یک توضیح ضروری
با این که بخش هایی از نوشتار برگرفته زیر را نقطه چین کرده ام، درج آن به معنای همداستانی بی برو برگرد با آن نیست. از سوی دیگر، بخش های نقطه چین شده، بویژه اظهارنظرهای نویسنده درباره درست بودن نتایج گزینش ریاست جمهوری، به معنای نپذیرفتن آن ها نیست که بیشتر نشانه ای از کمبود داده های بسنده و آگاهی های ضروری اینجانب در آن باره و برخی نکته های درمیان نهاده شده دیگر است. با این همه، این نوشتار نکته های چشمگیر و مهمی در بردارد که شاید و بویژه برای آنها که چپ و راست درودهای آتشین برای مردم ایران می فرستند، سودمند باشد. واژه ها و جمله های برجسته نما و نیز افزوده های درون [] از اینجانب است. خوانندگان کنجکاوتر می توانند نوشتار کامل را در پیوند زیر بخوانند:
http://www.iranaifc.com/public_f.php?id_news=31
پیش از این در نوشتاری با عنوان «تاریخ به ما نمی گوید چکار کنیم، به ما می گوید چکار نکنیم!» از جمله چنین نگاشته بودم:
«... امپریالیست ها ... سیاست های ماجراجویانه خود را که همیشه آماج های اقتصادی ـ و در مورد منطقه ما بویژه نفت ـ را در نهاد خود دارد، گام به گام و بسیار حساب شده، پی می گیرند. گرچه، سیاست های پراگماتیستی آنها که در مجموع خود سیاست هایی کوته بینانه و سودجویانه است، گاه با شکست هایی سخت در اینجا و آنجا همراه می شود، ولی کاربرد روش های تجزیه و تحلیل علمی در نهادهای پژوهش های استراتژیک این کشورها ... به آنها امکان پیشبرد دقیق تر، حساب شده تر، با ریسک بسیار کمتر و تصحیح های به هنگام را می دهد. بدینسان آنها، بویژه در دوران کنونی، توانسته اند بخوبی موقعیت هایی را برای دشمنان خود فراهم نمایند که نه راه پس و نه راه پیش برایشان برجای نمانده است. چنین وضعیتی را که بی شباهت به بازی موش و گربه نیست با حاکمیت جمهوری اسلامی نیز انجام می دهند. حاکمیتی که به خاطر دور شدن از توده های مردم زحمتکش و تولید کنندگان ثروت های مادی و معنوی، بیش از پیش تکیه گاه های خود را از دست می دهد و بهتر بازیچه دست آنها قرار می گیرد.»
http://behzadbozorgmehr.blogspot.com/2009/03/blog-post_31.html
آنگونه که به نظر می آید، هم اکنون امپریالیست ها گام هایی دیگر در سوی گرانبار نمون دو سناریوی بن بست برای رژیم جمهوری اسلامی و همراه با آن مردم ایران به پیش برداشته و برمی دارند:
ـ یا گرانبار نمودن رژیمی سرتاپا گوش به فرمان امپریالیست ها برای پیشبرد بی برو برگرد سیاست های شکست خورده نولیبرالیسم سرمایه داری و گرانبار نمودن بیش از پیش بحران فزاینده سامانه سرمایه داری به کشورمان؛
ـ یا وادار نمودن رژیم جمهوری اسلامی به سرکوب بازهم افسار گسیخته تر توده های مردم و بستن بیش از پیش آزادی ها و جلوگیری از پیشرفت سازماندهی طبقه کارگر و زحمتکشان و پیدایش زمینه های دخالت امپریالیستی.
