در واپسین دوره ی جنگ گرانبار شده ی «صددام» بر علیه ایران که آن شور و هیجان نخستین برای شتافتن به جبهه ها کاهش بسیاری یافته بود، برای افزایش روحیه ی «شهادت طلبی» سپاهیان و بسیجیان در خط جبهه که بخش عمده ای از آنها نوجوانان بودند، برنامه های گوناگون عزاداری، نوحه خوانی و «شب های دعا» با نام ها و به بهانه های گوناگون فراهم می شد. در میان اینگونه برنامه ها، خیمه شب بازی پلیدی با سوء استفاده از باورها و احساسات مذهبی، برای مدتی کوتاه در چند جبهه به اجرا درآمد و پس از آن با شتاب برچیده شد:
پدیدار شدن ناگهانی "امام زمان" و نشان دادن خود به سربازان خط جبهه!
"امام زمان" بویژه در «گرگ و میش» شبهایی که تک های گسترده برای پیشروی و گرفتن سنگرهای دشمن برنامه ریزی شده بود، با به جان خریدن خطر تیر خوردن، سوار بر اسبی سپید و پرچمی سبز با نشان «لا الله الالله» در دست، برای دقایقی چند در جایی بلند که به خوبی دیده شود و دور از دسترس، پدیدار می شد و شگفتی بی اندازه ی بسیجیان و سپاهیان جبهه را برمی انگیخت. ناگفته نماند که از بخش عمده ی این نیروی انسانی جان برکف، از خود گذشته و البته تحمیق شده با افیون دین و مذهب که بیشترشان خاستگاه روستایی (یا روستایی برکنده از روستا در حاشیه ی شهرهای بزرگ) داشتند، برای پاک کردن مسیرهای مین گذاری شده سود برده می شد!۱ مسیرهایی که بنا برگواهی برخی از جبهه رفته ها و کسانی که خود از نزدیک آن را دیده اند، حتا حیواناتی چون الاغ را (شاید برپایه ی گونه ای احساس غریزی) نمی توانستند وادار به عبور از آن مسیرها نمایند؛ و صد البته کمتر کسی از آقازادگان «اسلام پناه» و «واعظین غیرِ مُتَّعِظ» در میان آنان یافت می شد. آنها در دانشگاه های "هوایی" (هاوایی و جاهایی در میان اقیانوس آرام که نیزه ی عرب هم به آنجا نمی رسد!) یا زمینی (حتما آکسفورد و هاروارد و اگر نشد دستکم «دانشگاه آزاد») اندرز «پیامبر اسلام» را پی می گرفتند۲ یا به کارهای نان و آب دار تری سرگرم بودند.
"ظهور امام زمان" در جبهه ها، همه جا در میان سربازان پیچیده بود و دهان به دهان می گشت؛ ولی درست مانند بسیاری دیگر از چیزهای پر رمز و راز به زودی راز آن آشکار شد. یک یا شاید شمار بیش تری از این "امام زمان" های تیر خورده، رهسپار بیمارستان شدند! در آنجا بود که دست فریبکاران بیش از پیش رو شد و به زبان عامیانه: گند ماجرا بیش تر درآمد! دستکم یک مورد از این ماجرا که همان هنگام از سوی سربازان و آدم های گوناگونی گواهی شده، براستی رویداده است. آن مورد، مربوط به سربازی است که گویا از «تک تیراندازان» بوده و با این انگاره که اگر امام زمان راست راستکی باشد، کشته نخواهد شد۳ به سوی وی ـ از فاصله ای نسبتا دور ـ تیراندازی نموده و به چشم خود سرنگونی "امام زمان" از اسب و دویدن چند نفر به سوی وی را در تاریک روشن غروب دیده بود. خیمه شب بازی "امام زمان" های جبهه اینگونه پایان یافت. پس از آن دیگر کمتر کسی گوشش بدهکار سخنرانی های فریبکارانه ی پر آب و تاب شهادت و قربانی شدن در راه خدا و اسلام از سوی واعظین و طلبه هایی که تنها در شب های یورش های گسترده در جبهه سر و کله شان پیدا می شد، بود. با تجاوز ایران به خاک کشور همسایه و فرسایشی شدن جنگ، آن شور و شوق نخستین به یکباره فرو نشست و فرار از جبهه ها چنان گسترش یافت که کار به «شکار» نوجوانان و جوانان، حتا در مناطق ایلی ـ عشیره ای کشید.۴
***
چندی پیش، آخوند وحید خراسانی در بخشی از درس «تفسیر» خود در مسجد اعظم قم، چنین گفته بود:
«اگر امام زمان به هیئت های عزادار برای امام ششم در خیابانها نظر كند و از سوی دیگر به قبر تخریب شده آن حضرت در مدینه نگاه كنند، برای قلب مباركشان مرحمی [مرهم درست است.]خواهد بود و یك دعای امام زمان (عج) مملكت ما را نجات می دهد.»۵ (برجسته نمایی و افزوده ی درون [ ]از اینجانب است. ب. الف. بزرگمهر).
