یک یادداشت کوتاه
این خبر به تنهایی برای آن دسته از کسانی که هنوز خوش بینی هایی نسبت به انجام دگرگونی به سود توده های کار و زحمت از سوی بخشی از حاکمیت جمهوری اسلامی دارند، می تواند آگاه کننده باشد؛ اگر به راستی ناآگاهی در کار باشد. سخن بر سر «پراتیک» است که سنگ محک تئوری (نظریه) است. سخن بر سر کردار است که دوصد گفته چون نیمی از آن نیست.
آن نیمچه اصلاحاتی نیز که بسی نارسا و ناپایدار، اینجا و آنجا انجام پذیرفته زیر فشار توده های به جان آمده است؛ نه هدیه ای از آسمان و نمایندگان آن بر روی زمین.
می توان مانند انور سادات گجسته، زنده باد سوسیالیسم سر داد (خاطرات زنده یاد آندره گرومیکو) و اندکی پس از آن به دامن امپریالیسم پناه برد؛ آبروی مردم کشور خود را برد و همه ی عرب ها را سرافکنده نمود. می توان مانند پینوشه در سایه ی سالوادور آلنده راه رفت و به هنگام خود تیر خلاص در مغزش خالی نمود. می توان کنار ایوُ مورالس یا لولا عکس یادگاری گرفت و همزمان دستورهای صندوق بین المللی پول و بانک جهانی امپریالیستی را مانند پیشینیان خود پی گرفت؛ ولی نمی توان از زحمتکشان* سخن گفت و کوچک ترین سازماندهی آنها را برنتافت. نمی توان جانبدار توده ی کار و زحمت بود و آنها را به مرگ گرفت تا به راستی بمیرند و نابود شوند.** این نامردمان، داس مرگ را بر سر توده های مردم ایران برافراشته اند.
حتا چکیده ی این خبر به اندازه ای بسنده، گویا و رسواکننده است؛ و اینک، کارخرابی از این سخنان نیز فراتر رفته است ...
ب. الف. بزرگمهر ۲۶ اسپند ماه ۱۳۸۹
* دیگر حالم از به کار بردن واژه ی بدریخت و کج و کوله ی که دانسته بجای این واژه بکار می برند، به هم می خورد!
** می گویند: «به مرگ می گیرند تا به تب راضی کنند»؛ ولی آنها آنچنان گلوی کارگران و زحمتکشان میهن مان را می فشارند که آماجی جز نابودی و از میان برداشتن آنها ندارند! زنده باد بنگاه های امپریالیستی! «بیضه ی اسلام» سلامت باد!
***
کارفرمایان هم افزایش دستمزد را قبول کردند؛ دولت با قلدری رد کرد!
چکیده :مسئله اصلی در این موضوع آن است که در شرایطی که حتی نمایندگان کارفرما نیز رشد ۱۵ درصدی را منطقی دانسته اند دولت با قلدری و بی اعتنایی به رأی اکثریت یعنی نمایندگان به اصطلاح کارگران و نیز کارفرمایان نظر غیرعادلانه و زورگویانه خود را به مرحله اجرا در آورده...
کلمه- گروه اقتصادی:
درحالی که در مذاکرات دوجانبه دستمزد بین کارگران و کارفرمایان توافق بر سر افزایش ۱۵ درصدی حداقل مزد صورت گرفت، دولت با این رقم مخالفت کرد.
پیش از آخرین جلسه شورایعالی کار، مذاکرات غیررسمی در حال انجام بود که در جلسه اصلی شورایعالی کار توافق نهایی تصویب شود اما علی رغم ادعای وزیر کار مبنی بر این که در توافقی بین شرکای دولت حاصل شود، مورد پذیرش دولت است، با افزایش مخالفت کرد.
این در حالی است که حتی دولت با افزایش سایر سطوح مزدی نیز مخالف بود. اما با توجه به احتمال بروز بحران کارگری، مجبور به پذیرش افزایش معادل افزایش مزد کارمندان شدند.
امسال برخلاف سال های پیش نمایندگان وزارت کار حتی در سایت رسمی خود نیز حاضر به اعلام خبر مزد نشد و نمایندگان غیرواقعی و انتصابی کارگران مجبور به اعلام خبر مصاحبه شده اند تا کارگران قانع شوند، کار صورت گرفته مربوط به نمایندگان خود آنان است.
از دو روز گذشته اعتراضات کارگری با تماس با برخی رسانه ها آغاز شده است و دولت تلاش می کند تا بحرانی پیش نیاید و کشور وارد تعطیلات شود. و فعلاً امروز را به فردا بگذرانند.
این در حالی است که تشکل خانه کارگر که باصطلاح یک کمیته خاص دستمزد داشته است و رقم مزد را یک میلیون تومان برآورده کرده بود، و دبیر کل خانه کارگر علی رغم چند مصاحبه پیش از تعیین دستمزد پس از اعلام رسمی آن دیگر حاضر به موضع گیری نشده است.
مطابق ماده ۴۱ قانون کار حداقل مزد باید متناسب با نرخ تورم اعلامی بانک مرکزی تعیین شود که رقم مصوب ۶/۲ درصد کمتر از نرخ تورم بوده است.
بانک مرکزی نرخ تورم را ۶/۱۱ درصد به وزارت کار اعلام کرده است، اما نمایندگان کارگران که مطالعاتی را انجام داده اند، می گویند اقلام مصرفی سبد خانوار کارگری بیش از ۳۳ درصد افزایش یافته و نرخ تورمی بانک غیرواقعی است.
مسئله اصلی در این موضوع آن است که در شرایطی که حتی نمایندگان کارفرما نیز رشد ۱۵ درصدی را منطقی دانسته اند دولت با قلدری و بی اعتنایی به رأی اکثریت یعنی نمایندگان به اصطلاح کارگران و نیز کارفرمایان نظر غیرعادلانه و زورگویانه خود را به مرحله اجرا در آورده است.
برگرفته از تارنگاشت «کلمه:
۱ نظر:
تحلیل موجز و زیبائی بود.
ولی سؤال این است که چرا اینهمه تشتت فکری میان انسان ها و دسته ها؟
من فکر می کنم که ما برای شناخت چیزها، پدیده ها و سیستم ها به شناخت افزار مطمئنی نیاز داریم که در اواسط قرن نوزدهم کاوه پرولتاریا روی سندان علم و عمل تمامت تاریخ بشریت پدید آورده و در اختیار ما قرار داده است: فلسفه مارکسیستی
لنین می گفت کسی که عام را ول کند و به خاص و یا منفرد بچسبد و از این منفرد و خاص به آن یکی منفرد و خاص بپرد، آخر سر سرش به سنگ شکست (و ورشکستگی) می خورد و ناگزیر به عام برمی گردد.
بدون آموزش حقیقی عام یعنی جهان بینی پرولتاریا (ماتریالیسم دیالک تیکی ـ تاریخی) و تمرین مستمر و تدقیق همه جانبه آموزش خود و به قول شما به محک پراتیک زدن مستمر تئوری خود نمی توان اندیشید و درست اندیشید.
ما را چاره ای جز آموزش و تمرین آموزش به هر بهانه ای نیست.
آنگاه نه سادات معمائی می شود، نه پینوچه، نه گوبه چوف و نه گربه نره و نه لاشخورهای متنوع دیگر.
با پوزش
ارسال یک نظر