«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۸۹ اسفند ۱۷, سه‌شنبه

نیک به ریش خود می خندی!

پیشکش به مولانا مصباح یزدی

لُرکی در مجلس وعظ حاضر شد. واعظ می گفت:
صراط از موی باریک تر باشد و از شمشیر تیزتر و روز قیامت همه کس را بر او باید گذشت.

لُری برخاست و گفت:
مولانا آنجا هیچ داربزینی یا چیزی باشد که دست در آنجا زنند و بگذرند. 


گفت:
نه!

گفت:
نیک به ریش خود می خندی! والله اگر مرغ باشد نتواند گذشت.

عُبید زاکانی



۲ نظر:

ناشناس گفت...

با سلام و تشکر که باعث خنده لرکانی از قبیل من می شوید!

معنی داربزین را کاش می نوشتید که لرکان با غل و غش، تمامت متن زیبا را بفهمند.

در هر حال هر دو خیلی زیبا بودند.
خدا اجرتان دهد و در گذر از پل صراط دستگیرتان باشد!

ب. الف. بزرگمهر گفت...

از شما چه پنهان، من هم معنای دقیق آن را نمی دانم؛ ولی به احتمال بسیار می پندارم با واژه داربست همریشه باشد؛ چیزی مانند طنابی که در دو سوی پل های معلق بر فراز رودخانه ها می بستند که با گرفتن آنها تعادل خود را حفظ کنی!

از فرصت استفاده کنم و بگویم که اگر دو سه دوست بسیار نزدیک در زندگیم داشته و دارم، یکی از آنها لُر است و نان و نمک آنها را بسیار خورده و بویژع بی آلایشی و شجاعت شان را بسیار دوست دارم!

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!