«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۸۹ مهر ۲, جمعه

پای دروغ لنگ است!


گوشه ای از نیرنگ بازی رسانه های امپریالیستی در ساخت و پرداخت خبرهای دلخواه

فیدل کاسترو:
ما در يک لحظه استثنايی در تاريخ بشر زندگی می‌کنيم. ضرب‌الاجل‌های تعيين شده از طرف شورای امنيت سازمان ملل برای ايران جهت گردن نهادن به تقاضاهای تحميلی ايالات متحده پيرامون تحقيق اتمی و غنی‌سازی اورانيوم برای مقاصد پزشکی و توليد برق در اين روزها به سر خواهند رسيد. اين تنها استفاده اتمی است که تاکنون در ايران به اثبات رسيده است. ترس اين‌که ايران به دنبال توليد سلاح‌های اتمی است تنها بر تصور قرار دارد.

در ارتباط با اين موضوع حساس، ايالات متحده و متحدين غربی آن، در ميان آن‌ها دو تا از قدرت‌های اتمی دارای حق وتو- فرانسه و بريتانيا- با پشتيبانی ثروتمندترين و پيشرفته‌ترين قدرت‌های سرمايه‌داری جهان، تعداد فزاينده‌ای از تحريم‌ها را عليه ايرن، يک کشور ثروتمند، توليدکننده مسلمان نفت اعمال کرده اند. امروزه، اقدامات تصويب شده شامل بازرسی کشتی‌های بازرگانی ايران و تحريم‌های اقتصادی سخت با هدف مختنق کردن اقتصاد آن می‌شود.

من خيلی از نزديک خطرات جدی را که ممکن است از اين اوضاع نتيجه شود، دنبال کرده ام، زيرا اگر جنگی در بگيرد، می‌تواند فوراً اتمی شود، و اين پی‌آمدهای مرگباری برای باقی کره زمين دارد.
در اشاره به چنين خطری، من به دنبال تبليغ يا احساس‌گرايی نبودم. من فقط می‌خواستم به افکار عمومی جهان هشدار بدهم، به اين اميد که، توصيه به آن در باره چنين خطر جدی‌ای بتواند به جلوگيری از آن کمک کند.

حداقل ما توجه را به مشکلی جلب کرده ايم که به سختی در رسانه‌های بزرگ جهان به آن اشاره می‌شد.

اين موجب شد که من از بخشی از زمان تعيين شده برای معرفی کتابی استفاده کنم، که با جديت روی آن کار کرده ايم. من نمی‌خواستم که اين با تاريخ‌های ۷ و ۹ سپتامبر متقارن شود. ۷ سپتامبر دوره ۹۰ روزه‌ای که شورای امنيت سازمان ملل برای دانستن اين‌که ايران به الزام اجازه دادن به بازرسی کشتی‌های بازرگانی خود گردن می‌گذارد يا نه، پايان می‌يابد. ۹ سپتامبر پايان دوره ۳ ماهه‌ای است که در روز ۹ ژوئن از طرف قطع‌نامه تعيين شد. کاملاً محتمل است که تعيين اين روز چيزی بود که شورای امنيت از اول می‌خواست.

من تاکنون فقط بيانيه عجيب «يوکيا آمانو» ژاپنی، سرپرست آژانس بين‌المللی انرژی اتمی، کسی را که به منافع يانکی‌ها خدمت می‌کند، ديده ام. او تمام هيزم را به روی شعله‌ها ريخت و بعد، مانند «پونتيوس پيلاتی» دست خود را از موضوع شست. [عدالت: Pontius Pilate قاضی دادگاه عيسا مسيح، که مجوز مصلوب کردن او را صادر کرد. کتاب «ماتيو» از انجيل عهد جديد در باره دست شستن او از به صليب کشيدن مسيح چنين می‌گويد: «موقعی که پيلاتی متوجه شد که نمی‌تواند بر هيچ چيز فايق آيد، بلکه شورشی به راه افتاده است، آب گرفت، و در مقابل جمعيت دست‌های خود را شست، و گفت "من در ريختن خون اين شخص عادل بی‌گناهم: شما شاهد آن باشيد".»

يک سخنگوی وزارت امورخارجه ايران با لحن تحقيرآميزی که بسيار به جا بود در اين باره اظهار نظر کرد. بنا به گزارش‌های خبری که خبرگزاری اسپانيا EFE منتشر کرده است، نظر «آمانو» مبنی بر اين‌که «دوستان ما نبايد نگران باشند، زيرا ما معتقد نيستيم که منطقه ما در موقعيت درگير شدن در يک ماجراجويی نظامی ديگر قرار دارد» و اين‌که «ايران کاملاً آماده پاسخ دادن به هر حمله نظامی است» اشاره آشکار به فيدل کاسترو رهبر کوبا بود که «نسبت به احتمال حمله اتمی اسرائيل عليه ايران با پشتيبانی ايالات متحده هشدار داد.»

اخبار در باره اين موضوع از هر طرف می‌رسد و با ديگر واکنش‌های قابل توجه مخلوط می‌شود. «جفری گلدبرگ» روزنامه‌نگار «مجله آتلانتيک»، که مردم ما او را می‌شناسند، فرازهايی از مصاحبه طولانی را که با من داشت، منتشر کرده است. او قبل از اين‌که نهايتاً يک مقاله آتی و بلند را بنويسد، در باره برخی جوانب جالب آن اظهارنظر کرده است.

او نوشت: «چيزهای عجيب زيادی در ارتباط با توقف اخير من در هاوانا وجود داشت [...]، اما يکی از غيرعادی‌ترين آن‌ها سطح خرده‌گيری از خود فيدل کاسترو بود [...]، اما حقيقاً جالب بود که کاسترو مايل بود بپذيرد که او در يک لحظه حياتی در بحران موشکی کوبا دست خود را بد بازی کرد [...] اين‌که او متأسف است که از خروشچف خواست به ايالات متحده حمله اتمی کند.» اين درست است که او موضوع را مطرح کرد و از من آن سؤال را پرسيد. همان طور که او در بخش اول گزارش خود نوشته است، کلمات او تقريباً اين بود: «من از او پرسيدم: در نقطه‌ای برای شما منطقی به نظر می‌رسيد که از شوروی‌ها بخواهيد ايالات متحده را بمباران کنند. آيا چيزی که توصيه کرديد هنوز منطقی به نظر می‌رسد؟» او پاسخ داد: «بعد از دیدن آنچه که ديده ام، و بعد از دانستن آنچه که اکنون می‌دانم، اصلاً ارزش آن را نداشت

من کاملاً برای او توضيح دادم- و مدرک مکتوب آن- محتوای آن پيام- موجود است: «... اگر ايالات متحده به کوبا، کشوری با سلاح‌های اتمی روسيه، حمله کند، در چنان شرايطی روسيه نبايد اجازه بدهد ضربه اول به آن وارد شود، مانند ۲۲ ژوئن ۱۹۴۱، موقعی که ارتش آلمان و تمام نيروهای اروپايی به اتحاد جماهير شوروی سياليستی حمله کردند، به اتحاد جماهير شوروی سوسياليستی ضربه اول وارد شد. همان طور که از آن اشاره مختصر به موضوع می‌توان ديد، از بخش دوم گزارش او به مخاطبان، خواننده نمی‌تواند درک کند که «اگر ايالات متحده به کوبا، کشوری با سلاح‌های اتمی روسيه، حمله کند»، تحت آن شرايط، توصيه من آن بود که مانع شويد که دشمن ضربه اول را وارد کند؛ هم‌چنين خواننده نمی‌تواند طعنه ژرفی را که در پاسخ من مستتر است، ببيند- «... و دانستن آنچه که اکنون می‌دانم...»، اشاره آشکار به خيانت يکی از رؤسای جمهور روسيه بود که خود را غرق در مواد الکلی نمود و مهم‌ترين اسرار نظامی آن کشور را برای ايالات متحده افشا کرد.
در ادامه «گولدبرگ» درباره يک لحظه ديگر از گفت‌وگوی ما نوشت: «من از او پرسيدم آيا باور دارد که الگوی کوبا هنوز چيزی است که ارزش صادر کردن داشته باشد.» آشکارا، آن پرسش به طور ضمنی اين تئوری را مطرح می‌کند که کوبا انقلاب صادر کرد. از اينرو من پاسخ دادم: «الگوی کوبا ديگر حتا برای خود ما کار نمی‌کند.» من اين را بدون هيچ ناخشنودی يا نگرانی گفتم. و من اکنون به آن شيوۀ تحت‌الفظی که او آنچه را که من گفتم تفسير کرد، می‌خندم. به گفته وی، او با «جوليا اسويگ» Julia Sweig، يک تحليلگر «شورای روابط خارجی» که همراه او بود مشورت نمود و تئوری توصيف شده را تنظيم کرد. اما حقيقت اين است که معنی پاسخ من دقيقاً خلاف تفسيری است که دو روزنامه‌نگار آمريکايی از الگوی کوبا ارايه دادند.

ايده من، همان طور که همه می‌دانند، اين است که نظام سرمايه‌داری- که از يک بحران به بحران بعدی می‌جهد، و اين بحران‌ها از هر زمان ديگری جدی‌تر، جهانی‌تر و متناوب‌ترند و برای جهان راه گريزی از اين بحران‌ها وجود ندارد- نه برای ايالات متحده نه برای جهان، ديگر کار نمی‌کند. چنين نظامی چگونه می‌تواند برای يک کشور سوسياليستی مانند کوبا کار کند؟

دوستان عرب بسياری از شنيدن اين‌که من با «گولدبرگ» ملاقات داشتم نگران شدند و برخی پيام‌ها فرستادند که او را به عنوان «سرسخت‌ترين مُبلّغ صهيونيسم» توصيف می‌کند.

از همه اين‌ها می‌توانيم سردرگمی بزرگی را که در جهان وجود دارد، استنباط نماييم. بنابراين اميدوارم آنچه که در باره افکارم می‌گويم بتواند سودمند باشد.

ايده‌هايی که من ابراز کرده ام در ۳۳۳ «تأملات» مندرج اند- تصادف را ببينيد. ۲۶ تای آخر دقيقاً به مشکلات گريبان‌گير محيط زيست و به خطر فوری يک جنگ اتمی اشاره می‌کنند.

و اکنون بايد خيلی مختصر چيزی اضافه کنم. من هميشه هولوکاست را محکوم کرده ام. در «تأملات»ام تحت عنوان «سخنرانی اوباما در قاهره»، «ضربه‌ای که منتظر وارد شدن است»، و «نظر يک کارشناس»، اين را به روشنی ابراز کرده ام.

من هرگز دشمن مردم يهودی، که آن‌ها را به خاطر مقاومت در برابر پراکندگی و آزار طی دو هزار سال تحسين می‌کنم، نبوده ام. بسياری از درخشان‌ترين استعدادها، مانند کارل مارکس و آلبرت اينشتن، يهودی بودند، زيرا آن ملتی بود که در آن با هوش‌ترين‌ها توانستند طبق يک قانون طبيعی زنده بمانند. در کشور ما و در کل جهان، آن‌ها مورد آزار و افترا قرار گرفتند. اما اين فقط بخشی از ايده‌هايی است که من از آن‌ها دفاع می‌کنم.

آن‌ها تنها کسانی نيستند که مورد آزار و افترا قرار گرفتند. مسلمانان به خاطر اعتقاداتشان از طرف مسيحيان اروپايی برای خيلی بيش‌تر از ۱۲ قرن مورد حمله و آزار قرار گرفتند، درست همانند مسيحيان نخستين در روم باستان، قبل از آن‌که مسيحيت به مذهب رسمی آن امپراتوری مبدل شود. تاريخ بايد آن طور که رخ داد، با تمام واقعيات تراژيک و جنگ‌های ددمنشانه آن، پذيرفته شده و به خاطر سپرده شود. من در باره آن صحبت کرده ام و به اين خاطر است که بسيار لازم می‌دانم خطراتی را که امروز بشريت را تهديد می‌کنند، توضيح دهم، زمانی که جنگ‌ها به بزرگ‌ترين خطر خودکشی برای نوع شکننده ما مبدل شده اند.

اگر ما يک جنگ عليه ايران را به اين اضافه کنيم، حتا اگر اين جنگی غيراتمی باشد، ايالات متحده چراغ را خاموش و خداحافظی خواهد کرد. ايالات متحده چگونه می‌خواهد با ۱٫۵ ميليارد مسلمان جنگ کند؟

برای هر انقلابی حقيقی، دفاع از صلح به معنی رد کردن اصول عدالت‌خواهانه‌ای، که بدون آن‌ها زندگی بشر و جامعه بی‌معنی خواهد بود، نيست.

