«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۰ فروردین ۱۸, پنجشنبه

خودسوزی دردناک یک ایرانی در آمستردام هلند!

دیروز، بعد از ظهر چهارشنبه هفدهم فروردین ماه، پناهنده ی سی و شش ساله ای از ایران در میدان «دام» (DAM) آمستردام خود را به آتش کشید. کوشش مردم برای نجات وی از شعله های آتش به نتیجه نرسید و وی که به شدت سوخته بود، امروز در بیمارستانی در یکی از شهرهای کوچک هلند جان باخت.

به گفته ی شاهدان، وی پیش از آتش زدن خود کوشش نمود تا مردم را از دور و برِ خود دور نماید و پس از آن در حالی که درباره ی فرزندانش سخنانی ناروشن و گنگ بر زبان می راند، خود را به آتش کشید. در تارنگاشت هلندی*،به شکلی دوپهلو، از زبان شاهدان از دیرکرد امدادرسانی و پلیس سخن میان آمده است.

چشم همه ی کسانی که مردم ایران را درون و بیرون آن به چنین روزی نشانده اند، روشن!

یکی دیگر از ناراضیان کم شد! سرنوشت فرزندانش در این دوزخ دمکراسی؟ چه باک! چشم شان کور. چشم همه ی ما کور!
«بیضه ی اسلام» پاینده باد!

ب. الف. بزرگمهر هژدهم فروردین هزار و سیصد و نود

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!