«روزی نامه» ی «پیک نت»، گزارشگونه ای با عنوان «سخنرانی مهدوی کنی در اجلاس خبرگان» درج نموده که آدم را یاد بخشی از خاطرات اردشیر زاهدی درباره ی واپسین روزهای شاه گوربگورشده می اندازد:
«ارتشبد نصیری (رئیس ساواك) به جای پرداختن به وظایفش به یك ماشین امضاء تبدیل شده بود و اداره ساواك با پرویز ثابتی بود.
...
شاه از او خوشش میآمد چون نصیری خودش را سگ اعلیحضرت مینامید. اینكه او خود را چاكر مینامید از روی احترام بود و ʺچاكر“ در فرهنگ فارسی از گذشتههای دور وجود داشته و برای عرض احترام و ارادت به كار میرفته و اكنون هم به كار میرود. اصولاً لفظ ʺچاكر“ یك اصطلاح درباری بوده است. اما اینكه یك نفر خود را سگ بنامد برای ما قابل قبول نبود.
من در طول زندگیم دو نفر را به كلی فاقد كارآكتر دیدهام. اولی همین ارتشبد نصیری بود كه خود را ʺسگ شاهنشاه“ مینامید و دومی دكتر اقبال بود كه میگفت ʺغلام خانهزاد“ شاهنشاه است.
جالب اینكه چندین بار میان اسدالله عَلَم و دكتر اقبال بر سر به كار بردن این اصطلاح دعوا و درگیری شده بود و اقبال میگفت او اصطلاح ʺغلام خانهزاد“ را ابداع كرده و عَلَم مدعی بود كه قبل از وی پدرش هم ʺغلام خانهزاد“ اعلیحضرت رضاشاه و محمدرضاشاه بوده است!»*
پیشینه ی «پیک نت» در تبلیغ به سود هاشمی رفسنجانی و بزرگنمایی محاسن وی**، دستِ کم برای بسیاری از آگاهان سیاسی تا آن اندازه روشن است که نیازی به بازگویی آن نباشد؛ با این همه، یادآوری برخی از نمونه های چنین تبلیغاتی نه تنها تهی از فایده نیست که لبخند به لب می آورد و به گفته ی کهن سال ترها: سبب انبساط خاطر می شود! برای من البته، افزون بر اینها، زنگ تفریح خوبی است که چیزی درباره ی آن بنویسم.
در اینجا، منظورم بویژه آن نمونه های مشخصی (کاراکتریستیک) است که زیاده روی در بزرگنمایی «عالیجناب بوقلمون»***، آنچنان درازا و پهنایی یافته که نوشته را به یک فکاهی یا فیلم «کارتون» مانند می کند. این، یکی از آنهاست:
«دهمین اجلاس مجلس خبرگان روز گذشته در تهران کار سه روزه خود را شروع کرد. این اجلاس، با سخنرانی آیت الله مهدوی کنی کار خود را زمانی رسما آغاز کرد که هاشمی رفسنجانی وارد سالن محل برگزاری مجلس شده و در کنار دیگر نمایندگان نشست. خبرگزاری های داخلی گزارش داده اند که آیت الله کنی، سخنرانی افتتاحیه خود را زمانی آغاز کرد که هاشمی به مجلس آمد ... به محض ورود او به جلسه، تقریبا تمام نمایندگان به احترام او به پا خاستند و سپس مهدوی کنی نطق افتتاحیه مجلس را آغاز کرد ...
غایب اجلاس دیروز شیخ محمد یزدی نایب رئیس مجلس و رئیس حکومتی حوزه علمیه قم بود که دلیل غیب او بیماری ذکر شد. این درحالیست که وی در جلسات گذشته حتی با ویلچر هم شده درجلسات شرکت می کرد تا بلکه در انتخاب رئیس مجلس خبرگان پیروز شده و رئیس این مجلس شود. آرزویی که در اجلاس گذشته با مانور زیرکانه هاشمی رفسنجانی و برگزیده شدن و یا تفویض ریاست خبرگان از سوی هاشمی به مهدوی کنی خنثی شد ...» ****
نمی خواهم چیزی بیش تر در این باره بنویسم و تفاوتی نمی کند که بر سر «سگ اکبر شاه» یا «غلام خانه زاد» وی با هم بستیزیم. زنگ تفریح من نیز به سر آمده و باید به کارهای دیگر بپردازم. همه چیز آن اندازه روشن است که به گفته ی شیخ اجل:
«تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!»
ب. الف. بزرگمهر ۱۶ شهریور ۱۳۹۰
برجسته نمایی ها همه جا از اینجانب است. ب. الف. بزرگمهر
* آخرین روزهای شاه به روایت اردشیر زاهدی
** واژه ی «محاسن» از ریشه ی تازی دو معنی دارد؛ یک جمع واژه ی «حُسن» به معنی «خوبی ها» و دومی به معنای «ریش»!
*** «عالیجناب بوقلمون» این بار به چه رنگی در خواهد آمد؟
۶ نظر:
میتوانم پیشبینی کنم که خواهید گفت گذرنامه اروپائی ندارید و از بابت نوشتن پول نمیگیرید و آدم بسیار مهمی هستید و نه تنها زبان پارسی که کل بشریت بدون نظرات شما آینده ای جز نابودی ندارد وغیره و غیره ....
با اینحال دوست دارم بنویسم دوست عزیز اینهمه وقت و توان خود را صرف نفاق افکنی و لجن مال کردن دیگران نکنید. تنها نتیجه کارتان اینست که دیگران بگویند شما نمیتوانید عقده هایتان را کنترل کنید.
آقای میرنادر!
اینکه گذرنامه اروپایی تاکنون علیرغم سودمندی های بیشمار آن درخواست نکرده ام و نیز از بابت نوشتن هیچگاه تاکنون درآمد نداشته ام (می توانم به آسانی از این راه درآمد داشته باشم) کاملا درست است. هیچگاه ادعای آدم مهم بودن را نکرده ام و چنان آدم هایی را در بهترین حالت آن آدم هایی کودن و نادان می دانم. به زبان پارسی دلبستگی دارم و دنباله ی سخن شما را چیزی نزدیک به هذیان های آدمی بیمار می بینم.
منظورتان را از «نفاق افکنی و لجن مال کردن دیگران» درست نفهمیدم. میان گردانندگان «پیک نت» و دیگران؟ کدام دیگران؟ سخت در اشتباهید. اگر یکی از خود آنها نیستید که فکر می کنم هستید، اینجانب سردسته ی این جریان را بسیار بهتر از شما می شناسم. آنچه را هم که نوشته ام تنها شاید یک دهم چیزی است که از این جریان ناسالم و زیانبار می دانم. حالا درباره ی کدام عقده سخن می گویید.
عقده معمولا کسی پیدا می کند که در زندگیش مرتب شکست خورده باشد. منظورم افت و خیزهایی که «از ما بهتران» در همه جای جهان به آدم های کوشا برای بهتر شدن زندگی زحمتکشان گرانبار می کنند، نیست. هیچ می دانید همین آدم چه دشواری هایی را در همین مهد دمکراسی تحمل نموده است؟ نه. نمی دانید و نمی خواهید هم بدانید. مهم هم نیست. شاید زمانی دورتر درباره ی آنها نوشتم. ولی حالا نه. بسیار کارهاست که باید انجام شود و جایی نیز برای منم منم بازی هایی که بسیاری به آن دچارند، نیست. شما را پیش انداخته اند که عقده های خودشان را خالی کنند.
ابتدا نمی خواستم اظهارنظر شما را درج کنم و در پی آن ناچار به نوشتن اینها شوم؛ ولی اشکالی ندارد. به گفته ی عرب: العاقل و فی الاشاره.
سخنی منطقی اگر دارید گوش خواهم کرد. اگر جای شما بودم از «پیک نت» می پرسیدم برای چه هر روز به بهانه یا بی بهانه «عالیجناب بوقلمون» را مورد لطف قرار می دهند! در همان گزارش، درباره ی «عالیجناب بوقلمون» (پلیدترین آدمی که در میهن ما وجود دارد) بزرگنمایی شده است. اینکه تنها مورد نیست. خط عمومی این گاهنامه ی مزدور سرتاپا همین است. این نظرم درباره این گاهنامه است.
وقتی امروز موضوع آغاز شدن مجلس خبرگان پس از ورودش اکبر رفسنجانی را در وبسایتها خواندم، فوری این نکته به ذهنم امد که نشریه پیک نت آن را با بزرگنمایی همیشگی از "محاسن" رفسنجانی گزارش خواهد کرد. من نمی دانم که شما بزرگمهر گرامی این گزارش پیک نت را از کجا گرفته اید چون من در سایت پیک نت ندیدمش و منتظر بودم فردا به این بپردازد. اما به هر حال دل به دل راه دارد و موضوع خانه زاد نیز بسیار جالب بود. سپاس، خسرو
در ضمن، به تصورم حزب توده ایران حق دارد که "راه توده" تماینده ی "پیک نت" را جریان مشکوکی معرفی کند که با این طرز تلقی در باره ی مسایل ایران و از سوی دیگر با معرفی کردن خود به عنوان نماینده ی حزب توده ایران، چهره این حزب و بزرگان این حزب را خراب کند. حزب توده ایران سیایتهایش از زمین تا آسمان با اهالی پیک نت تفاوت دارد. باز هم سپاس، خسرو
خسرو گرامی!
پیوند آن را زیر نوشته آورده ام:
http://pyknet.net/1390/07shahrivar/16/page/32Mahdavi.php
سرمقاله ی سمت چپ بالای «پیک نت» امروز!
خسرو گرامی!
نظر حزب توده ایران را درباره این جریان بسیار نزدیک به واقعیت می دانم. نمودها و نشانه های بسیاری آن را تایید می کنند.
ارسال یک نظر