هنوز در دل ما شور و زور بازو است.
بیا درخت بکاریم ، باز به روی زمین
بدون آنکه بگوییم،
کی شکوفه دهد
و میوه ای که به بار آورد،
که خواهد چید.
بدون آنکه بگوییم،
کی شکوفه دهد
و میوه ای که به بار آورد،
که خواهد چید.
بهار تازه نفس، خرم و دل افروز است.
بیا خیال کنیم
تولد من و تو صبحگاه امروز است.
ژاله اصفهانی
ژاله اصفهانی
۱ نظر:
با سلام
هم اکنون طنزی زیبا در مشعل خواندم.
حیف است که طنزپرداز بی همتائی چون شما آن را نخواند.
از یان رو برای تان کپی می کنم:
یک قهرمان یا یک تندرو مسلمان!
برگردان و تغییر : دکتر حمیدالله مفید
• مردی در پارک مرکزی شهر نیویورک قدم می زند ، ناگهان می بیند ، که سگی به دخترکی حمله ور می شود، مرد به سوی آنها می دود وبا سگ می جنگد، سر انجام سگ را می کشد و زندگی دخترک را نجات می دهد .
• پلیسی که رویداد را دیده بود ، به سوی مرد می آید و می گوید:
• « تو یک قهرمان هستی!».
• فردا در روزنامه ها می نویسند :
• «یک نیویورکی دلیر جان یک دخترک را نجات داد.».
• آن مرد می گوید:
• « اما من نیویورکی نیستم.».
• سپس روزنامه های صبح می نویسند:
• « یک امریکایی شجاع جان دخترکی را نجات داد.».
• آن مرد دوباره می گوید:
• « اما من امریکایی نیستم.».
• «خوب پس تو از کجا هستی؟».
• « من یک افغان هستم!».
• فردا صبح روزنامه ها این گونه می نویسند:
• «یک تندرو مسلمان ، یک سگ بی گناه امریکایی را کشت».
• پایان
زنده باشید
ارسال یک نظر