توصیفی که این آخوند از نگریستن کم و بیش همزمان «امام زمان» به «هیئت های عزادار» در خیابان ها و مزار ویران شده ی «امام ششم» در مدینه به دست می دهد، این پندار را به ذهن آدم می آورد که «امام دوازدهم» بیش از آنکه در میان دیگر آدم ها زندگی کرده (گفته ی برخی آخوندها و ملاها) و روی زمین راه برود، در آسمان ها به گشت و گذار می پردازد! و شاید مانند «عیسا مسیح» قصد فرودآمدن از آسمان به زمین را در سر می پروراند!
اکنون که برخی و از آن میان آخوندها و ملاها، فریبکاری ها و نیرنگ بازی های پیرامون «ظهور امام زمان» را کم و بیش دریافته اند، گفته های آخوند وحید خراسانی مرا به این اندیشه واداشت که چنان خیمه شب بازی ای که در بالا از آن یاد شد، می تواند از سوی «شیطان بزرگ» نیز سر زده، زیانی بزرگ تر از آنچه تاکنون «چاه جمکران»، «جن گیری» و «ارتباطات غیبی» این و آن با «حضرت ولی عصر» بر سر مردم ایران آورده، به بار آورد؛ «شیطانی» که نیازمند نشاندن "امام زمان" بر اسب و دادن پرچمی چوبی به دست وی نیست و می تواند با سود بردن از نوین ترین فن آوری ها در زمینه ی پردازش نور۶، "حضرت" را سوار بر اسبی بالدار و شمشیری در دست، در پهنه ی آسمان به نمایش درآورد:
"امام زمانی" لیزری که هیچ تیری بر وی کارگر نیست و پدیدار شدنش در آسمان، مومنین را آنچنان انگشت به دهان و شگفت زده خواهد نمود تا سر بر زمین ساییده، خدای عزّ و جلّ را برای چنین "باران رحمتی" سپاس گویند! "باران رحمتی" که شاید با «آتش تهیه» ی «شیطان بزرگ» به سوی میهن مان همراه باشد!
ب. الف. بزرگمهر ۱۶ خرداد ماه ۱۳۹۰
پانوشت:
۱ ـ هنگام آتشباری سنگین (آتش تهیه) آغاز یورش به سنگرهای دشمن که آنها ناچار به زمینگیر شدن و پنهان شدن در ژرفای سنگرها می شوند، مسیر میان سنگرهای خودی با سنگرهای دشمن که معمولا برای جلوگیری از «تک های ایذایی» مین گذاری شده، باید با شتاب هرچه بیشتر پیموده شود؛ زیرا کمی پس از «آتش تهیه»، بسته به اندازه ی توانایی های دشمن، نیروی پشتیبانی آتشباری آن ( خمپاره، توپ و موشک) درست همین مناطق را آماج آتشباری خود قرار می دهد. بخش عمده ای از پیروزی تاکتیکی گرفتن سنگرهای دشمن، وابسته به این شتاب است؛ هر اندازه پرشتاب تر، به همان اندازه غافلگیری دشمن بیشتر!
۲ ـ «طلبوا اللعلم ولو بالصین»: علم را جستجو و تحصیل كنید ولو در چین باشد!
۳ ـ بر آن «تک تیرانداز» خرده نمی توان گرفت و حتا وی را به بی دینی نمی توان متهم نمود؛ زیرا با کشته شدن «امام زمان»، انگاره ی «ظهور ولی عصر»، «نجات بشریت» و حتا افسانه های روز رستاخیز ازهم می پاشد و پوچ می شود!
۴ ـ «نمونه ای از هوش ایرانی»، ب. الف. بزرگمهر، ٣ اسفند ۱۳۸۷
نمونه هایی از این نوشتار و از آن میان به زبان کردی، گاه بی نام نویسنده ی آن، در گاهنامه های اینترنتی یافت می شود!
۵ ـ یك دعای امام زمان(عج) مملكت ما را نجات می دهد، وحید خراسانی، ۷ مهر ۱۳۸۹
۶ ـ هم اکنون با سود بردن از فن آوری «پرتو لیزر» می توان تصویرهای کم و بیش خوبی را در پهنه ی آسمان به نمایش گذاشت. این فن آوری، تاکنون دستکم در چند کشور اروپایی برای نمایش کنسرت های عمومی در فضای باز با کیفیتی کم و بیش خوب بکار گرفته شده است. بی گفتگو، کاربردهای این فن آوری و فن آوری های پیوسته به آن در پهنه ی نظامی گسترده تر و پیشرفته تر است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر