روزِ مرگم هر که شیون کند از دور و برم دور کنید
همه را مســــت و خراب از مــــیِ انــــگور کنیـــــد
مزدِ غـَسـّال مرا سیــــر شــــرابــــــش بدهید
مستِ مست از همه جا حـــالِ خرابش بدهید
بر مزارم مــگــذاریــد بـیـــاید واعــــــظ
پـیــرِ میخانه بخواند غــزلــی از حــــافـــظ
جایِ تلقــیـن به بالای سرم دف بـــزنیـــد
شاهدی رقص کند جمله شما کـــف بزنید
روزِ مرگــم وسطِ سینهِ من چـــاک زنیـد
اندرونِ دل مــن یک قـلمه تـاک زنـیـــــــد
رویِ قــبـــرم بنویـسیــد وفــــادار برفـــت
آن جگر سوخته ی خسته از این دار برفــــت
پانوشت:
غسّال = مُرده شور
واعظ = روضه خوان
تلقین = «در روایت وارد شده که پس از مرگ، دو مَلِک (فرشته) ـ یعنی نکیر و منکر ـ به هیئت هولناک بر بالین میت (مرده) بیایند، صدای ایشان مثل رعد غرّنده، و چشمهایش مثل برق خیره کننده باشد. آنها از میّت سؤال می کنند که پروردگارت کیست؟ و پیغمبرت کیست؟ و دینت چیست؟ و نیز سؤال کنند از ولی و امام او؛ پس در آن حال چون جواب دادن برای میّت سخت است و نیاز به کمک دارد، لاجرم برای مرده دو جا تلقین ذکر کرده اند: یکی وقتی او را در قبر می گذارند و دیگری وقتی که او را دفن کردند. و وارد شده است که چون این تلقین را می کنند منکر به نکیر می گوید: بیا برویم که تلقینش کردند؛ پس احتیاج به پرسیدن نیست. پس بازمی گردند و دیگر از او سؤال نمی کنند» (شیخ عبّاس قُمى، منازل الآخرة، صفحات ۲۹ و ۳۰).
تاک = قَلَمه ی انگور
دار = خانه، در اینجا به معنای «خانه ی جهان» یا جهان
۱ نظر:
دستت درد نکند، حضرت بهزاد.
ارسال یک نظر