یک یادداشت کوتاه درباره نوشتار
نوشتار زیر از دید اینجانب، دربردارنده نکته های ارزنده ای است که توجه همه کوشندگان راستین جنبش زنان میهن مان را خواستار است. داستانی است شاید کهنه که «هشت نفر به جایی رهسپار بودند؛ نفر نهم خودش را به آنها رساند و پرسید: راستی، ما نُه نفر به کدام سو می رویم؟»
نوشته خوب و ارزنده خانم امین، گرچه در برخی جاهای آن تندروی هایی می بینم، آنچه را که هنگامی در گذشته دورتر آندره گرومیکو، آخرین وزیر خارجه اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیستی، درباره دیدار و گفتگویش با انور سادات در مصر، در خاطراتش نگاشته بود، برایم زنده کرد. تا آنجا که به یاد می آورم، بخشی از این گفتگو در خودرویی که آن دو را پس از مراسم استقبال رسمی از گرومیکو به کاخ ریاست جمهوری مصر می برد، انجام پذیرفته بود. همهء این گفتگوی آموزنده را ـ آموزنده، آنگونه که از قلم تیزبین و نکته سنج گرومیکو برکاغذ تراویده است! ـ به یاد ندارم. وی در بخشی از گفتگو که گویا بر سر راه رشد اقتصادی آینده در مصر دور می زد، می نویسد: انور سادات، آنچنان ذوق زده شده بود که کم مانده بود فریاد برآورد «زنده باد سوسیالیسم!». این همان انور ساداتی است که به فاصله کوتاهی پس از این دیدار (شاید کمتر از یکسال)، پیمان خائنانه «کمپ دیوید» را با اسراییل و ایالات متحده امضاء می کند و زیر همه چیز می زند!
اکنون، این به گفته ایشان «بانوی سبز» که من عبارت «بُقچه رنگی»* را بیشتر درباره وی می پسندم، ناگهان از هر «فمنیستی»، فمنیست تر از آب درمی آید. به فیلم پیوست نگاه کنید، همه چیز را خواهید دید. سخن را کوتاه می کنم؛ زیرا، آنچه باید بر زبان آید و گوشزد شود را خانم امین به انجام رسانده اند.
ب.الف. بزرگمهر پنجم اردی بهشت هزار و سیصد و هشتاد و نه
* از طنزپرداز توانای ایرانی: هادی خرسندی که متاسفانه از «کیهان لندن» نان می خورد!
***
" نشست همگرايى سبز گروههاى مختلف زنان" عقب گرد يا ...
شادی امين
حوادث بعد از انتخابات و حضور چشمگير زنان در اين اعتراضات باعث شکل گيری يک سلسله مباحث در ميان فعالين جنبش زنان شد. در اين مباحث هر يک از اين فعالان چه در داخل ايران و چه خارج از ايران سعی کرده بودند با توجه به تجربيات خود و درکشان از جنبش زنان و مطالبات آن، رابطه اين جنبش با مناسبات قدرت و همچنين رابطه اين جنبش با ديگر جنبش های اجتماعی به اين سوال مهم و کليدی پاسخ دهند که وظايف اصلی پيش روی اين جنبش کدامند؟ و با توجه به فضای جديد در عرصه سياست و گسترش سرکوب چه راهکارهايی ميتواند اين جنبش را به جلو برده و مانع از ريزش بيشتر نيروهايش و انحلال تشکلهای موجود شود؟ از سوی ديگر طرح چه مطالباتی ميتواند بار ديگر به بسيج زنان و همچنين تقويت همکاری بين گروه های مختلف زنان بينجامد؟
پاسخ به اين سوال ها متفاوت و گاه متضاد بودند. شادی امين(۱)، آذر تشکر(۲)، آينا يعقوبی(۳)، شادی صدر(۴)، ليلا موری(۵)، نوشين احمدی(۶)، منصوره موسوی(۷)، مريم نصر(۸)، خديجه مقدم(۹) ، پروين اردلان(۱۰) هر کدام به فراخور حال خود نظراتشان را ارائه دادند و به اين بحث دامن زدند.
