«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۸۹ بهمن ۲۹, جمعه

کاری نادرست و خویی ناپسند!


به انگیزه هایی روشن و برای آسودگی خود و شاید دیگران، ناچار شده ام که برای خود تارنوشتی راه بیندازم. چندگاهی است که دیگر نوشته هایم را برای درج در تارنوشت های دیگر نمی فرستم. البته، همانگونه که در پایین صفحه ی تارنوشتم آمده:
«برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.»

با این همه، برخی از تارنگاشت ها، بویژه آنها که بیشتر در پی جلب کاربر یا بهتر است بگویم: مشتری هستند و با این آماج از دید من نادرست، دکان های دونبش گشوده اند، از درج خاستگاه نوشتارها، گفتگوها و حتا خبرهایی که به روشنی از جاهای دیگر برگرفته و می گیرند، خودداری می کنند. درباره ی چون و چرای آن در اینجا چیزی نمی گویم؛ تنها یادآور می شوم که این کاری نادرست و خویی ناپسند است!

ب. الف. بزرگمهر        ۲۹ بهمن ۱۳۸۹

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!