چند وقت پیش این دوست ما ب. الف. بزرگمهر درباره ی یه نوشته ای از آقایی که کله ی درخشانی داره با من صلاح و مشورت کرده بود. یخورده می ترسید نوشته شو توی این چیه اسمش ... ها! وبلاخ خودش چاپ کنه. می گفت: این بابا آدم خوشفکریه ولی دست راستیه و یه نیم نگاهی هم به «نیم پهلوی» داره و خلاصه ازین حرف ها و دودلی ها که اصلا تو کت من و امثال من نمی ره!
بهش گفتم: بی خیال همه اونا که نگرانشون هستی. نوشته شو بزن تو وبلاخت و ترس هم نداشته باش. حرف خوبُ باید رو سر گذاشت حلوا حلوا کرد ... بالاخره اونقده شیرش کردم که یکی دوتا نوشته* ی این بابا رو که مغزش هم مث کله ش برق می زنه، اونجا گذاشت ... البته از شما چه پنهون کمی هم حق داش که بترسه چون این طرف هم ازین آدمایی که بهشون دست چپی می گن کم نیستن که وقتی ازشون تعریف می کنه می فهمم که بیشترشون دست چپ و راستشون هم هنوز نمی دونن کدوم طرفه. فقط بیشتر یه تابلو بالا کله شون زدن و هی موضع شونو واسه ی این و اون نشون می دن. ملتفت هستین که چی می گم؟!
باز این دفه اومده بود می گفت: دیدی من حق داشتم. این بابا توی یه کونفرونسی اون ور اقیانوس از این آق رضا که مدتیه دیگه شرطبندی رو اسب های امریکایی رو کنار گذاشته و بیشتر سرشو تو آخور سیاست کرده خواسته در صورت پیروزی یه قبر خوب واسش تو ایرون دست و پا کنه ...
بهش گفتم: مگه دفه پیش نگفتی که فکر این بابا خوبه و می خواد همه بیان چتراشونو کنار همدیگه نگه دارن تا کمتر خیس بشن ... برو بهش بگو بیاد یه فکری هم واسه چترای این وری ها بکنه ... بهش بگو اینا زیاد مث اونوری ها نخوردن ... لاغرترن ولی بیشتر از اون طرف هستن. خیلی بیش تر. واسه همین اگه چتراشونُ کنارهم نگه دارن کمتر خیس می شن ... فقط بالاغیرتا از قول من به این دست چپی ها بگو قبل از اون بشینن این چتراشونُ یخورده تعمیر کنن. سوراخاشُ وصله پینه کنن وگرنه هرچندتا چتر کنار هم نگه دارن باز هم خیس می شن و هیچ کاری از دستشون بر نمیاد ... به اون آقائه هم بگو نگران قبرش نباشه. وقتش که شد من و دوستام می یاییم با دست خودمون تو قبر می ذاریمش! البته بهش بگو قبر تو ایرون خیلی گرون شده؛ حتا گرون تر از یه تیکه جا تو بهشت. فکر خوبی کرده پول قبرُ از این آق رضا یه جوری در آره. ماشاءالله باباش ۴۰ میلیارد دلار پول بی ساهاب این مملکتُ برداشته برده. هرچقدرش هم ریخت و پاش کرده باشن هنوز باید خیلیش مونده باشه ... ملتفتی؟!
مخلص شما «نخود آش» تاریخ هم لازم نیست. حرف مرد یکیه!
* منظور «نخود آش» این دو نوشته است:
«چه کسی از وزنکشی سياسی میترسد؟»، ب. الف. بزرگمهر، یازدهم فروردین ماه هزار و سیصد و نود
«آلترناتيوسازی وظيفه ی هر تشکل سياسی است!»، ب. الف. بزرگمهر، هژدهم فروردین ماه هزار و سیصد و نود
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر