«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۸۹ آبان ۲۹, شنبه

بیانیه دفتر سیاسی کمیته مرکزی حزب کمونیست یونان

«ناتوی جدید» ـ سلاح مدرنیزه  شده در دست متجاوزان امپریالیست

ناتو ـ دشمن جنبشهای مردمی، پایمال کننده حقوق هر خلقی که راه گسترش خود را برمی گزیند.

١ـ ناتو، ٦١ سال پیش، در سال ١٩٤٩ تشکیل شد. در اجلاس کشورهای عضو ناتو در لیسبون (١٩ و ٢٠ نوامبر) «راه کار استراتژیک جدید» این اتحاد امپریالیستی تدوین خواهد شد.

با تشکیل ناتو، دولتهای سرمایه داری کوشیدند توازن قوای ناسازگار برای امپریالیسم را تغییر دهند. این تغییر، بعد از تشکیل جمهوریهای خلقی در اروپا در نتیجه پیروزی خلقها بر فاشیسم در زیر رهبری اتحاد جمهوریهای سوسیالیستی شوروی که بار اصلی این نبرد عظیم را تحمل کرد، حاصل شد.

در عین حال، ترکیب و ساختار ناتو انعکاسی از تعادل در چهارچوب کشورهای سرمایه داری بود که در میان آنها ایالات متحده آمریکا نقش رهبری کننده ایفا می کرد و بریتانیا، فرانسه و آلمان بطور جدی تضعیف شده بودند.

عضویت در ناتو، حاکمیت سرمایه را در کشورهای عضو، صرفنظر از مناسابات نابرابرانه در آن، تحکیم بخشید. ناتو به قدرتمندترین نهاد قهر و سرکوب جنبشهای کارگری ـ مردمی در کشورهای عضو و سلاح تجاوز علیه کشورهای غیرعضو ناتو تبدیل شد. پیمان آتلانتیک شمالی، خود را بعنوان یک سازمان فوق العاده مرتجع، جنایتکار، غیر آزاد و سرکوبگر قرنهای بیستم و بیست و یکم تعریف کرد.

در مقابل این اتحاد سیاسی و نظامی امپریالیستی که بمنظور مقابله با اتحاد شوروی و دیگر کشورهای سوسیالیستی تشکیل یافت، پیمان ورشو تشکیل گردید.

٢ ـ پس از پیروزی ضدانقلاب در اتحاد شوروی و دیگر کشورهای سوسیالیستی و انحلال سازمان پیمان ورشو، ناتو «دکترین جدید» خود را بنام تطبیق توازن قوای نوین در مقیاس بین المللی تنظیم کرد، که به معنی تضعیف نیروهای سـوسیالیسم و جنبشهای ضدامپریالیستی بود.

در شرایط جدید ناتو مجبور بود فکر موجودیت خود را بمثابه نهاد سرکوب تبیین کرده و همچنین، حفظ سرکردگی دولتهای تشکیل دهنده هسته رهبری آن را در رابطه با دولتهای جدید سرمایه داری که شکل گرفتند و قصد دارند اتحادهای خود را بازبینی نموده و موقعیت خود را در بازارهای بین المللی و توافقات بین دولتها بهبود بخشند، تعریف نماید. تغییر در دگمها و ساختار ناتو از جمله مسائلی هستند که پیدایش و تشدید تضادهای جدید درونی امپریالیسم، مثلا، میان ایالات متحده آمریکا و چین، تحکیم موقعیت هند  و همچنین برزیل بعنوان ایفاگر نقش قطب در آمریکای لاتین را بازتاب می دهد. آنها تغییر روی داده در توازن قوای میان اعضای ناتو را منعکس می سازند.

بدین ترتیب، به منظور زمینه سازی برای جنگهای جدید امپریالیستی و مداخله گرانه، برای توجیه جنگهای به اصطلاح «انساندوستانه» که گویا برای حراست از اقلیت در مقابل «فجایع انسانی» در می گیرد، «دشمنان»، «تروریستها» و «افراط گراها» نامیده شدند.

ناتو، در عین حال کوشید کشورهای سرمایه داری جدید، بویژه، کشورهای واقع در منطقه منابع غنی انرژی و دارای اهمیت استراتژیک برای حمل و انتقال آنها را جلب نموده و آنها را از روسیه سرمایه داری جدا نماید.

پیمان آتلانتیک شمالی به آنچه که بالا یادآوری شد، از راههای زیر دست یافت:
الف ـ پیوستن ١٢ کشور به ناتو (چک، مجارستان، لهستان، بلغارستان، استونی، لیتونی، لیتوانی، رومانی، سلواکی، اسلوونی، آلبانی، کرواسی). روسیه این روند را  بویژه وقتی که به مسئله جلب اوکرائین و گرجستان مطرح بود، متوقف ساخت؛ چرا که این امر، می توانست تلاشهای روسیه برای تشکیل قطب خود در چهارچوب رقابتهای بین امپریالیستی را عقیم بگذارد.

ب ـ تشکیل سازمان به اصطلاح «همکاری بخاطر صلح» (١٩٩٤) با شرکت ٢٣ کشور جدید سرمایه داری (سابقا سوسیالیستی: ارمنستان، آدربایجان، بلاروس، گرجستان، قزاقستان، قرقیزستان، مولداوی، روسیه، تاجیکستان، ترکمنستان، ازبکستان، اوکرائین، بوسنی- هرزه گوین، مونته نگرو، مقدونیه و صربستان) و همچنین، برخی کشورهایی که در دوره رویارویی ناتو و پیمان ورشو، «بیطرفی» خود را اعلام کرده بودند (اطریش، فنلاند، ایرلند، سوئیس و سوئد). اگر چه همه این کشورها بعضویت ناتو هم در نیامده اند اما، در انجام فعالیتها و برنامه های این اتحاد امپریالیستی شرکت می جویند. بدین ترتیب، اتحاد موقتی شکل گرفت ـ توازن بین کشورهای عضو ناتو و کشورهای سرمایه داری غیر عضو آن برقرار گردید.

ج ـ امضای پیمان نامه میان سازمان ملل متحد و سازمان امنیت و همکاری اروپا (ساها) 
برای قانونی کردن اقدامات ناتو در چهارچوب حقوق بین الملل حاکم در دوره موجودیت اتحاد جمهوریهای سوسیالیستی شوروی.

حقوق بین الملل در نتیجه تحولات منفی، تعادل نیروها بین سیستم سرمایه داری و سوسیالیستی  را بازتاب نمی دهد؛ بطوریکه این توازن قوای «منحط» پس از ضدانقلاب به صورت «حقوق» منعکس کننده تغییرات ارتجاعی و تشدید دو باره رقابتهای میان امپریالیست ها تظاهر نمود.

د- برافروختن آتش جنگهای امپریالیستی جدید (مثلا، بر علیه یوگسلاوی)؛ اشغال کشورها (مثلا، افغانستان و عراق)؛ تشکیل کشورهای تحت الحمایه (کوزوو و بوسنی)، تأسیس پایگاههای نظامی جدید (در بلغارستان، رومانی، قرقیزستان)؛ گسترش حوزه فعالیت آن به تمام نقاط جهان.

٣- «راه کار استراتژیک جدید ناتو تا سال ٢٠٢٠»، که در لیسبون مورد بررسی قرار خواهد گرفت، اجرای اهداف زیر را برای ناتو درنظر می گیرد:
ـ قانونی کردن تجاوز برعلیه خلقها، در صورت تهدید حاکمیتهای بورژوائی کشورهای عضو ناتو از داخل.
ـ تقویت کارزار امپریالیستی و نظامی در خارج از محدوده پیمان، مثلا، در افغانستان، عراق، سومالی، پاکستان و دیگر کشورها بعنوان فعالیتهای قابل قبول سازمان ملل متحد (که با ناتو توافقنامه همکاری امضاء کرده است)، در همآهنگی با نیروهای سازمان یافته از سوی اتحادیه اروپا و همچنین با نیروهای به اصطلاح «همکاری بخاطر صلح» که ناتو در نظر دارد همه کشورهای علاقمند را به همکاری با خود جلب نماید.
ـ گسترش کنترل بر بازارها در همکاری با قدرتهای امپریالیستی خارج از چهارچوب ناتو. گویا این هدف در خدمت مبارزه با «تهدیدات جدید» قرار خواهد گرفت (حملات سایبری، دزدی دریائی، گسترش سلاحهای هسته ای بالستیک، کسری انرژی، «امنیت انرژیتیکی»، تغییر شرایط آب و هوائی، مهاجرت، کمبود آب).
ـ مساعدت به تشکیل نهادهای دولتی (پلیس و ارتش) در کشورهای هدف (عراق، افغانستان، کوزوو)، بمنظور جلب این کشورها به برنامه های امپریالیستی ناتو.
ـ گسترش جنگهای به اصطلاح «پیش گیرانه» و تقویت قابلیت «وارد آوردن اولین ضربه هسته ای».

٤- متعادل کردن نیروهای امپریالیستی تحت سرپرستی ناتو و زیر رهبری ایالات متحده آمریکا که کوشش می کند «راه کار استراتژیک جدید» ناتوان از ممانعت از تشدید تضادهای درون امپریالیستی پیمان ناتو را متحقق سازد.