من هنوز معتقدم که «گولدبرگ» روزنامه‌نگاری عالی است که می‌تواند، نظرات خود را، که به بحث دامن می‌زنند، به شيوه‌ای لذت‌بخش و استادانه مطرح کند. او عبارات را نمی‌سازد؛ او عبارات را انتقال داده و تفسير می‌کند.

من به مضمون جوانب بسيار ديگر گفت‌وگويمان اشاره‌ای نمی‌کنم. من به غيرعلنی بودن موضوعاتی که بحث کرديم احترام می‌گذارم و مشتاقانه منتظر مقاله طولانی آتی او می‌مانم.

اخبار جاری که از تمام منابع شروع به آمدن کرده اند مرا وا می‌دارد نوشته او را با اين کلمات که جوهر آن در کتاب «ضدحمله استراتژيک» "La contraofensiva estratégica" که به تازگی آن را عرضه کردم، مندرج است، تکميل نمايم.

من معتقدم که تمام خلق‌ها حق صلح و برخورداری از تمام کالاها و منابع طبيعی کره زمين را دارند. آنچه که در حال حاضر بر مردم بسياری از کشورهای آفريقايی می‌گذرد، جايی که ميليون‌ها کودک، زن و مرد نحيف، بدون خواربار، آب و دارو هستند، شرم‌آور است. ما با تصاويری که از خاورميانه می‌بينيم احساس تحيّر می‌کنيم، جايی که فلسطينی‌ها از سرزمين‌های خود محروم شده اند، خانه‌های آن‌ها با ماشين‌آلات غول‌پيکر ويران می‌شود، و مردان، زنان و کودکان با فسفر سفيد و ديگر ابزار نابودکننده بمباران می‌شوند؛ صحنه‌های نابودی خانواده‌هايی که با بمب‌هايی که با هواپيماهای بدون سرنشين بر سر شهرهای افغانستان و پاکستان ريخته می‌شود، صحنه‌هايی از آثار «دانته» را تداعی می‌کنند؛ عراقی‌هايی که پس از سال‌ها جنگ می‌ميرند؛ و بيش از يک ميليون نفری که در درگيری که رييس‌جمهور ايالات متحده تحميل کرد، جان باخته اند.

آخرين چيزی که انتظار ديدن آن را داشتيم اخبار مربوط به اخراج کولی‌های فرانسوی بود، که قربانيان نوع جديدی از هولوکاست نژادی هستند. اعتراض شديد فرانسوی‌ها کاملاً منطقی است. در عين حال، ميليونرها حق شهروندان فرانسوی به بازنسشتگی را محدود نموده، هم‌زمان فرصت‌های يافتن يک شغل را کاهش می‌دهند.

از ايالات متحده ما اخبار کشيشی در فلوريدا را شنيده ايم که قصد دارد در کليسای خود کتاب مقدس قرآن را بسوزاند. حتا رؤسای يانکی و نظامی درگير در مأموريت‌های جنگ پيش‌دستانه از اخباری که فکر می‌کنند سربازان آن‌ها را در معرض خطر قرار خواهد داد، نگران شدند. «والتر مارتينز» Walter Martínez روزنامه‌نگار مشهوری که در تلويزيون ونزوئلا برنامه «پرونده» Dossier را اجرا می‌کند از چنين ديوانگی متحير شد.

غروب ديروز، پنج‌شنبه نهم سپتامبر، برخی اخبار گفتند که کشيش از ايده خود دست برداشته است. ممکن است لازم به دانستن اين باشد که مأمورين اف. بی. آی. که با او ديدار کردند برای «متقاعد کردن او» چه به او گفتند. آن يک نمايش رسانه‌ای خارق‌العاده، يک هرج‌ومرج بود. اين‌ها چيزهای درخور امپراتوری است که در حال غرق شدن است.

از همه شما به خاطر توجه‌تان متشکرم.

منبع: گرانما، ۱۱ سپتامبر ۲۰۱۰


برگرفته از تارنگاشت «عدالت»:

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!