«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۸۸ آبان ۱۰, یکشنبه

ریشه و جنگل

سروده ای از سیاوش کسرایی



من شاخه ای ز جنگل سروم
از ضربهء تبر بر پیکر سلالهء من
یادگارهاست.

با من نگو سخن ز شکستن
هرگز شکستگی به بر ِ ما شگفت نیست
بر ما عجب شکفتگی اندر بهارهاست.

صدبار اگر به خاک کشندم
صدبار اگر چو استخوان شکنندم
گاه نیاز، باز آن هیمه ام که شعله برانگیزم
آن ریشه ام که جنگل از آن خیزد.

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!