تجدید سازمان پیمان و شکل گیری قطبهای متخالف در مقیاس بزرگ در آینده با تشدید رقابت ایالات متحده آمریکا و چین و نزدیکی تدریجی آلمان و روسیه مشخص می شود. ضمن اینکه، همکاری نظامی فرانسه و بریتانیا و همچنین اصطکاک در محور فرانسه- آلمان، نزدیکی روابط اتحادیه اروپا و چین، تلاشهای اخیر برای نزدیکی آمریکا و هند و همینطور تشدید تضادهای آمریکا و ژاپن را نباید از نظر دور داشت. پیشنهادهای مختلف در ارتباط با ساختار ناتو و همکاری آن با دیگر قدرتهای امپریالیستی، این تضادها را در خود منعکس می سازند.

در عین حال، تلاشهائی برای حل اختلافات با روسیه، قدرت امپریالیستی رو به رشد، که مقدار قابل توجهی سلاح، دانش فنی، منابع انرژی و زیر ساختها از اتحاد شوروی به ارث برده است، انجام می گیرد. در این سمت، کوششهائی برای جلب روسیه به همکاری در برخی عرصه های فعالیت ناتو، به اصطلاح سپر ضد موشکی و اشغال افغانستان بعمل آمده است. اما، در طی روند روشن خواهد شد که آیا معاملات پیشنهادی، روسیه بورژوائی را که اهداف خود را در پرتو تغییر بین المللی  توازن قوا در اثر بحران اقتصادی جهانی سرمایه داری گسترش می دهد، قانع خواهد ساخت.

۵- همه این حوادث نشاندهنده خطرناکی و جنبه های ضدمردمی تصمیم دولت [برعلیه] جنبش سوسیالیستی سراسری و ملی دموکرات یونان هستند که نقش طبقاتی خود را بازی می کنند. آنها کشور را به برنامه های امپریالیستی ناتو در گوشه های مختلف جهان و همچنین به ساختن سپر به اصطلاح ضدموشکی که ناتو مصمم است در کشورهای اروپائی از جمله در یونان بسازد،  وارد می کنند.

آنها در مقابل خلق و همچنین بخاطر نقش ناتو در دریای اژه، که تلاشهائی برای تبدیل آن به «دریاچه ناتو» صورت می گیرد، مسئول هستند. این برنامه ناتو ضربات غیرقابل تصوری به حقوق ملی کشورها، از جمله بر حق استفاده از ذخایر معادن نفت و گاز که امکان کشف بالقوه آنها وجود دارد، وارد می آورد.

حزب کمونیست یونان به خلق توضیح می دهد که ناتوی «جدید» نمی تواند اصلاح شود و بر خلاف آنچه  که در تبلیغات بورژوازی گفته می شود، قادر به «تأمین امنیت» در سراسر جهان نیست. پیمان ناتو به ایفای نقش خطرناک و کثیف خود بعنوان قاتل خلقها و «ماشین» نظامی بورژوازی برعلیه خلقها و جنبشهای مردمی ادامه می دهد.

خواست آزادی از برنامه های امپریالیستی، فراخواندن واحدهای نظامی اعزامی یونان به ماموریتهای امپریالیستی، و همچنین لغو عضویت کشور ما و دیگر کشورها در ناتو، تشدید مبارزه برعلیه پیمان آتلانتیک شمالی، پیکار برای تعیین حدود و براندازی، یک وظیفه مبرم و ضروریست. مبارزه ضدامپریالیستی و ضد انحصاری در هر کشوری باید در هماهنگی قاطع با مبارزه در راه حاکمیت خلق پیش برده شود. طرح مسئله انحلال ناتو از سوی برخی نیروهای اپورتونیستی که لغو عضویت کشور خویش در ناتو  را هدف مبارزه خود نمی شمارند، بیشتر به آرزوهای نیک شبیه است تا به مبارزه هدفمند جنبش.

ما طبقه کارگر و دیگر اقشار مردمی کشور خویش را برای غنا بخشیدن به گنجینه مبارزات ضدامپریالیستی و فشرده تر ساختن صفوف جنبشهای ضدامپریالیستی فرامی خوانیم.

آتن، ١٢ نوامبر سال ٢٠١٠

برگردان: ا. م. شیری

منبع:

این نوشتار در برخی جاها از سوی ب. الف. بزرگمهر ویرایش شده و افزوده ها درون [ ] نمایش داده شده است. برجسته نمایی ها یا از سوی «دفتر سیاسی حزب کمونیست یونان» یا از سوی مترجم آن انجام شده است.

۲ نظر:

ناشناس گفت...

