«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۰ شهریور ۳, پنجشنبه

چندان خوشحال نباشید!


آقایان و خانم های محترم هیات تحریریه!

چندان خوشحال نباشید. نیروهای ناتو همراه با مشتی عرب خودفروخته و صد البته موشک های مرگبارشان که بسیاری مردم غیرنظامی در این کشور و تاسیسات آبی بیمانند آن را نابود کرد، به پیشروی در خاک این کشور ادامه می دهند.

آن نیروهای مخالف که از آنها نام برده اید، لات و لوت ها و اوباش هستند؛ نه نیروی انقلابی یا مردمی.

آماج چنین کشت و کشتار بیمانندی نیز روشن است: نفت سبک لیبی برای چرخاندن اقتصاد سیری ناپذیر سرمایه.

راستی یادم رفت که ما هم در آن سهم داریم! فردا یا پس فردا یا پسون فردا، بنزین ارزان تر می شود و ما کمی بیش تر ماشین سواری می کنیم یا شاید به یک تعطیلات کوتاه مدت با اتومبیل هایمان به فرانسه خواهیم رفت. آه که چقدر لذت بخش است. به قول آن برنامه ی تبلیغاتی تلویزیون این کشور کوچولو و از زبان آن بچه کوچولو: فکانسی! فکانسی!

... همه چیز به زودی فراموش می شود. انگار نه انگار که جنگی بوده و مردمی نابود شده اند. آه به ما چه! ما که کاری از دستمان برنمی آید  ...

در نشیمنگاه بیگانه نشسته ایم و برایش قلم می زنیم ...

راستی از آشوب های لندن و منچستر و بیرمنگام چه خبر؟!

آره می فهمم؛ می فهمم. «من یک قلمزن بیچاره هستم ...»

ب. الف. بزرگمهر         دوم شهریور ۱۳۹۰

این چند خط به مناسبت نوشتار «خداحافظ جناب سرهنگ» برای تارنگاشت پارسی زبان وابسته به دولت هلند به نام «رادیو زمانه» فرستاده شد.


* فکانسی به زبان نئاندرتالی می شود تعطیلات

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!