«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۸۸ اسفند ۲۸, جمعه

نوروزانه برای کوردلانی که اندک شادی مردم را برنمی تابند!


از زبان سعدی شیرین سخن:
وقتي در سفر حجاز طايفه‌ای جوانان صاحبدل همدم من بودند و همقدم  وقت‌ها زمزمه‌ای بکردندی و بيتي محققانه بگفتندی و عابدی در سبيل، منکر حال درويشان بود و بی‌خبر از درد ايشان. تا برسيدم به خيل بنی هلال کودکي سياه از حی عرب بدر آمد و آوازی برآورد که مرغ از هوا در آورد. اشتر عابد را ديدم که برقص اندر آمد و عابد را بينداخت و برفت. گفتم ای شيخ در حيوانی اثر کرد و ترا همچنان تفاوت نمی‌کند.

دانی چه گفت مرا آن بلبل سحری
                                   تو خود چه آدميی کز عشق بی‌خبری
اشتر بشعر عرب در حالتست و طرب
                                  گر ذوق نيست ترا کژ طبع جانوری
به ذکرش هرچه بينی در خروش است
                                  دلی داند درين معنی که گوش است
نه بلبل برگلش تسبيح خوانيست
                                             که هر خاری به تسبيحش زبانيست


هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!