ ـ همانجا
۳ ـ واژه ترکیبی کارگر ـ همبستگی را بجای واژه «انترناسیونالیسم پرولتری» بکار برده ام که به نظرم به درونمایه «انترناسیونالیسم پرولتری» بسی نزدیک تر است، زیرا «کارگران، میهن ندارند»!
۴ ـ « به جنبش سندیکایی کارگران میهن مان یاری رسانیم!»، ب. الف. بزرگمهر، ۱۸ آذر ۱۳۸۷
http://www.sedayemardom.net/maghalat/articles_detail_siasi.php?aid=196
http://www.farhangetowsee.com/269/269-5.htm
۵ ـ همانجا
۶ ـ پیشگفتار مجموعه مقالات دوران ۱۲ ساله، لنین، مجموعه کامل آثار، جلد ۱۶
٧ ـ Fiction
٨ ـ لنین، جلد چهار، متن اصلی ـ ص ٣٢٩ ترجمه آلمانی
٩ ـ لنین، برگردان آلمانی مجموعه آثار، جلد پنجم
١٠ ـ لنین واژه های "سوسیال دمکرات"، "سوسیال دمکراتیک"، "سوسیال دمکراسی" و "سوسیال دمکراتیسم" رادر آثار خود غالبا و بویژه در دورانی که حزب کمونیست های روسیه "حزب سوسیال دمکرات روسیه" نامیده می شد، به مفهوم اصیل آن ها بکار می برد نه به مفهومی که احزاب "سوسیال دمکرات" معاصر به آن ها اطلاق می کنند (برگرفته از کتاب: لنین، درباره حزب پرولتری تراز نوین، برگردان و گردآوری محمد پور هرمزان).
١١ ـ هیچ سازشی مجاز نیست؟، لنین
١٢ ـ مرداد: قيام؟ کودتا؟ يا...، گفتوگوی مسعود لقمان با علی ميرفطروس، بخش چهارم
http://news.gooya.com/politics/archives/2009/03/084663.php
١٣ ـ سازمان افسران حزب توده، دکترمصدّق و رويداد ۲۸ مرداد ۳۲ (بخش سوّم)، علی ميرفطروس
http://news.gooya.com/politics/archives/2008/11/079321.php
۴ نظر:
وای بحال حزب توده ی ايران که پس از قريب 90 سال مبارزه ی حزبی چپ در ايران بدنبال درس گرفتن از کمونيست های سودانی است. و وای بحال مائی که مبارزه ی کمونيستی را با مثال سودانی آن تعريف می کنيم.حتما مارکس و انگلس و لنين سه تايی در قبرشان دچار حمله ی قبلی چندباره ای شده اند.نويسندگان نامه ی مردم که بضاعت فکری شان در اين حقير نامه مشهود و آشکار است بدنبال مطلبی برای پر کردن روزنامه بوده اند چيزی که يافته اند فعاليت "کمونيستی" در سودان بوده است. اميدوارم آنها حداقل از البشير به مثابه رهبر مبارزه ی ضد امپرياليستی دفاع نمی کنند!
آقای واهیک گرامی!
پیش از هر چیز، از این که به اینجا سر زدی و نظرت را ابراز داشتی، از شما سپاسگزارم؛ گرچه به نظرم این اظهار نظر چیزی برای بده بستان فکری دربر ندارد. با این همه به آن پاسخ کوتاهی خواهم داد.
چرا می اندیشید که حزب توده ایران، نباید از کمونیست های سودانی درس بگیرد؟ چرا مبارزه کمونیستی را نمی توان با نمونه ای از حزب کمونیستی که در سیاست خود کامیاب بوده، به گفته شما تعریف نمود؟ نمی خواهم پیشداوری کرده باشم. برای همین از شما می پرسم: چون سودانی هستند؟ ... و سودان در افریقاست؟! یا چون سیاه پوست هستند و کمتر از سپیدپوستان سرشان می شود؟! کمی در کُنه نهاد خود جستجو کنید و ببینید آیا آنچه نوشته اید تا چه اندازه با نمونه ای که برایتان می آورم همساز است. حتما و شاید بهتر از من می دانید که مسلمان های افراطی مذهب، پیروان دین ها و آیین های دیگر را، دربرگیرنده ارمنی ها که بخش ناگسستنی تاریخ و فرهنگ ایران هستند، ناپاک می دانند و حتا از دست دادن با آنها خودداری می کنند! آیا آنها درست می اندیشند و کردار درستی دارند؟
من به سایر سخنان شما نپرداختم و آنها را نیز به احترام شما پاک نخواهم کرد. چه اشکالی دارد؟ خود را خالی کرده اید ... دستکم این به گفته شما «حقیرنامه»، جایی شایسته برای این کار بوده است. ولی فراموش نکنید که هر آدمی به شکلی شخصیت خود را در گفتار و کردار خویش نشان می دهد.
امیدوارم به همه این ها بیندیشید و بار دیگر پربارتر، با سخنی پرمغز، اندیشه ای نو یا طنزی تند و دلپذیر که پوست توده ای ها را درآورد، به اینجا گام نهید. قدمتان روی چشم و پیروز و سرفراز باشید.
ب. الف. بزرگمهر
من هر چه در نهاد خودم گشتم چيزی از نژادپرستی نيافتم.اين اولين باری هم نيست که وقتی پرسشی بی پاسخ ماند آدرس عوضی داده می شود.سری به تاريخ مبارزات چپ در ايران بزنيد خواهيد ديد تجربيات گرانبارتری از آنچه که شما از آن ياد کرده ايد خواهيد يافت.
ديديد؟ پاسخ من بسيار محترمانه تر از "روانکاوی" شماست!
واهیک گرامی
من شما را نژادپرست نخواندم و تنها نمونه ای برایتان آوردم که به آن بیندیشید. حتما می دانید که برای روشن شدن بهتر مسائل، معمولا نمونه های افراطی را برمی گزینند! خرسندم که چیزی از نژادپرستی در خود نیافتید.
به اندرز شما درباره تاریخ مبارزات چپ در ایران، تقریبا به طور منظم سال هاست که عمل می کنم و آن را از مبارزه کمونیست ها، جنبش صلح، آزادی و سوسیالیسم در جهان، دربرگیرنده مبارزین افریقایی، جدا نمی دانم.
همه از یکدیگر می آموزیم؛ حتا به گفته لقمان دانشمند: «... از بی ادبان». امیدوارم دچار سوء تفاهم نشوید. به شما کنایه نمی زنم. به طور کلی می گویم!
از پاسخ محترمانه شما سپاسگزارم و فرا رسیدن نوروز باستانی را نیز به شما شادباش می گویم!
با مهر و سپاس
ب. الف. بزرگمهر
ارسال یک نظر