در اينجا قصدم پرداختن به اين مباحث و مواضع اعلام شده نويسندگان اين مقالات نيست. بحث من در اينجا پرداختن به اين موضوع است که جنبش زنان (اگر بتوان فعاليت محدود عده ای از زنان فعال را در شرايط کنونی به عنوان بخشی از آن نام نهاد) آيا در دوره اخير با يک حرکت پيشرونده روبرو بوده است؟ آيا به راستی با رشد جنبش اعتراضی و عبور مردم از شعار "رای من کجاست؟" به " مرگ بر ديکتاتور" و "آزادی زندانيان سياسی" و تا"خواسته محاکمه آمران و آملان قتل های سياسی سی ساله اخير" (يکی از دو خواست مادران عزادار) جنبش زنان نيز با چنين روندی پيش رونده در طرح مطالبات خود روبرو بوده است؟
برای پاسخ به اين سوال می بايستی ورای بيانيه ها و نوشته های نظري، به دو حرکت عمده اين دوره در تهران يعنی دو ديدار و نشست با بانوی سبز (!) زهرا رهنورد و قطعنامه منتج از ديدار اول (۱۱) و همچنين ترکيب و خواسته های ديدار دوم(۱۲) اشاره کنم. در اينجا به حرکات مثبت و ابتکاراتی که مثلا زنان تبريز در برپايی نمايشگاه عکس (عليه آپارتايد مردانه)(۱۳) داشته اند نظر نخواهم داشت. و بر روی دو نشست اين تعداد از فعالين که خود را همگرايى سبز گروههاى مختلف زنان معرفی می کنند و نگاهشان به اوضاع متمرکز خواهم شد.
در شرايط سرکوب و انسداد سياسی که کوچکترين صدای اعتراضی با زندان و حکم جلب و بازجويی و تهديد و شکنجه روبرو می شود، فعالين جنبش زنان به اتهامات واهی دستگير و يا مجبور به ترک زندگی خود و خروج از کشور می شوند، بديهی است امکان ادامه فعاليت با راهکارهای گذشته موجود نيست. امری که به نظر می رسد برای همه ما روشن است. در چنين شرايطی تدوين استراتژی های نوين و سازماندهی منطبق با آن در دستور کار فعالان اين جنبش و ديگر جنبش های اجتماعی قرار می گيرد. ارائه چنين استراتژی ای و سازمانيابی حول آن نياز به بحث ها و چالش های عميق به دور از جنجال آفرينی های مرسوم و در وهله اول در بين خود اين فعالين دارد. مباحثی که به نظرم می بايست در حوزه هايی دور از چشم شکارچيان انسان صورت گيرد و اطلاعات امنيتی را بيش از اين در طبق اخلاص با عکس وفيلم تقديم وزارت اطلاعات اين رژيم نکنند، اما به جای چنين تدوين سياستی ما با نوعی از پراگماتيسم روبرو هستيم که صرفا برای نشان دادن "حيات و بقاء" خود اقدام به يک سری ديد و بازديد و نشست های به اصطلاح ممکن کرده اند که متاسفانه بيش از آنکه نشانه "پويايی" و تشخيص اوضاع باشد، به نظرم نشانه عقبگرد در شيوه کار اين جنبش وعدم درک از وظايف آن در شرايط کنونی است. در اينجا تلاش خواهم کرد اين ادعا را ثابت کنم.
بعد از ظهر شانزدهم اسفند ماه تعدادی نزديک به ۲۵ نفر از فعالين حقوق زنان که عمدتا از طيف های مذهبی و مسلمان بودند به همراه تنی چند از فعالان غير مذهبی برای ديدار با زهرا رهنورد گرد آمدند. تعدادی از اين زنان در اين نشست سخنانی ايراد کرده و قطعنامه ای هم تحت عنوان " قطعنامه پايانی جمعی از فعالان جنبش زنان در گردهمايی سبز به مناسبت ۸ مارس "منتشر کردند.
در مقدمه اين قطعنامه ضمن اشاره به حضور زنان "در جنبشی پويا" که " احقاق «حق انتخاب شهروندی » و «آزادی های مدنی»" را طلب ميکند و" در راه آن از پرداخت هزينه هايی چون ضرب و شتم، حبس و زندان، محروميت از کار و تحصيل و ممنوعيت از خروج، محروميت از انواع حقوق مدنی و حتا مرگ و شهادت ابايی نداشته اند" اشاره می شود.
