«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۸۹ بهمن ۱۳, چهارشنبه

یاد کهنه جاسوس امریکا و اسراییل را هنوز نمرده زنده نگاه داشتند!


نوشته اند:
«در نیمه شب ۲۸ ژانویه ۲۰۱۱ در بیمارستانی در شهر ژنو (سویس)؛ زنده یاد داریوش همایون درگذشت ...»

محمد ارسی، هوشنگ اسدی، ایرج اشراقی، بابک امیر خسروی، نوشابه امیری، مهدی امینی، محمد برقعی، ارژنگ برهان آزاد، مسعود بهنود، احمد پورمندی، شهرام تهرانی، مهدی خانبابا تهرانی‌، رضا چرندابی، محسن حیدریان، اسماعیل ختأی، شیریندخت دقیقیان، اسماعیل زرگریان، حمید سالک، هما سرشار، هوشنگ سروری، محمد سهیمی، علی‌ شاکری، حمید شیرازی، ضیا عابدی، فرزانه عظیمی‌، مهدی فتاپور، اتابک فتح‌الله زاده، مسعود فتحی، یدی قربانی، علی‌اکبر قنبری، علی‌ کاشگر، حسن کلانتری، فرخنده مدرس، احمد مصباح، مریم مولوی، ابراهیم نبوی، فرخ نگهدار. 
(http://www.iran-emrooz.net/index.php?/news1/26644/)

با خود می اندیشم:
چه جمله ی نادرست و خنده داری:
«... زنده یاد داریوش همایون درگذشت»! هنوز نمرده، یادش را زنده نگاه داشتند!

چه تعریف و تمجیدهایی از این کهنه جاسوس اسراییل و پادوی اداره ی ویژه ی ایران در وزارت خارجه ی ایالات متحده کرده اند که بخش هایی از آن، آدم را یاد نامه های باسمه ای می اندازد که نامه نویس های حرفه ای کنار کاخ دادگستری در تهران سال های دور، برای مردم بیسواد می نوشتند:
«فقدان داریوش همایون نویسنده، روزنامه‌نگار و شخصیت برجسته سیاسی، ضایعه‌ای برای جنبش دمکراسی‌خواهی مردم ایران است ...
ما امضاء کنندگان این نامه که با افق‌های فکری متفاوت راه های تاریخی گونه‌گون را پیموده‌ایم آرزوی عمری طولانی‌تر برای زنده یاد داریوش همایون داشتیم. زیرا هر سال که بر حیات او گذشت گامی بلندتر در راستای شناخت واقعیات تلخ و شیرین میهن خویش و ره‌جست‌های بشردوستانه و تلفیق آن‌ها با تمایلات میهن دوستانه‌تر برداشت. او اگر بیشتر می‌ماند از خویش یادگارهای درخشان‌تر بر جای می‌گذارد.

گفتار و رفتار او در سال‌های اخیر با صدا و جنبش درون ایران و سایر آزادیخواهان ایران همآهنگ بود. او کسی بود که به شعار کسب قدرت به هر قیمت نه گفت. حفظ استقلال و دفاع از کشور در مقابل تهاجم خارجی برای او ارزشی والا داشت.
...
او با باور به لیبرال دمکراسی و مشروطه‌خواهی از مدافعان سرسخت جنبش سبز مردم ایران بود و این جنبش را نشانه رشد اندیشۀ مسالمت، قانونگرائی و بلوغ نسل جدید کنشگران سیاسی و مدنی در ایران می‌دانست. رواداری سیاسی از او انسانی ساخته بود که موافقان و مخالفان سیاسی‌اش بر او احترام می‌گذاشتند ...» (همانجا)

به نام های امضاء کنندگان، چشم می دوزم. برخی از آنها را می شناسم و یکی دو تن را شاید کمی بیشتر از نزدیک:
«شکست خوردگان میدان نبرد»* 

ب. الف. بزرگمهر       ۱۲ بهمن ۱۳۸۹

* از برتولد برشت




هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!