تجربه هدفمندی یارانهها در کشورمان
اگرچه یک تجربه تازه بود؛ اما چیزی نبود که در دنیا بی سابقه باشد. بر همین اساس،
هم کارشناسان و بخش علمی و دانشگاهی کشور بر سر نحوه اجرای این طرح نظر داشتند؛
اما از آنجا که دولت اصرار داشت که تحت هر شرایطی و با اهداف گسترش و توسعه عدالت
این طرح پیاده شود، کارشناسان تقریبا برای یک سال سکوت کردند تا نتیجهای نسبی از
هدفمندی یارانهها حاصل شود و بتوان در مورد آن به جمع بندی یا نتیجه گیری نسبی رسید.
البته از همان ابتدا گفته می شد که وقتی
کسانی داعیه «هدفمند سازی» یارانهها را دارند، لازم است ابتدا «گروههای هدف» خود
را بشناسند. در آن زمان، وقتی این مسئله مکرر مطرح شد که اگر واقعا قصد دولت
هدفمند سازی است، از این ناحیه امکان پذیر نیست؛ چون ما قادر نیستیم که گروههای
هدف خود را بشناسیم. در واکنش، آن چیزی که مشاهده شد این بود که یک رقم درشتی
پول به مرکز آمار داده شد و با توسل به شیوه خود اظهاری گفتند که دارند دادههای
مورد نیاز برای شناسایی گروههای هدف را جمع آوری میکنند. اگرچه طبق اظهارات
دکتر فرشاد مومنی، همان زمان مکرر گوشزد شد که [بنا] به قاعده تجربههای جهانی، شیوه
«خود اظهاری» برای شناخت گروههای هدف پر خسارت ترین و کم دستاوردترین گزینه
شناخته شده در دنیاست. اما واکنشی که نشان داده شد، این بود که ـ در حالیکه
هنوز اطلاعات را جمعآوری نکرده بودند ـ مصاحبه کردند و گفتند که بیش از ٩٠ درصد،
اطلاعات دقیق و درست دادهاند؛ اما هنوز چند ماه از اجرای این سیاست نگذشته بود،
وقتی دولت لایحه بودجه ١٣٩٠ را تقدیم مجلس کرد، آنجا اظهار کرده بودند که در
حال حاضر به بالغ بر ۷٣ میلیون نفر یارانه میدهیم. این یعنی بالغ بر ٩۵ درصد کل
جمعیت و معلوم شد که آن تظاهرات تبلیغاتی چقدر با واقعیت فاصله داشته است.
به هر حال باید گفت که در عمل
به آنچه انجام شده، نمیتوان نسبت هدفمندی اطلاق کرد. حالا که هدفمندی رخ
نداده، یک سری اهداف دیگری که دولت اعلام کرده بود هم موضوعیت پیدا میکند؛ مثلا
هدف برقراری عدالت از طریق شوک درمانی. از روز اولی که این ایده مطرح شد، چه
دست اندر کاران و چه کارشناسان و چه دانشگاهیان، عموما روی یک مسئله توافق داشتند
و آن هم مسئله تورمزا بودن این سیاست است. اختلاف نظرها بر سر برآورد میزان
تورم بود، درباره اصل تورمزایی این سیاست هیچ کس اختلاف نداشت.
از سوی دیگر دولت ادعا میکرد حداقل از
این طریق ٩٠ هزار میلیارد تومان درآمد کسب خواهد کرد؛ اما وقتی که توضیح داده میشد
که شما بخش بزرگی از آنچه را که به عنوان درآمد در نظر گرفتهاید، قطعا خیالی است،
گوشی برای شنیدن این حرفها وجود نداشت. وقتی که دولت دو ماه بعد از آغاز اجرای
شوک در مانی لایحه بودجه ٩٠ را به مجلس تقدیم کرد، خود دولت برای درآمدهای انتظاری
رقم ۵٦ هزار میلیارد تومان را گذاشته بود؛ یعنی در فاصله کمتر از دو ماه خودشان
نزدیک به ٤٠ درصد از ادعایی را که کرده بودند پس گرفتند. زمانی که کمیسیونهای
تخصصی مجلس آمدند تحقق درآمدها را بررسی کردند به رقم 26 هزار میلیارد تومان رسیدند؛
و این دقیقا همان چیزی بود که گوشزد میشد اما شنیده نمیشد و مورد توجه قرار نمیگرفت.
دولت بر اساس تصور آن میزان درآمد، یک
وعدههای خیلی غیر متعارفی میداد؛ برای مثال ادعا میکرد که این قدر منابع اضافی
به دست خواهد آورد که علاوه بر اینکه یارانه نقدی را بین مردم توزیع خواهد کرد، می
تواند تمام جادههای کشور را هم ایمن سازی کند؛ میتواند صنایع کشور را هم نوسازی
کند؛ میتواند ناوگانهای حمل و نقل عمومی را توسعه بدهد و از همه مهمتر و قابل
تاملتر این بود که آنها ادعا میکردند سطح کارآمدی نظام تامین اجتماعی را به
بالاترین میزان تجربه شده خواهد رساند. شما الان در واقعیت مشاهده میکنید که
به قاعده آنچه که کمیسیونهای تخصصی مجلس مطرح کردند و رئیس دیوان محاسبات مطرح
کرده است، کل درآمد حاصله به زحمت اندکی بیش از نیمی از منابع مورد نیاز برای
پرداخت یارانه نقدی را تامین میکند. بنابراین نه قادر به حمایت از تولید کنندگان
است و نه قادر به ایمن سازی جادهها و نه قادر به بالابردن تامین اجتماعی است و نه
از این قبیل و ... اما به ویژه در این امور شواهد نشان دهنده این است که ما
با روندهای دقیقا معکوس روبهرو شدیم.
شیرین سعیدی
* خاستگاه راستین این نوشتار ناروشن است.
این نوشتار در برخی جاها بویژه در نشانه
گذاری ها از سوی اینجانب ویرایش شده است. برجسته نمایی ها نیز از آنِ من بوده و عنوان
نوشتار را نیز کمی دستکاری نموده ام.
ب. الف. بزرگمهر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر