چو دشمن سپه ساخت شد تیز چنگ
نباید بسیجید ما را درنگ
فردوسی
به بهانه ی پیشگفتار
تحریم بانک مرکزی ایران که در نوشتار
زیر با عنوان «اوباما قانون تحریم بانک مرکزی ایران را امضا کرد» به آن اشاره شده،
گامی آشکار در فرارویی جنگ پنهانی آغاز شده امپریالیست ها به جنگی آشکار و همه
سویه بر علیه میهن مان است. گرچه امپریالیست های اروپای باختری هنوز به این تحریم
نپیوسته و این پا آن پا می کنند، همه ی نشانه ها و نیز تجربه ی تاریخی گواه دنباله
روی آنها از امپریالیست های «یانکی» است.
وابستگی کشورمان به درآمدهای نفتی و
درهم تنیدگی بافت اقتصادی آن به سامانه ی تبهکار سرمایه
امپریالیستی، بویژه پس از دستبرد به اصل ٤٤ قانون اساسی در شکل نخستین آن، کشورمان
را به سوی وضعیتی بسیار شکننده و بیمناک
رانده و می راند. این شکنندگی و نااستواری بویژه از جهت سیاسی آن از اهمیت بیش تری
برخوردار است؛ زیرا از سویی، نه پشتوانه و آبرویی برای حاکمیت ضد خلقی جمهوری
اسلامی در میان توده های مردم بر جای مانده و از دیگر سو، چندپارچگی، ناکارآمدی و
فرسودگی ساختارهای حقوقی ـ سیاسی آن که از بالا تا پایین به تباهی آلوده اند،
پایداری و استواری اش را در شرایط بحرانی و جنگی به پایین ترین اندازه می رساند. چنین
اوضاع و احوالی در شرایط نبود جایگزین سیاسی کارآ، به نوبه ی خود، عاملی شتاب
دهنده برای واگرایی و ازهم پاشی بیش تر سیاسی
ـ اجتماعی و کامیابی پربارتر دشمنان اهریمنی در شکست و ازهم پاشی ایران زمین خواهد
بود؛ نکته ای درنگ پذیر که باید در آن باره، اندیشناک بود! گلّه ی دزدان
آزموده درون و پیرامون حاکمیت ایران، از چندی پیش به این سو، بار خود را برای
رهسپار شدن به «بهشت موعود» ـ نه در آن جهان که در همین جهان ـ بسته و آماده ی
فرارند؛ برخی جای پای خود را از پیش قرص و توشه ی «آخرت» را نیز فراهم نموده اند؛ گرچه
روشن نیست برای گروه بزرگ تری که در همین اندیشه اند، جایی مانده باشد: چوب هایی
دو سر گُه!
چگونه «بَرَک حسین» دودلی خود را
کنار می گذارد!
«بَرَک حسین» هنگامی که به ریاست جمهوری
ایالات متحد برگزیده (یا بهتر است بگویم: برگمارده) شد، تا اندازه ای رویای
«آبراهام لینکلن» شدن را نیز در سر می پرورانید. وی برای تحویل گرفتن مقام ریاست
جمهوری آن کشور با قطار همان مسیری را از فیلادلفیا به سوی واشنگتن پیمود که در
سال ١٨٦١ «آبراهام لینکلن» آن را پیموده بود؛ رییس جمهوری که کارهای نیکی از خود
برجای نهاد و سرانجام به دست «از ما بهتران» آنجا به آن جهان رهسپار شد.
چند سالی پیش از این در پیوند با
هیاهویی که پیرامون برگزیده شدن این نخستین رییس جمهور رنگین پوست ایالات متحد همه
جا و از آن میان، رسانه های رنگارنگ ایرانی را پر نموده بود، نوشتم:
«با جایگزینی باراک حسین اوباما از حزب دمکرات بجای جرج دبلیو بوش از حزب
جمهوری خواه در کاخ سپید و بسی پیشتر از آن، به یاری پرحجم ترین تبلیغات رسانه های
امپریالیستی، این امید بی پایه و بیهوده در بسیاری از مردم جهان، خاور میانه و میهن
مان ایران پدید آمده که با روی کار آمدن وی و ”حزب دمکرات“ در حاکمیت و در دست
گرفتن نیرومندترین قوه از قوای سه گانه یعنی قوه مجریه ایالات متحده، بویژه در
بدترین شرایط اقتصادی ـ اجتماعی این کشور، سیاست های نوین دستگاه حاکمه این کشور بیشتر
رویکردی درونی برای حل مشکلات پیچیده مردم آن کشور خواهد یافت و در سیاست خارجی،
روشی ملایم تر، صلح دوستانه تر ـ چنانکه هم اکنون در ابتدای کار باراک حسین چنین می
نمایاند ـ و همراه با دوستی و همزیستی مسالمت آمیز درپیش گرفته خواهد شد.
