«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۰ شهریور ۲۰, یکشنبه

همه ی راه ها به «عالیجناب بوقلمون» پایان می یابد!*

مهم ترین دشواری و چالش پیش روی میهن مان از دید «پیک نت» 

«روزی نامه» ی «پیک نت»، "نامه" ای با عنوان «بررسی شرایط فوق العاده دراجلاس محرمانه مشهد»*درج کرده که یکبار دیگر وابستگی بی چون و چرای آن را به هاشمی رفسنجانی، یکی از پلیدترین آدم هایی که تاریخ ایران تاکنون به خود دیده، نشان می دهد.

"نامه" ظاهرا از سوی کسی فرستاده شده که از درون «بیوت» (با نان بیات عوضی نگیرید!) آقایان و بویژه «بیت» «اُم الفساد و المفسدین» بخوبی آگاه است؛ گرچه، تا اندازه ای که چشمم به شیوه ی نگارش این و آن آشناست، رد پای "روزنامه نگار" نُخاله را با همه ی خرمرد رندی خود در اینجا و آنجای آن می بینم. از زمینه چینی ها و صُغرا و کُبرای "نامه" که بگذریم، بخش نتیجه گیری آن، نمونه ای دیگر از مزدوری این گاهنامه را به نمایش می گذارد. روشن می شود که مهم ترین دشواری و چالش پیش روی میهن مان:
نخست، برقراری نوعی آشتی و تفاهم میان خامنه ای و رفسنجانی؛
دوم، تبدیل هاشمی به پل پیوند اصلاح طلبان به حاکمیت [مادرمرده، یادش رفته این یکی را شماره گذاری کند!]؛ و
سوم که بی ارتباط با مساله اول [و دوم] نیست، بررسی میزان خطر حمله به ایران و چاره جویی برای جلوگیری از آن است!

بیچاره، رویش نشده آخری را اینگونه بنویسد:
«... بررسی میزان خطر حمله به ایران و چاره جویی برای جلوگیری از آن با یاری هاشمی رفسنجانی» و آن را به خواننده واگذاشته است.

می بینید همه ی هست و نیست این کشور فلک زده تا چه اندازه به «عالیجناب رنگ به رنگ» (مات می مانی چه رنگی برایش برگزینی!) وابسته است؟!

از نگاه این گاهنامه ی مزدور، در میهن مان همه ی راه ها به «عالیجناب بوقلمون» پایان می یابد؛ حتا اگر ناچار باشی از شهر تاریخی رُم رد شوی!

ب. الف. بزرگمهر      ۱۹ شهریور ۱۳۹۰

* با الهام از زبانزد: «همه ی راه ها به رُم پایان می یابد»
** «بررسی شرایط فوق العاده دراجلاس محرمانه مشهد»، «پیک نت»، ۱۹ شهریور ۱۳۹۰

|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

بررسی شرایط فوق العاده دراجلاس محرمانه مشهد

سلام ـ طی روزهای پیش از تشکیل مجلس خبرگان و روزهای پس از این جلسه، چند سفر ویژه اما غیر رسمی به مشهد انجام شد که از نگاه برخی محافل سیاسی پنهان نمانده است. این سفر ها در ارتباط بود با جلسه مجلس خبرگان و بحث های تندی که در آن صورت گرفت و همچنین کشاکش های پس از این اجلاس. البته زمینه ساز این بحث ها، سفر دو ماه پیش هاشمی رفسنجانی به مشهد و اقامت چند روزه اش در آنجا بود. گفته می شود هاشمی در همان سفر و در یکی از دیدارهای خاص که واعظ طبسی نیز حضور داشته، در تفسیر شخصیت علی خامنه ای گفته بود:
«ایشان از یک دیکتاتور تمام عیار، دیگر چیزی کم ندارد!»

اگر دقت کرده باشید، به سخنرانی خامنه ای در دیدار با اعضای خبرگان که پنجشنبه به دیدارش رفته بودند، او در یک جمله که شاه بیت سخنرانی اش بود، به همین مسئله سعی کرد پاسخ بدهد و بگوید که دیکتاتور نیست!

تا آنجا که گفته می شود، پس از سفر شماری از روحانیون به مشهد و استقرار اولیه آنها در کاخ «بیلدر» که کاخ مخصوص آیت الله واعظ طبسی است و سپس تقسیم آنها در مکان های دیگر، رهبر جمهوری اسلامی نیز محرمانه وارد مشهد شده و در همین کاخ مستقر شد. تا آنجا که از مشهد خبر رسیده، شکل حضور خامنه ای در مشهد با گذشته کاملا متفاوت و در خفا می باشد. تمام تیم حفاظتی رهبری بشکل غیر محصوص (محسوس درست است!) در مشهد مستقر شدند.

یگانه چهره ای که در میان فرماندهان سپاه که در لباس غیر نظامی راهی مشهد بوده اند، هنگام سوار شدن به هواپیما و سفر غیر رسمی و محرمانه به مشهد شناسائی شده «محسن رضایی»، فرمانده اسبق سپاه بوده است.

دو مسئله مهم و در ارتباط با هم در این جمع شدن مطرح بوده است. اول، برقراری نوعی آشتی و تفاهم میان خامنه ای و رفسنجانی و از این طریق تبدیل هاشمی به پل وصل اصلاح طلبان به حاکمیت و مساله دوم که بی ارتباط با مساله اول نیست، بررسی میزان خطر حمله به ایران و چاره جوئی برای جلوگیری از آن و مقابله با آن.

مسئله آشتی با رفسنجانی در میان چند روحانی شاخص و قدیمی مجلس خبرگان طرح شده و مهدوی کنی را واسطه این کار اعلام کرده بودند.

*********

این "نامه" را در برخی جاها بویژه در نشانه گذاری ها ویرایش کرده ام. برجسته نمایی ها نیز از آنِ من است.     ب. الف. بزرگمهر

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!