کسی به احمد کسروی گفته بود که آقا جان شما دیگر دارید همه چیز را منکر می شوید.
کسروی گفت مثلاً چه چیزی را؟
گفت مثلاً معجزات را.
گفت مثلاً معجزات چه کسی را؟
گفت معجزات پیامبر اسلام را.
گفت مثلاً کدام معجزه را؟
گفت همان که با سوسمار حرف زد!
گفت خوب با چه زبانی با سوسمار حرف زد؟
گفت با زبان عربی.
گفت مرد حسابی این که می شود معجزه سوسمار، پیامبر که خودش عرب بود!
***
با سپاس از فرستنده: شهلا
۲ نظر:
با سلام و سپاس
خیلی زیبا بود.
طنزهای شما و یا منقول از سوی شما تا اعماق ضمیر آدمی نفوذ می کنند و در آن چنان ته نشین می شوند که سامسون و یا به زبان پدرم، اوجی بینیخ هم نیم تواند جاکن شان کند.
دست تان درد نکند.
عمرتان دراز باد تا بنی بشر در غم انگیزترین دوره تاریخ بهانه ای برای لبخند ـ حد اقل ـ داشته باشند.
ناشناس گرامی!
خرسندم که از آن خوشتان آمده، با این توضیح که آن نوشته از من نیست و دوستی آن را برایم فرستاده است. گفتگویی است راستین میان دانشمند پاکباز و راست کردار: زنده یاد احمد کسروی با به گمان من یکی از آن مدعیان دوآتشه اسلام به گفته خودشان «ناب محمدی».
تا فراموش نکرده ام نام فرستنده را در زیر آن بگذارم که چنین سوء تفاهمی پیش نیاید.
با مهر و سپاس
ب. الف. بزرگمهر
ارسال یک نظر