در اين قطعنامه از جمله مطالبات زنان پس از خواست پيوستن به کنوانسيون رفع تبعيض آمده است: "تعبيه راهکارهای قانونی ...برای کاهش خشونت های خانوادگي، قانوني، اجتماعي، سياسی در جامعه " به راستی چنين بيانی آيا نمايانگر عقب نشينی به قيمت حفظ جمع و يا امکان پذيرفته شدن توسط کسانی چون زهرا رهنورد ويا ديگر زنان مذهبی و نماينده مجلس اسبق است؟ صحبت از يک عقب نشينی نسبت به مطالبات خود اينان است. همين ترکيب و البته به همراه عده بسياری ديگر که اتفاقا حاضر نيستند با چنين جمعی تعريف شوند و در اين نشست نيز حضور نيافتندد، قبل از انتخابات رياست جمهوری در سال گذشته "ائتلاف همگرايی برای طرح مطالبات زنان" را ايجاد کردند و در آنجا اين مطالبه چنين آمده بود: "رفع خشونت عليه زنان در جامعه و خانواده" (۱۴)؛ يک اختلاف ساده! رفع خشونت تبديل شده است به کاهش خشونت! در عين حال اساسا حرفی از تغيير و يا اصلاح قانون اساسی که در سال های اخير جزو خواسته های جنبش زنان بوده است، نيز زده نمی شود.
در مقدمه ای که منصوره شجاعی به عنوان پيشنهاد قرائت می کند آمده است:"ما در آستانه ۸ مارس، به بانگ بلند اعلام می کنيم که در کنار مردم و کنشگران جنبش های مدنی و جنبش سبز خواهيم بود..." و پس از قرائت، اين جمله(۱۵) با حذف واژه "جنبش های مدنی" به اين صورت تصويب ميشود:" ما در آستانه ۸ مارس، به بانگ بلند اعلام می کنيم که در کنار مردم و کنشگران جنبش سبز خواهيم بود."(۱۶) به راستی چه گرايشی "جنبش های مدنی" را در چنين متنی بر نمی تابد؟!
در جای ديگری (بند ۶ و ۷) از اين مطالبات آمده است:" آزادی برای فعاليت های مسالمت آميز زنان در جهت احقاق حقوق شان و آزادی زندانيان سياسی و عقيدتی از جمله کليه زنان زندانی و رفع اتهامات از آنان." در مطالبات همگرايی زنان که در قبل از انتخابات تدوين شده بود واز قضا بسياری از اين زنان نيزدر تدوين آن دست داشتند آمده بود:
"آزادی و ايجاد تسهيلات ويژه برای انتشار نشريات و کتاب های مربوط به زنان.
آزادی فعاليت سايت ها و وبلاگ های زنان و برداشتن مانع «فيلترينگ» برای سايت ها و وبلاگ های اجتماعی و فرهنگی زنان.
رفع تبعيض در حوزه های هنري، از زنان هنرمند و ايجاد فرصت های برابر با مردان هنرمند.
ايجاد کميته های حقيقت ياب برای پيگيری پرونده های متهمان سياسی جنبش زنان، زنان قربانی قتل های ناموسی و جرايم جنسی."
پس از بيش از ۹ ماه که از سرکوب خونين و خشن اعتراضات خيابانی می گذرد، زنانی نشستی برگزار می کنند (در اسفند ماه) و فراموش ميکنند به اين دوره اشاره ای کنند و خواست " آزادی بيان و تشکل" تبديل می شود به " آزادی برای فعاليت های مسالمت آميز زنان" و هيچ صحبتی از حقيقت يابی در مورد پرونده متهمان سياسی جنبش زنان نمی شود و بالعکس خواسته ای را که از سوی مادران عزادار دائما مطرح می شود يعنی خواست مجازات عاملين و آمرين جنايات سی سال گذشته را فراموش می کنند و به اين ترتيب از خواست بيان شده خودشان در قبل از اين انتخابات نيز عقب تر رفته و بخش مربوط به کميته های حقيقت ياب را حذف می کنند. شايد به اين دليل که اگر چنين کميسيون هايی شکل بگيرند و به دوره حضور خانم رهنورد و همسرشان در قدرت باز گردند، که بدون شک بايستی به اين دوره نيز برگردند، آن وقت بايد به اسيد پاشی به صورت زنان "بد حجاب"، تيغ زدن به زنان و انواع تهديد و شکنجه های ديگر در اين دوران و عاملين و آمرين آن نيز بازگشت. آن موقع بايد به تجاوز در زندانها و حمله به دفاتر سازمان های زنان و انحلال کليه آنها به بهانه "شرايط جنگی" و دستگيری بسياری از زنان در اين دوره نيز رسيدگی کرد. بايد به اخراج بسياری از زنان از کار در دانشگاه ها و ادارات دولتی و مشاغل حوزه قضايی به دليل بد حجابی يا عدم رعايت عفت نيز اشاره کرد و يا بايد به محروميت از تحصيل بسياری از دانش آموزان دختر(و پسر) به دليل داشتن فعاليت سياسی در مدارس نيز پرداخت، بايد به شکنجه و تجاوز به دختران زندانی در تمام سال های آغاز حيات جمهوری اسلامی و به ويژه پس از سال ۶۰ نيز بازگشت و به صدها زن اعدام شده و خانواده های آنان نيز رسيدگی کرد. و اين همه تنها باعث افشای کسانی است که در تمام اين سالها با سکوت خود اين سياست را تقويت کرده اند و يا همراهان اين نظام بودند. و امروز از "آسيب " به حقوق زنان حرف ميزنند و علت آن را اينکه "سى سال فقدان شبكه روابط بين زنان ضربه هاى زيادى را به بدنه فعاليت آنها وارد كرده ..." (۱۷) می دانند. سی سال... سی سال تار و مار کردن تشکل های زنان و سرکوب فعالين آن، گويی کشف جديدی است که شبکه های زنان برای تنفس اين جنبش و فعالين آن ضرورتی انکار ناپذير است. تجربه های غنی جنبش زنان در اين زمينه در حداقل ده سال گذشته شاهد چنين تلاشی است. اما چرا به سرکوب اين شبکه توسط دولت های مختلف در سی سال گذشته اشاره نميشود؟ چرا از "بازگشت" و تجديد حقوق زنان حرف ميزنند؟ در اينجاست که زنگ خطر به صدا در می آيد. تمام اين ديد و باز ديد ها و سر هم بندی کردن "مدارا" و "مسالمت آميز" بودن اين جنبش در خدمت توجيه اين سياست است که به پايه های اين نظام دست نخورد و به اصلاحاتی حداقلی رضايت دهيم.
آخر اينان بهترينشان همان فمينيست های موقعيتی هستند! يعنی موقعيت سنج های خوبی هستند. پرنسيب و يا خواسته استراتژيک ندارند. زنان برايشان موضوع کاری هستند که می توان به فراخور اوضاع تعريفشان کرد. برابری و رهايی زنان از ستم جنسی برای اينان حد و حدود دارد. اگر اوضاع اقتضا نمی کرد، خب از خيرش می گذريم. مهم اين است که ما که خود را نماينده جنبش زنان ميدانيم، بقا داشته باشيم تا کارمان را بی درد سر انجام دهيم. به همين دليل است که کسی پاسخی به اين ادعای زهرا رهنورد نمی دهد که ميگويد:
"قرائت نظام موجود از حقوق زن قطعا غير اسلامی است. اگر اسلام بود اينچنين نمی شد. ما از اين نظام انتظار داريم قرائت مناسب شرايط مدرن را نسبت به حقوق زن داشته باشند و اون رو مجددا تنظيم کنند." ( از صحبت های زهرا رهنورد در همان نشست (۱۱))
در حقيقت اين "بانوی سبز" سقف خواسته هايش را روشن بيان ميکند:" تنظيم مجدد قرائت مدرن از اسلام در رابطه با حقوق زنان". در حقيقت احتمالا منظور ايشان از تاکيد بر "مجدد" نيز به معنی بازگشت به قرائت دوران "امام" و نخست وزيری آقای موسوی است! هيچکس به چالش در مورد طرح خواسته "جدايی دين از دولت"با ايشان نمی پردازد. خانم نوشين احمدی تنها فيلم را برش ميزند و با افتخار به عنوان "همبستگی زنان و جنبش سبز" انرا بر کانال خود در يوتوب ميگذارد. سئوال اين است که چرا گروههايی از جنبش زنان چون تغيير برای برابري، ميدان زنان، مادران عزادار و نيز زنان شهرستان ها در اين ديدارها تا کنون حضور نداشته اند. به هر رو هيچ نقدی به اين نگرش نوشته نمی شود. معلوم نيست وقتش نيست، يا جايش نيست، يا آدمش نيست که اين نقد ها را بکند. يا شرکت کنندگان خاموش اين نشست ها هم گرفتار "وحدت کلمه" شده اند و نگران شکاف در صفوفشان هستند؟
به نظر می آيد که نکته آخر در مورد اين دوستان غير مذهبی و مدعی سکولاريسم صادق است. نوشين احمدی در يک مصاحبه با مجله مهرنامه ميگويد:
" بدون شک همه فعالان جنبش زنان دغدغه آن را دارند که جنبش سبز در آينده خود و سوگيری هايش، منافع زنان را از ياد نبرد و بتوانند در اين جنبش منافع زنان را حفظ کنند. ولی به نظر من اين کار صرفا با «شريک» شدن فعالان جنبش زنان در اين جنبش امکان پذير است."(۱۸) در حقيقت اينان از عشق شريک شدن است که دل به اين "آب" ميزنند. تا جايی که پرستو سرمدی نيز در همان نشست ميگويد:" اميدوارم تو راس جنبش سبز بايد يک زن باشه و خانم رهنورد بهترين ويژگی رو دارند. دلم ميخواد وقتی روسای جنبش سبز رو می بينم يک زن رو اونجا ببينم. (از صحبت های پرستو سرمدی در همان نشست (۱۱) )
در سخنان ايشان جنبش بی رهبر (؟!)متکثر سبز تبديل ميشود به جنبشی با يک عده رييس که البته رييس زن آن هم همسر آقای موسوی يعنی خانم رهنورد توصيه ميشود! و البته باز هم هيچ نقدی به چنين مناسباتی که با مناسبات فمينيستی و درک از مبارزه با قدرت فاصله دارد نوشته نمی شود. حتی به نظر می آيد اينگونه رهبر سازی برای جنبش زنان مورد تاييد اين خانمها نيز هست. هزينه اين نزديکی سکوت اين زنان به بسياری از سخنان بی ربط خانم زهرا رهنورد است. زهرا رهنورد در نشست دومی که با اين طيف از فعالين جنبش زنان برگزار ميکند ميگويد:
" خوشحالم از اينكه در اين فرصت گروههاى مختلف زنان از طيفهاى مختلف را گردهم مى بينم. شايد در طول اين سه دهه زنان فرصت با هم بودن را از دست داده اند و اتفاقا به همين خاطر خيلى هم ضربه خورده اند چرا كه اگر ما زنان با هم بوديم نه عرصه حقوق زنان و نه قلمرو دموكراسى خواهى تا اين حد آسيب مى ديد. مطمئن هستم كه اگربيشتر با هم بوديم كمتر ضربه ميخورديم ."(۱۹)
آری خانم رهنورد تاريخ جنبش زنان را به گونه خود مينويسد. آسيب به حق زنان از ۲۲ خرداد ۸۸ شروع شده است! جالب است که اين همه تلاش های زنان طی ۳۰ سال گذشته از اولين تظاهرات وسيع زنان که عليه حجاب اجباری صورت گرفت، (که البته هنوز مايه افتخار بسياری از همين زنان است ولی بانيان آن حرکت را که غالبا در تبعيد به سر ميبرند، به راحتی فراموش می کنند) تا تظاهرات و گرد هم آيی های مختلف، از جمله تجمع ۷ تير ۸۶ که با سرکوب وسيع پليس از يک طرف و سکوت خانم رهنورد و دوستانشان از طرف ديگر روبه رو شد و آخرين نمونه های آن نيز ائتلاف وسيع عليه لايحه حمايت خانواده و همگرايی جنبش زنان برای طرح مطالبات در انتخابات بود که تنها بخشی از آنان در اين نشست حضور دارند، همه اينها البته در نشست اول با خانم رهنورد از سوی افراد مختلف گفته شد. ولی ايشان در نشست دوم به انکار آن ميپردازد و تاريخ ائتلاف زنان را به تاريخ ائتلاف با خودش برمی گرداند و باز نقدی به آن نمی شود. حرکتهای جمعي، کمپين های مختلف، تظاهرات و مراسم سخنرانی و سمينارهای زنان طی حداقل ده سال گذشته انکار می شود. اين همه سکوت در قبال جعل تاريخ خود اين نسل و نسل جوانتر که در ده سال گذشته به انواع روش ها حتی توجه جهانيان را به همراه فعالين اين جنبش در خارج از کشور به وضعيت زنان در ايران جلب کرده است، هزينه اين "شريک" شدن است.