هر دو این سناریوها که می تواند بسته به شرایط پیش بینی نشدنی، شکل های بسیار گوناگونی از "انقلاب" رنگی تا جنگ داخلی به خود گیرد، در سرانجام خود چیزی جز فروپاشی ایران زمین و تسلط مستقیم امپریالیست ها، بویژه بر سرچشمه های نفت و گاز میهن مان دربرنخواهد داشت. همه چیز وابسته به ایستاندن روند ایران برانداز راه رشد سرمایه داری که جز در چند ماه نخست انقلاب به این یا آن شکل از سوی همه دولت های اسلام پیشه موسوی، رفسنجانی، خاتمی و نیز احمدی نژاد پیگیری شده و در پیش گرفتن راه رشد غیر سرمایه داری یا بهتر است بگویم راه رشد با سمتگیری سوسیالیستی دارد. کشور ما هم اکنون در آستانه این گزینش قطعی قرار گرفته است. ادامه راه رشد سرمایه داری و پذیرش نقش پیشکار امپریالیست ها برای حاکمیت جمهوری اسلامی، بویژه با زمینگیر شدن بیش از پیش سامانه سرمایه داری در پهنه جهانی، شرایطی بسیار مرگبار برای میهن مان به ارمغان آورده و خواهد آورد. از سوی دیگر، ادامه سیاست های هرج و مرج جویانه نیروهایی در حاکمیت که کوچک ترین چشم انداز اقتصادی ـ اجتماعی در پیش رو ندارند ـ و از همین رو بیش تر منتظر رسیدن امدادی آسمانی یا از درون چاه های خشک کویر هستند ـ بویژه در نبود نیروی چپ سازمان یافته با زیربنای نیرومند مارکسیست ـ لنینیستی، سرکوب افسارگسیخته توده های زحمتکشان و نیز لایه های میانی جامعه را که به نوبه خود نقش مهمی در پیشرفت و یکپارچگی اقتصادی ـ اجتماعی ایران دارند بیش از پیش دامن زده و افزایش تنش های اجتماعی ـ اقتصادی را تا مرز فروپاشی سرزمین ایران و در پی آن دخالت مستقیم نظامی امپریالیست ها و برخی کشورهای همسایه مانند پاکستان و ترکیه را در پی خواهد داشت.
به نظر اینجانب، انگیزه اصلی رویدادهای اسفناک روزهای اخیر را که سبب مرگ چندین نفر از هم میهنان مان شده است را باید در ترس و نگرانی نیروهای بورژوا ـ لیبرال که امکان کشیده شدن فرش از زیر پایشان را به خوبی احساس نموده اند از یکسو و نگرانی نیروهای اهریمنی سرمایه امپریالیستی از اوجگیری جنبش های توده ای، مدنی و سندیکایی زحمتکشان میهن مان دانست. بسیاری از آنها که سازماندهی حتا خودجوش طبقه کارگر و زحمتکشان را در سازمان های صنفی ـ سیاسی خود برنمی تابند و از آن جلوگیری می کنند، گاه بی آن که بدانند بر شاخه نشسته و بُن شاخه می برند.
رویدادهای کنونی کشورمان، یکبار دیگر نشان داد که مردم ایران نیازمند سامانه ای سیاسی ـ اجتماعی برتر از چارچوب های دمکراسی بورژوایی است. این رویدادها به خوبی نشانگر آن است که سامانه استوار بر شوراهای شهر و روستا و استوار بر توده های سازمان یافته در سازمان های صنفی ـ سیاسی خود، پاسخ درست به نیازمندی های امروز و فردای کشور ماست. این رویدادها، بار دیگر به خوبی نشان می دهد که سپردن فرماندهی و رهبری مبارزه به نیروهای بورژوا ـ لیبرال، بورژوا ـ دمکرات و دنباله روی در کردار از آنها، بر سردرگمی نیروهای انقلابی باز هم بیشتر خواهد افزود و زمینه شکست های بیشتر را فراهم خواهد نمود. نیروهای بورژوا ـ لیبرال و بورژوا ـ دمکرات، توان رهبری چنین مبارزه ای را نداشته و به هنگام خود به سازش با نیروهای واپسگرای درون و پیرامون میهن مان دست خواهند یازید.
سیاست های امپریالیستی درباره ایران، بویژه سیاست های امپریالیست های ایالات متحده جنبه های دیگری را نیز دربرمی گیرد که پرداختن به آنها را به نوشتاری جداگانه وامی گذارم. اینک، این نوشتار خواندنی:
مهندس موسوی و ماهیت بحران کنونی
موسوی به دلیل عملکرد های خود در دوران جنگ تحمیلی به عنوان شخصیتی که طرفدار توسعه عدالت محور است شناخته شده بود. "عدالتخواهی" که بر خلاف احمدی نژاد "دموکرات" نیز هست. "اصلاح طلبان" و در رأس آنها هاشمی و خاتمی که طعمه تلخ شکست را بعلت اجرای برنامه های اقتصادی نئولیبرالی چشیده بودند، موسوی را بهترین کاندید برای انشعاب در بین هواداران احمدی نژاد میدانستند. اما اعلام برنامه های اقتصادی از جانب او نیرو های عدالت محور را که از احمدی نژاد به دلایلی دور شده بودند مجدداً به احمدی نژاد نزدیک کرد.
احمدی نژاد در روز مناظره با نشان دادن رابطه موسوی با استوانه های سرمایه و دفاع از سیاست خارجی خود ضربه نهایی را به موسوی وارد ساخت ...
