پیشکش به مولانا مصباح یزدی
لُرکی در مجلس وعظ حاضر شد. واعظ می گفت:
صراط از موی باریک تر باشد و از شمشیر تیزتر و روز قیامت همه کس را بر او باید گذشت.
لُری برخاست و گفت:
مولانا آنجا هیچ داربزینی یا چیزی باشد که دست در آنجا زنند و بگذرند.
صراط از موی باریک تر باشد و از شمشیر تیزتر و روز قیامت همه کس را بر او باید گذشت.
لُری برخاست و گفت:
مولانا آنجا هیچ داربزینی یا چیزی باشد که دست در آنجا زنند و بگذرند.
گفت:
نه!
گفت:
نیک به ریش خود می خندی! والله اگر مرغ باشد نتواند گذشت.
عُبید زاکانی
نه!
گفت:
نیک به ریش خود می خندی! والله اگر مرغ باشد نتواند گذشت.
عُبید زاکانی
۲ نظر:
با سلام و تشکر که باعث خنده لرکانی از قبیل من می شوید!
معنی داربزین را کاش می نوشتید که لرکان با غل و غش، تمامت متن زیبا را بفهمند.
در هر حال هر دو خیلی زیبا بودند.
خدا اجرتان دهد و در گذر از پل صراط دستگیرتان باشد!
از شما چه پنهان، من هم معنای دقیق آن را نمی دانم؛ ولی به احتمال بسیار می پندارم با واژه داربست همریشه باشد؛ چیزی مانند طنابی که در دو سوی پل های معلق بر فراز رودخانه ها می بستند که با گرفتن آنها تعادل خود را حفظ کنی!
از فرصت استفاده کنم و بگویم که اگر دو سه دوست بسیار نزدیک در زندگیم داشته و دارم، یکی از آنها لُر است و نان و نمک آنها را بسیار خورده و بویژع بی آلایشی و شجاعت شان را بسیار دوست دارم!
ارسال یک نظر