اما اين شراکت قرار است چه هدفی را دنبال کند؟ پاسخ را زهرا رهنورد چنين ميدهد:
" پروژه ناتمام دموكراسى در ايران بايد با حضور قوى و همه جانبه زنان پيگيرى شود.همه ما بايد بتوانيم آن پروژه ناتمام را به پايان برسانيم .اينجا ديگر بحث زنان و حقوق از دست رفته آنها مطرح مى شود نه به خاطر اينكه زنان بر انقلاب حقى دارند. بيشتر به آن خاطر كه هر فرد آزاد و آزاده اى بايد در پى احقاق حقوقى باشد كه به نوعى جامعه و شرايط آن را از او دريغ كرده است."(۲۰)
آری قرار است پروژه ناتمام دموكراسى را مشترکا به پايان برسانند. کدام پروژه دمکراسی ؟ پروژه دمکراسی ای که در اولين نشستش صحبتی از "آزادی بيان" و "تشکل" نمی کند؟ خانم رهنورد البته نمی گويد اين پروژه از چه زمان و چرا ناتمام ماند؟ از زمان قمه کشی چماقداران به زنان تظاهر کننده عليه حجاب اجباري، يا حمله چماقداران به تظاهرات ۱۷ بهمن ۵۹ در تهران و در سالگرد قيام بهمن و سياهکل و يا حمله به ميتينگ بنی صدر رئيس جمهور "ليبرال" و يا از زمان حمله به هر دختر نشريه فروش و سمپات سازمان های سياسی در خيابان های "پايتخت"؟ از چه زمان اين پروژه ناتمام مانده است؟ پاسخ ايشان بی شک از زمانی است که حقوق ايشان و همراهانشان زير گرفته شد و از قدرت رانده شدند. قطعا ايشان معتقد نيست که پروژه دمکراسی در خون قتل عام شدگان ۶۷ غرق شد. و يا در۳۰ خرداد۶۰ در جوی خيابان ولی عصر با لاشه دختری ۱۴ ساله به ضرب چاقوی مزدوران حزب الله و عاشقان امام عجين شد. يا با قتل ندا و تجاوز به ترانه موسوی اين پروژه نا تمام ماند؟ پروژه دمکراسی مورد نظر شما از چه زمان ناتمام ماند و کدام قدرت در مقابلش ايستاد.
روشن سخن بگوييد! شفافيت و پاسخگويی ضرورت تعيين صف متحدين و دوستان جنبش زنان است. تنها شما و شرکايتان از اين عدم شفافيت در خدمت بقاء خود سود خواهيد برد.
