دوستی ناشناس در بخش نظرها و دیدگاه های «فرداش ببینند که سبز است دوباره!» (http://behzadbozorgmehr.blogspot.com/2010/11/blog-post_07.html) نوشته اند:
«فیلمی از ادامه ی همین نشست در یوتوب دیدم و لینک آن را برایتان میفرستم تا در صورت تمایل و صلاحدید در تار نوشتتان قرار دهید. (هرچند سراینده را نمیشناسم و به گمانم با اشارهای که در سرودهاش میکند هوادار سلطنت باشد. به هر روی این فیلم به نظر این حقیر، صرفنظر از جهت گیری فکری سراینده، ارزش تماشا را دارد. قضاوت طبق معمول با بیننده است!)
با سپاس
http://www.youtube.com/watch?v=uW79kWASoe8در پاسخ نوشته اند: «با شما در مورد چگونگی شعرخوانی ایشان هم نظر هستم و سروده ی ایشان هرگز به اندازه ی سروده ی خانم هیلا صدیقی بر من تاثیرگذار نبود، ولی به هر روی فکر میکنم که باید پذیرفت که ایشان هم به سهم و به اندازه ی توان خود به وضعیت موجود اعتراض کردهاند، و چه بهتر که افراد بیشتری شاهد این ماجرا و تلاش باشند. شاید نیازی به اضافه کردن عنوان جدیدی برای این فیلم در تار نوشتتان نباشد، که همه ی انتخابهای شما گلچین شده هستند، ولی همین چند خط نوشته در زیر یکی از همین گلچینها برای فرد علاقمند باید کافی باشد.
با سپاس فراوان از شما برای به روز نگهداشتن تار نوشتتان با بهترین ها »
به پاس ایشان، این شعرخوانی را در تارنوشتم می گذارم؛ گرچه افزون بر آنچه که پیشتر در پاسخ این دوست ناشناس نوشته ام، این نکته را هم یادآور می شوم که کسانی چون من بخش هایی از سروده ی وی و از آن میان: «ما را چه به بدبختی لبنان و فلسطین ...» را تنها به طور مشروط و تا اندازه ای با تفسیر «چراغی که برخانه رواست، بر مسجد حرام است» می توانند بپذیرند؛ آنهم «خانه» ای که هرچه می گذرد، بر ساکنینش افزوده می شود: خانه ای جهانی نه آنگونه که سرمایه داران بزرگ و نوچه هایشان می خواستند و اکنون خفقان گرفته اند که خانه ای جهانی مال همه ی مردم جهان؛ مال همه ی کارگران و زحمتکشان؛ چه لبنانی و فلسطینی و چه کرد و بلوچ که ایشان در سروده شان اشاره نموده اند.
چگونگیِ بودن نیز از «بودن»، آنگونه که وی بر زبان می آورد، مهم تر است. می توان "بود" ولی آنگونه که زنده یاد غلامحسین ساعدی گفت مانند «مرده ای عمودی». وی مرده ها را دو بخش نموده بود:
«مرده های افقی و مرده های عمودی»!
ب. الف. بزرگمهر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر