«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۸۹ دی ۲۵, شنبه

خدا ماند!


دهقانی در اصفهان به در خانه خواجه بهاءالدینِ صاحب دیوان رفت. با خواجه سرا گفت كه با خواجه بگوی كه خدا بیرون نشسته است با تو كاری دارد.

با خواجه گفت. به احضار او اشارت كرد. چون درآمد پرسید كه تو خدائی؟

گفت: آری.

گفت: چگونه؟

گفت: حال آنكه من پیش ده خدا و باغ خدا و خانه خدا بودم؛ نوّاب تو ده و باغ و خانه از من به ظلم بستدند، خدا ماند.

عُبید زاکانی


هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!