شادی امین ۱۹ آپريل ۲۰۱۰
shadiAshadi@gmail.com
توضيحات و منابع:
۱- پيرامون ضرورت حضورمستقل زنان در اعتراضات جاری / شادی امين
http://www.shabakeh.de/archives/individual/۰۰۱۸۹۲.html
و
حضور زنان و درس هايی که جنبش زنان ميگيرد! / شادی امين
http://www.iran-chabar.de/article.jsp?essayId=۲۲۳۷۶
۲. چيدن دوباره مهره های شطرنج، آذر تشکر
http://www.meydaan.org/Showarticle.aspx?arid=۸۴۱
۳. مروری بر نقش زنان در وقايع قبل و بعد از انتخابات ، آينا قطبی يعقوبی
http://www.meydaan.org/Showarticle.aspx?arid=۸۳۶
۴. چه بايد کرد؟، شادی صدر
http://www.meydaan.org/Showarticle.aspx?arid=۸۴۲
۵. زنانی که هيچگاه ساکت ننشسته اند؛ ليلا موری
http://www.meydaan.org/Showarticle.aspx?arid=۸۳۸
۶. ده روزی که ايران را لرزاند، و چالش های تازه جنبش زنان؛ نوشين احمدی خراسانی
http://www.zanschool.net/spip.php?article۲۷۴۰
۷. برای چه کساني، برای چه چيزهايي؟؛ منصوره موسوی
http://www.meydaan.org/Showarticle.aspx?arid=۸۳۵
۸. انسانهای باز و جامعه بسته؛ مريم نصر اصفهانی
http://www.critic.ir/index.php/archives/۱۵۰
۹. مطالبات حداقلی مان که تغيير قوانين تبعيض آميزعليه زنان است به جای خود، همراه مردم خواهان تغيير قانون اساسی به طور کلی هم خواهيم بود؛ گفت و گو با خديجه مقدم
http://www.meydaan.org/wwShow.aspx?wwid=۱۴۸۱
۱۰. اعتماد عمومی خدشه دار شده و کسی که امضا جمع می کند برای آن پاسخی ندارد؛ گفت و گو با پروين اردلان
http://www.meydaan.org/wwShow.aspx?wwid=۱۴۸۰
۱۱- قطعنامه پايانی" جمعی از فعالان جنبش زنان در گردهمايی سبز به مناسبت ۸ مارس" و گزارش تصويری از مراسم اين روز
http://iranfemschool.biz/spip.php?article۴۴۲۵
ويدئو گزارش «۸ مارس ۱۳۸۸ نمادی از همبستگی جنبش زنان و جنبش سبز» / در ۲ بخش
http://www.youtube.com/user/feministschool#p/a/u/۲/PXc۹kZlwdfA
http://www.youtube.com/user/feministschool#p/a/u/۱/xQ۶p۱۸۵WI۵E
۱۲- دومين گردهمايی سبز فعالان جنبش زنان در تهران به روايت تصوير
http://iranfemschool.biz/spip.php?article۴۶۴۷
http://www.youtube.com/user/feministschool#p/a/u/۰/UQs۵MwSxgQg
۱۳- گزارشی از نمايشگاه به مناسبت روز زن در تبريز
http://shabakeh.de/activities/۲۶۰/
۱۴- جزوه تشريحی همگرايی با عنوان: «خواسته های زنان از رييس جمهوری آينده»
http://www.feministschool.com/spip.php?article۲۴۹۲
۱۵- ويديوی نشست، قرائت پيشنهاد توسط منصوره شجاعی
http://www.youtube.com/user/feministschool#p/a/u/۲/PXc۹kZlwdfA
۱۶- قطعنامه منتشر شده و مصوب اين نشست
http://iranfemschool.biz/spip.php?article۴۴۲۵
۱۷- زهرا رهنورد در نشست همگرايى سبز گروههاى مختلف زنان
http://www.sarkhat.com/fa/news/۱۳۵۸۷۸۷۷۷/
۱۸- به همبستگی جنبش زنان با جنبش سبز، بسيار حساس اند/ مصاحبه نوشين احمدی خراسانی با مجله «مهرنامه»
http://iranfemschool.biz/spip.php?article۴۶۲۲
۱۹- منبع بالا
۲۰- زهرا رهنورد در نشست همگرايى سبز گروههاى مختلف زنان
http://www.sarkhat.com/fa/news/۱۳۵۸۷۸۷۷۷/
۳۰ فروردین ۱۳۸۹ ۱۰:۲۶
برگرفته از تارنگاشت «روشنگری»:
http://www.roshangari.net/as/sitedata/20100419085616/20100419085616.html
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر