«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۸۸ تیر ۲۱, یکشنبه

سبز ایرانی یا سبز اسلامی؟*

فرازهایی از نوشتار:

رنگ سبز، نشانه باروری، نوزایی، زندگی، امید، شادی، بهار، خرمی و جوانی است. رنگ سبز درباورهای زرتشتی، نماد ایزد سروش، فرشته ورجاوند و بی مرگ است ...

درخت سرو در فرهنگ ایران و ادبیات پارسی از جایگاه ویژه ای برخوردار است. در فرهنگ ایران، سرو نماد همیشه سبز بودن، جاودانگی و آزادگی است. دریکی از سنگ نگاره های تخت جمشید، سرباز سپاه جاویدان و درخت سرو، که هر دو نماد جاودانی می باشند، در کنار هم دیده می شوند.

یکی از نامور ترین سرو ها در تاریخ ایران، سرو کاشمر است، ایرانیان بر این باورند که سرو کاشمر بدست زرتشت پیامبر ایرانی کاشته شده است ...

رنگ سبز درخوان نوروزی ایرانیان جایگاه ویژه ای دارد، و سفره ها و پوشاک نو عروسان زرتشتی به رنگ سبز می باشد.

بسیاری از باور های ایرانی پیش از اسلام، از سوی خود ایرانیان با اندک دگرگونی به اسلام و بویژه آیین شیعه در آمد. رنگ سبز ریشه در باور های خردگرایانه ایرانیان پیش از اسلام دارد.

در هیچ روایتی دیده نشده است که رنگ سبز برای اسلام و شیعیان سفارش شده باشد. سادات به پیروی از پیامبر اسلام رنگ سیاه را برگزیدند و عمامه های سیاه بر سر می گذارند. بنا بر روایات معتبر اسلامی رنگ عمامه و پوشاک پیامبر اسلام سیاه بوده است.

***

سبز ایرانی یا سبز اسلامی؟*

فرامرز دادرس

رنگ سبز در فرهنگ ایران

رنگ سبز، نشانه باروری، نوزایی، زندگی، امید، شادی، بهار، خرمی و جوانی است. رنگ سبز در باورهای زرتشتی، نماد ایزد سروش، فرشته ورجاوند و بی مرگ است، واژه سروش در زبان اوستایی(سرئوشه)، به چم شنیدن و گوش فرادادن به اهورامزدا، خداوند جان و خرد می باشد، فروزه های سروش ، پیش برنده جهان، پیروزگر، تهم، راست، و درهم کوبنده دیو خشم و تنبلی، و دیو نژادان است.

یکی از ویژگی های ایزد سروش، یاری رساندن او به دلیران و رزمندگان است. سروش جنگاوری است که با ناراستی ها می ستیزد، تا بنیاد جنگ را درهم شکند و آرامش را فرمانروا کند. بنا بر باورهای کهن ایرانیان، ایزد سروش، جوانی خوبروی و سبز پوش بوده است.

در اوستا، کهن نامه ایرانیان، در یازدهمین یشت، سروش یشت هادخت، و یسنای۵۷ بند ٢۴، در باره ایزد سروش آمده است:

ای سروش ، ای نماد استواری و بردباری، ما را پناه ده تا در برابر تازش دیو خشم وكین استوار بایستیم.

در اوستای نو، سروش، ایزدی بزرگ و یکی از کهن ترین ایزدان آیین زرتشتی است. از او در شمار امشاسپندان یاد می شود. جایگاهش بر فراز کوه البرز است. او بر سامان جهان می نگرد، پاسدار پیمان می باشد، بینوایان را یاری می نماید، با گرزش، خشم را سرکوب می کند و هر شبانه روز سه بار جهان را می پیماید تا هستی را نگهبانی کند.

در اوستای کهن، در بخش گاهان آمده است، که سروش به همراه وهومن (بهمن)، بسوی پارسایان می آید، و هنگام دادن پاداش و پادافره به همراه (اشی) می باشد.

سُروش پارسای بُرزمند پیروز گیتی افزای اَشوَن، رَد اَشَه را می ستاییم.

سُروش اَشَون است که بهتر از هر کس، بینوایان را در پناه خویش می گیرد.

سُروش آن پیروزمندی است، که بهتر از هر کس، دُروج را بر می اندازد.

زرتشت در گاتاها، یسنا ی۴۴ بند ١۶ می گوید:

ای اهورا مزدا، ای پارسایی، از تو می پرسم، آن کس که در پرتو آیین تو پشتیبان مردم است، او را بر من آشکار کن،

و در پرتو اندیشه ی نیک و سروش، او و کسانی که پیروان آیین تو هستند یاری ده.

ابوریحان بیرونی در آثارالباقی می گوید: روز هفدهم هرماه، نزد زرتشتیان موسوم است به سروش و سروش نگهبان این روز می باشد. از ایزد سروش در عرفان ایرانی با نام هاتف و پیام آور، ستایش شده است.

مسعود سعد سلمان، در باره سی روز ماه های ایرانی ، سی چامه سروده است و درباره ی سروش چنین می گوید:

روز سروش است که گوید سروش

باده خور باده مطرب نیوش

سبز شد از سبزه همه بوستان

لعل می آرای صنم سبزپوش...

فخرالدین اسد گرگانی در کتاب ویس و رامین می گوید :

به خواب اندر فراز آمد سروشی

جوانی ، خوبروئی ، سبز پوشی

مرا امشب ، زبند تو رها کرد

چنان کاندر تنم ، موئی نیازرد

حافظ :

سحر ز هاتف غیبم رسید مژده به گوش

که دور شاه شجاع است می دلیر بنوش ...

بجز ثنای جلالش مساز ورد ضمیر

كه هست گوش دلش محرم پیام سروش

سعدی:

دو کس بر حدیثی گمارند گوش

از این تا بدان اهرمن تا سروش

ناصرخسرو:

رسید از عالم غیبم سروشی

که فارغ باش از گفت و شنیدن

نظامی:
گهی مرغ سروش آسمانی

دلش دادی که یابی کامرانی .


درخت سرو، نماد ایزد سروش

درخت سرو در فرهنگ ایران و ادبیات پارسی از جایگاه ویژه ای برخوردار است. در فرهنگ ایران، سرو نماد همیشه سبز بودن، جاودانگی و آزادگی است. دریکی از سنگ نگاره های تخت جمشید، سرباز سپاه جاویدان و درخت سرو، که هر دو نماد جاودانی می باشند، در کنار هم دیده می شوند.

یکی از نامور ترین سرو ها در تاریخ ایران، سرو کاشمر است، ایرانیان بر این باورند که سرو کاشمر بدست زرتشت پیامبر ایرانی کاشته شده است، در شاهنامه آمده است که زرتشت درخت همیشه سبز سرو را که نهال بهشتی بود، بر زمین آورد:

نخست آذرمهر برزین نهاد

بکشور نگر تا چه آیین نهاد

یکی سرو آزاد بود « ازبهشت»

به پیش در آذر، اندر بکشت

نبشتش برآن زاد سرو سهی

که پذرفت گشتاسپ دین بهی

گوا کرد مر سرو آزاد را

چنین گستراند خدا داد را ...

فرستاد هر سو به کشور پیام

که چون سرو کشمر، بگیتی کدام

ز مینو فرستاد زی من خدای

مرا گفت از اینجا به مینو برآی

کنون هرکه این پند من بشنوید

پیاده سوی سرو کشمر روید

بگیرید یکسر ره ز دهشت

بسوی بت چین ، برآرید پشت

در شاهنامه فردوسی، شاهکار استاد توس، در باره ایزد سروش و رنگ سبز، آمده است:

بفرمان یزدان خجسته سروش

مرا روی بنمود در خواب دوش

ز گیتی برآمد سراسر خروش

به آذر بد این جشن روز سروش

سروشی بدو آمده از بهشت

که تا بازگوید بدو خوب و زشت .

رنگ سبز نشان رستم

رنگ سبز نشان رستم پهلوان و سپهسالار ارتش ایران بود ، سراپرده رستم به رنگ سبز بوده است. در داستان رستم و سهراب، هنگامی که سهراب از هژیر، نشانی های پهلوانان ایرانی را جویا می شود، چشمش به سراپرده ای سبز رنگ می افتد که درفش کاویان در برابر آن، برافراشته شده است و پهلوانی را می بیند که با فر و جاه، بر تختی گرانمایه نشسته، یال و کوپالی برتر از دیگر پهلوانان دارد. وی می پرسد:

بپرسید کان سبز پرده سرای

یکی لشکری گشن پیشش به پای

یکی تخت پر مایه اندر میان

زده پیش او اختر کاویان

برو بر نشسته یکی پهلوان

ابا فر و با سفت و یال گوان

ز هر کس که بر پای پیشش بر است

نشسته به یک رش سرش برتر است

یکی باره پیشش به بالای اوی

کمندی فرو هشته تا پای اوی

برو هر زمان بر خروشد همی

تو گویی که در زین بجوشد همی

بسی پیل بر گستوان دار پیش

همی جوش آن مرد بر جای خویش

نه مردست ز ایران به بالای اوی

نه بینم همی اسب همتای اوی

درفشی بدید اژدها پیکرست

بر آن نیزه بر شیر زرین سرست

در داستان رزم خسرو پرویز و بهرام چوبین، هنگامی که خسرو از برابر بهرام می گریزد و راه را بسته می بیند، از یزدان یاری می خواهد. ایزد سروش بر اسبی سوار و با جامه ای سراسر سبز رنگ، به یاری خسرو می آید و او را می رهاند:

به یزدان چنین گفت کای کردگار

توی برتر از گردش روزگار

بدین جای بیچارگی دست گیر

تو باشی ننالم به کیوان و تیر

هم آنگه چو از کوه برشد خروش

پدید آمد از راه فرخ سروش

همه جامه اش سبز و خنگی به زیر

ز دیدار او گشت خسرو دلیر

چو نزدیک شد دست خسرو گرفت

ز یزدان پاک این نباشد شگفت

چو از پیش بدخواه برداشتش

به آسانی آورد و بگذاشتش

در جنگ با تازیان، سراپرده رستم فرخزاد، سپهسالار ارتش ایران، سبز رنگ بود. رنگ سبز نشانه والایی، برازندگی، دارندگی و پیوند مینوی با اهورامزدا بشمار می رفت. رنگ سبز درخوان نوروزی ایرانیان جایگاه ویژه ای دارد، و سفره ها و پوشاک نو عروسان زرتشتی به رنگ سبز می باشد.

زرتشتیان ایران، در دامنه کوه نارکی در نزدیکی شهر یزد، آیین سروش ایزد را برگزار می کنند. می گویند که کوه نارکی، جایگاه پنهان شدن نازبانو، عروس پادشاه ساسانی، پس از یورش تازیان به ایران می باشد. در این آیین دختران و پسرانی که تازه زندگی زناشویی را آغاز کرده اند، این رخداد را به آگاهی همگان می رسانند.

رنگ سبز در اسلام

بسیاری از باور های ایرانی پیش از اسلام، از سوی خود ایرانیان با اندک دگرگونی به اسلام و بویژه آیین شیعه در آمد. رنگ سبز ریشه در باور های خردگرایانه ایرانیان پیش از اسلام دارد.

در هیچ روایتی دیده نشده است که رنگ سبز برای اسلام و شیعیان سفارش شده باشد. سادات به پیروی از پیامبر اسلام رنگ سیاه را برگزیدند و عمامه های سیاه بر سر می گذارند. بنا بر روایات معتبر اسلامی رنگ عمامه و پوشاک پیامبر اسلام سیاه بوده است. شیعیان از سوی دیگر لباس سیاه می پوشند تا سوگوار حسین ابن علی امام سوم شیعیان باشند.

در روایات شیعه آمده است که عمامه و پوشاک امام جعفرصادق، بنیانگذار فقه شیعه، همواره به رنگ سیاه بود، داود رقی در کتاب وسائل الشیعه جلد ۴ باب ١۹ حدیث ۵۴۶۹، روایت می کند:

« شیعیان همیشه از امام صادق(ع) در مورد پوشیدن سیاه سؤال میکردند. حضرت را دیدیم که نشسته بود در حالی که جبه (نوعی لباس گشادی که روی بقیه لباسها پوشیده میشود) سیاه و کلاه سیاه و خف (جوراب چرمی) سیاه با آستر سیاه پنبه‏ای پوشیده بود. سپس فرمود: قلب خود را سفید کن هر چه میخواهی بپوش».

در کتاب الکامل فی التاریخ ابن اثیر۴/١۸۲ آمده است: « ماًمون خلیفه عباسی هنگامی که علی ابن الموسی الرضا (امام هشتم) را به ولیعهدی خود برگزید، بر او لباس سبز پوشانید و فرمان داد تا همه پیروان امام که علویان خوانده می شدند پوشاک سبز دربر نمایند. پس از چندی براثر سرزنش های بنی عباس که آنان را به پیروی از سنت های ایرانی پیش از اسلام متهم می کردند، امام هشتم شیعیان رنگ سبز را کنار گذاشت و به رنگ سیاه عباسیان باز گشت».

مادر ماًمون کنیزی ایرانی بود. ماًمون توانست به یاری ایرانیان، بر برادر خود امین چیره گردد و خلافت را از آن خود کند. هدف ماًمون ازگزینش رنگ سبز که رنگ مقدسی در نزد ایرانیان بود، برانگیختن احساسات ایرانیان و برخورداری از پشتیبانی آنان بود.

به گفته طبری، رنگ پرچم امویان سفید و رنگ پرچم عباسیان به نشانه پیروی از پیامبر اسلام، سیاه بود. فاطمیون درمصر به نشانه مخالفت با عباسیان، رنگ سبز را برای پرچم خود برگزیدند. در سال ۷۷٣ هجری علویان در مصر عمامه های خود را به رنگ سبز در آوردند و کمر بند های سبز، نشان اشرافیت و سادات شد.

شاه اسماعیل صفوی در پی گسترش آیین شیعه، با تبرها و شمشیر های آخته قزلباشان، رنگ سبز را برای صفویان برگزید. در ایران، روحانیونی که از سادات می باشند، همواره عمامه های سیاه بر سر دارند و روحانیونی که از سادات نیستند، عمامه هایی با رنگ سفید بر سر دارند که یاد آور دوران عباسیان و امویان می باشد.

ایرانیانی که ازگروه روحانیون نبودند و خود را از سادات می پنداشتند، برای متمایز کردن خود از دیگر مردم، مانند علویان و فاطمیون در مصر، شال، کلاه و کمر سبز رنگ به تن می کردند.

درقرآن، سوره کهف آیه ٣۰ از پوشاک بهشتیان با رنگ سبز یاد شده است که بی شک بر گرفته از باور های ایرانیان باستان و رنگ پوشاک ایزد سروش می باشد.

« أُوْلَئِكَ لَهُمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ یحَلَّوْنَ فِیهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٍ وَیلْبَسُونَ ثِیابًا خُضْرًا مِّن سُندُسٍ وَإِسْتَبْرَقٍ مُّتَّكِئِینَ فِیهَا عَلَى الْأَرَائِكِ نِعْمَ الثَّوَابُ وَحَسُنَتْ مُرْتَفَقًا»

«آنها كسانى هستند كه بهشت جاودان براى آنان است‏؛ باغهایى از بهشت كه نهرها از زیر درختان و قصرهایش جارى است‏؛ در آنجا با دستبندهایى از طلا آراسته مى‏شوند و لباسهایى [فاخر] به رنگ سبز، از حریر نازك و ضخیم‏، دربر مى‏كنند؛ در حالى كه بر تختها تكیه كرده‏اند. چه پاداش خوبى‏ و چه جمع نیكویى‏!»

پیوسته شاد و سرسبز باشید.

١۷ تیرماه ، برابر ۸ ژوئیه ٢۰۰۹

تارنمای فرهنگ ایران

www.farhangiran.com

* این نوشتار اندکی ویرایش شده است.

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!