با سلام و سپاس
نقد کلی و متدئولوژیکی پخته و زیبائی بود. ایکاش برای امثال من که از صورتگری چیزی حالی شان نیست، محتوای اثر و منظور طراح را هم تفسیر می کردید.
معنی واژه های آروین و سامانه و امثالهم را نفهمیدم. ظاهرا شما هم باید یک لغت نامه در پایان نوشته تان برای خواننده های نامعاصر از قبیل من عرضه کنید.
ممنون

ب. الف. بزرگمهر گفت...

به نظرم، شما درباره یادداشت فشرده ای که درباره طرح آقای نیک آهنگ با عنوان «کراوات الگوی رژیم ...» نوشته ام، به اشتباه زیر «بیانیه دفتر سیاسی حزب کمونیست یونان» نوشته اید.

من هم مانند شما چیز زیادی از صورتگری یا از هر هنر دیگری بطور ویژه نمی دانم؛ ولی تا اندازه ای هنر را در چهره های گوناگون آن می شناسم و می توانم از آن لذت ببرم؛ به عنوان نمونه حتا از یک آهنگ رَپ زیبا.

آنچه نخست و پیش از هرچیز یک اثر هنری را از چیزهای دیگر یا حتا به عنوان نمونه یک اثر علمی، برجسته و متمایز می سازد، بی همتایی و یکتا بودن آن است. درست برخلاف یک اثر یا کشف علمی که برجستگی آن در بازتولید آن می باشد، بازتولید یک اثر هنری، دیگر هنر نیست و به همین دلیل گفته شده که در هنر تقلید کاری ناشایست، ناپسند و زشت است؛ پدیده ای که شوربختانه، بویژه با پیشرفت های فن آوری و رسانه ای کنونی بسیار با آن روبرو هستیم.

نکته دوم که بویژه درباره یک اثر هنری ـ ولی نه تنها اثر هنری ـ اهمیت دارد، رابطه فرم و درونمایه (مضمون یا محتوا) آن اثر است؛ آنچه در درجه نخست اهمیت است، بی گفتگو، درونمایه اثر است که کم مایه بودن آن، هرچند که بهترین و نیرومندترین فُرم را نیز داشته باشد، اثر را سست و کم مایه خواهد نمود. به عنوان نمونه، اگر برخی کارهای مانا نیستانی را که در همین تارنگاشت نیز آمده، با دیگران بسنجید، خواهید دید که از اندیشه و درونمایه نویی (یا از زاویه دید تازه ای) برخوردارند که به بهترین و شایسته ترین فُرم ممکن به نمایش درآمده اند.

نکته سوم که در پیوند با نکته دوم اهمیت دارد، فُرم اثر است که در بهترین حالت خود، در چنان یگانگی دیالکتیکی با درونمایه آن قرار دارد که دیگر آن را نه تنها نمی توان از درونمایه جدا نمود که در واقع یگانه شکل نمایش و آشکار سازی درونمایه را تشکیل می دهد. من آن را با واؤه «بُرونزد» مشخص کرده ام. در چنین حالتی، اثری هنری یگانه و بی همتا به معنای راستین خود آفریده شده است.

درباره واژه هایی که بکار برده ام حق با شماست که به گونه ای ضمنی انتقاد کرده اید. هدف من، «پارسی سِرِه» نویسی نبوده و نیست که به آن باور نیز ندارم که کاربرد واژه های حتا گاه دورافتاده ولی زیبای پارسی است که به آسانی و پس از گذشت زمانی می توانند جایگزین واژه های بیگانه شوند و واژگان زبان پارسی را که از عربی و در روزگار کنونی انگلیسی آسیب دیده اند، بهبود بخشند. از سالها پیش چنین کاری را آغاز نموده ام و آروین های (تجربه، آزمون) خوبی نیز از آن گرفته ام. اکنون بسیاری ـ گرچه گاهی با زیاده روی و از روی ناشیگری ـ به چنین کاری دست می یازند که من آن را به فال نیک می گیرم.

زبان پارسی، با وجود گزندهای فراوان تاریخی که بر آن گرانبار شده، زبان بسیار نیرومندی است که هنوز از بسیاری توانایی های آن سود نمی بریم. در این باره، اگر بختی یار باشد، نوشتاری جداگانه خواهم نوشت که از شما چه پنهان، پا توی کفش دیگران نمودن است.

سامانه به همان معنای واژه «سیستم» است. به عنوان نمونه می توانیم بگوییم: «سامانه سرمایه داری» یا «سامانه آموزشی».

از یادآوری تان بسیار سپاسگزارم.

با مهر ب. الف. بزرگمهر

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!