مردم ما از موسوی روی برگرداندند [و] ... به او رأی ندادند زیرا بخش مهمی از کارزار انتخاباتی او از طریق رفسنجانی اداره می شد. مردم ما در سال ۱۳٨۴ با بیش از ۶١٪ آقای احمدی نژاد را بر رفسنجانی ترجیح دادند. چهار سال گذشته عرصه مبارزه بین نیروهای عدالت محور و نیرو های زیاده طلب و فاسد بوده است. ... هر سه کاندید دیگر [به جز احمدی نژاد]، بویژه نیرو هایی که کارزار موسوی را سازماندهی میکردند، از طرفداران توسعه عدالت محور نبودند و خواهان برگشت به دوران "سازندگی و اصلاحات" و اقتصاد نئولیبرالی بودند.
موسوی از آنجا که به خوبی میداند چه کرده و در داخل و خارج در کنار که ایستاده با عصبانیت بچگانه بجای اینکه از طریق قانونی خواهان تحقیق و بررسی سلامت انتحابات شود خواهان ابطال آن است. خواستی که حتی دشمنان انقلاب ایران در خارج مرز ها جرأت بیان آنرا ندارند. آقای کن بالن و پاتریک دورتی روز دوشنبه ١۵ ژوئن ٢۰۰۹ در روزنامه واشینگتن به آقای اوباما هشدار میدهند "که مبادا عجولانه از آقای موسوی پشتیبانی کنی زیرا مردم ایران واقعاً احمدی نژاد را میخواهند." آنها اشاره میکنند "برخلاف هیاهوی تبلیغاتی که "متخصصین ایران" در غرب بویژه آمریکا، بدون کوچک ترین مدرکی، علیه سلامت انتخابات و پیروزی قاطع محمود احمدی نژاد راه انداخته اند، آمار گیری علمی در فاصله زمانی ١١ تا ٢۰ می، چیز دیگری را نشان میدهد. این آمارگیری که نه در داخل ایران بلکه از طریق کشور های همسایه و در تماس تلفنی با ساکنان ۳۰ استان ایران صورت گرفته نشان میدهد محمود احمدی نژاد در تمام شهر ها به نسبت ٢ به ١ (حتی در استان آذربایجان محل تولد موسوی) بر موسوی برتری داشته است." این آمارگیری همچنین آشکار می سازد: "تنها گروه های اجتماعی که در رقابت نزدیک با محمود احمدی نژاد از موسوی پشتیبانی میکنند در میان دانشجویان و اقشار با درآمد بالا یافت میشوند." واقعییتی که صحت آن پس از مشاهده جدول رأی دهی اقشار مختلف مردم در استانهای مختلف ایران ثابت می شود.
موسوی هم زبان با سرسخت ترین محافل امپریالیستی- صهیونیستی انتخابات ایران را کودتا نام میگذارد. ناگفته روشن است که کودتا همواره از جانب نیروی شکست خورده صورت میگیرد نه نیروی پیروز! شواهد و داده های ما قبل انتخابات نیز نشان میدهد که آقایان موسوی، رفسنجانی و امثالهم با خرج مبالغ هنگفت تز "ابطال انتخابات" و "کودتای دولتی" را آماده کرده بودند. شعار "اگر تقلب نشه موسوی اول میشه" و " اگر تقلب بشه شنبه قیامت میشه" از جانب حامیان موسوئ از یک ماه قبل داده می شد. همچنین آقای موسوی قبل از شمارش آرا به دروغ خود را پیروز معرفی کرد. یکی از چند تاکتیکی که در انقلابات مخملی استفاده می شود. او متأسفانه از تاکتیک های دیگر انقلاب مخملی نیز مانند دروغگو خواندن دولت و ابطال انتخابات نیز بهره جست. نامه موسوی به شورای نگهبان و پاسخ شهاب http://shbesf.persianblog.ir/اسفندیاری را در لینک
باید مطالعه کرد تا به درجه بی منطقی موسوی پی برد ... پیروزی اوباما ... نباید این توهم را ایجاد کند که استراتژی آمریکا در خاورمیانه بویژه در مورد شکست انقلاب ایران تغییری کرده است. وقتی که موسوی چهار سال سیاست خارجی احمدی نژاد را "ماجراجوئی" می نامد بطور جدی موجب نگرانی مردم ایران و منطقه می شود. آنها از خود سئوال خواهند کرد که سیاست "غیر ماجراجویانه" موسوی قرار است از چه جنسی باشد؟ وقتی امپریالیست های غربی همصدا با موسوی انتخاب تاریخی مردم را کودتا می نامند ... متأسفانه ماهیت ملی و مردمی آقای موسوی زیر سئوال می رود
... باید به هر ترتیب احمدی نژاد را از قدرت پائین کشید و ابن کار نه از طریق شمارش آرا بلکه از طریق ابطال انتخابات و پیروی از تاکتیک های انقلاب مخملی امکان پذیر است. به این ترتیب موسوی راه در مسیری گذاشته که میتواند برای انقلاب ایران و مردم ما فاجعه آفرین باشد. اما نمی توان این سئوال را بی پاسخ گذاشت که چرا توده های وسیعی به صف "مخالفین" احمدی نژاد پیوسته اند و در خیابانها راهپیمائی می کنند؟ ... مسئولین جمهوری اسلامی همچنین در تحقق آرمانهای انقلاب بهمن کمبود های جدی داشته اند که آقای احمدی نژاد نقش مهمی در تحقق این کمبود ها نداشته است. اتفاقاً آقایان موسوی، رفسنجانی، کروبی، خاتمی و دیگران بعنوان روسا دولت و مجلس مسئولیت بیشتری دارند. بدون این کمبود ها امکان گسترش اعتراضات کنونی در این سطح وجود نداشت. به همین دلیل جدا کردن ضد انقلاب، فرصت طلبان و مردمی که محقانه ناراضی هستند به وظیفه عمده ای تبدیل شده است و کار را بسیار دشوار کرده است. بدون استقرار عدالت اجتماعی و میارزه با مفاسد اقتصادی و توسعه عدالت محور هرگونه آرامش اجتماعی موقت و گذرا خواهد بود ... در چهار سال آینده مردم امیدوارند که به کارگران، زحمتکشان، اقشار محروم بویژه امر کارآفرینی توجه جدی شود ... اما سواستفاده مدیران دولتی و مفسدین اقتصادی را که به ثروت های نجومی دست یافته اند، برنمی تابند.
اصلاح ساختار های اقتصادی و مبارزه با مفسدین خواستی است که مردم [به آنها] اعتقاد دارند ... کشور ما دارای جمعییت وسیعی از طبقات مرفه و نیمه مرفه می باشد که با کار و کوشش و صداقت نسبی به این مقام رسیده اند. آزادی های اجتماعی، فردی و سیاسی و تساوی حقوق زن و مرد خواست محقانه این نیرو و دیگر زحمتکشان ایران می باشد. هرگونه بی توجه ای به این خواست ها با توسعه عدالت محور در تناقض است و به آرامش اجتماعی کمکی نمی کند. این خواست های محقانه شرایط را برای بهره برداری امپریالیست ها و ضد انقلاب آماده میکند. این نیرو ها پایه اصلی اعتراضات کنونی نیز هستند و رسیدگی به خواست های آنها به یک امر فوری تبدیل شده است. به جرأت می توان گفت که سازمان های جاسوسی موساد و سیا، بویژه در زمان جورج بوش، میلیونها دلار خرج کردند تا شرایط شکست انقلاب ایران را از درون آماده کنند. برای مثال تحت تأثیر این هجمه تبلیغاتی بخش قابل ملاحظه ای در میان مردم وجود دارند که دفاع از مردم فلسطین و لبنان را بر ضد "منافع ملی" ایران دانسته و از رابطه بی قید و شرط با آمریکا دفاع میکنند. آنها هرگونه قاطعیت در مقابل زورگوئی آمریکا و صهیونیسم را ماجراجویی می نامند و به این منطق سراسر کودکانه استناد میکنند که "دولت احمدی نژاد دشمنی با آمریکا و صهیونیسم را وسیله حفط قدرت خود کرده است." تنها با دفاع از خواست های به حق مردم و قاطعیت در مقابل دشمنان انقلاب ایران می توان از بحران خارج شد. هرگونه خواستی مبنی بر ابطال انتخابات ... با تکیه روی پشتیبانی از خارج نیز غیر ممکن است. فضای سیاسی، اجتماعی و نطامی ایران، علی رغم برخی موفقیت های نسبی سازمان سیا، فضای مشابه دوران ٢٨ مرداد [مُرداد به معنای مرگ و نیستی است. نام درست این ماه اَمرداد به معنای بی مرگی است.] نیست ... بهره برداری غرب از وقایع دو هفته گذشته بر علیه ایران بی سابقه بوده است و این ماهیت ضد ملی اقدامات اخیر را آشکار می سازد.
محمد کاظم آذین
کمیته دوستی آمریکائیان و ایرانبان