در این نوشتار، به یاری واقعیت های تاریخی
... کوشش نموده ام تا رویکردهای آینده نزدیک و دور سیاسی ـ رزمی امپریالیسم در منطقه خاور میانه،
بویژه در رابطه با کشورمان را بررسی نموده
و سایه روشن های چشم انداز آینده را به نمایش بگذارم. به نظر نگارنده، این چشم
انداز می تواند نه تنها برای خوانندگان علاقمند به جستار که برای آن گروه از
دولتمردان جمهوری اسلامی نیز که اینک دیگر بخش عمده ای از حاکمیت را در دست داشته
و بنا بر نهاد و بنیاد طبقاتی خود به سوی همکاری و همدستی با نیروهای امپریالیستی
روی آورده و منافع ملی خلق های ایران را بر باد می دهند، سودمند بوده و آنها را به
اندیشه بیشتر درباره سرانجام کار و سرنوشت خود وادارد.»
(صورتکی نو بر چهره امپریالیسم ایالات متحده، ١٩ بهمن ١٣٨۷، http://behzadbozorgmehr.blogspot.com/2011/05/blog-post_5014.html )
در بخش دیگری از همان نوشتار چنین آمده
بود:
«... آنچه از سخنان اوباما، از همان نخستین گفتگوهای رسانه ای از پیش ساخته
و پرداخته شده با "هماورد" خود جان مک کین از حزب جمهوریخواه تاکنون برمی
آید، بخوبی نشانگر ادامه سیاست های جنگ افروزانه امپریالیست های ایالات متحده در
منطقه خاورمیانه، با سمتگیری بیشتر به سوی میهن مان ایران است. بهانه، می تواند خیلی
ساده و برای نمونه این باشد:
ما در حمله به عراق و افغانستان اشتباه
کرده ایم؛ ولی دیگر کاری است که شده ... سرچشمه تروریسم در جای دیگر است و اکنون نیروهایمان
را به آنجا رهسپار خواهیم نمود» و پس از آن هم، تا در بر این پاشنه می گردد، همین
بهانه ها برای ”برّه های خوب مسیحی“ و دیگر
گونه های برّه ها بسنده است؛ بویژه اگر «بوقلمون های دانشگاهی» نیز آن را ماسمالی
کنند:
ˮدربارۀ دمکراسی آمریکا باید به یک نکته
مهم توجه کرد. این سیستم اشتباه میکند اما به دلیل وجود نظام پرسشگری- پاسخگویی،
خطاها بعداً تصحیح میشوند... دولت آمریکا یک دولت پیچیده است که میتواند اشتباه
کند، اما این اشتباهات تا ابد ادامه پیدا نخواهد کرد و خود را دائماً تصحیح میکند
...“
(گفت و گوی اکبر گنجی با فرانسیس فوکویاما
به تاریخ ۳١اوت ۲٠٠۶ (از تارنگاشت بی بی سی)» (صورتکی نو بر چهره امپریالیسم ایالات متحده)
در دوره ی ریاست جمهوری «بَرَک حسین»،
"اشتباهات" دوران پیش از وی نه تنها به گفته ی «گمانه پرداز» بیمایه و
مزدور یاد شده در بالا «تصحیح» نشد که با "اشتباهات" دیگری در لیبی و
جاهای دیگر جهان پی گرفته شد. سیاست امپریالیستی برخلاف پندار برخی «پُرفُسفُر»های
دانشگاهی یا مشاورین و کارشناسان این یا آن جریان اجتماعی چپ نما یا «لیبرال
دمکرات»، در مجموعه ای بهم پیوسته و هماهنگ با یکدیگر، همه ی زمینه های سیاسی و
اقتصادی ـ اجتماعی را به شکلی کم و بیش جدایی ناپذیر دربرمی گیرد؛ تفاوتی هم نمی
کند که «حزب جمهوریخواه» آن کشور بر سرِ کار باشد یا دنبالچه ی آن «حزب دمکرات»؛
عروسک ها و صورتک ها در این میان جای خود را به یکدیگر می سپارند و دیگر کم ترین بختی
برای پا در جای پای «آبراهام لینکلن» نهادن بر جای نمی ماند؛ شاید تنها سایه ای
مانند آنچه در گزارش زیر آمده است:
«رئیس جمهور آمریکا بهرغم تردیدهایی که داشته، قانون تحریم بانک
مرکزی ایران را امضا کرده است»؛ قانونی که «در چارچوب قانون بودجهی کلان دفاعی ٦٦٢ میلیاردی آمریکا صورت
میگیرد». آرش و آماج آن روشن تر از آن
است که نیازمند سخنی بیش تر باشد.
در جای دیگری از نوشتار یاد شده، آمده
بود:
«بن بست سیاسی ـ اقتصادی در کشور ما باید هرچه زودتر با پایان دادن به سیاست
نولیبرالی که هنوز با کودنی هرچه تمام تر
از سوی رده های بالای حاکمیت ایران دنبال می شود، با در پیش گرفتن راه رشد ... با
سمتگیری سوسیالیستی به سود زحمتکشان و تولید کنندگان ثروت های مادی و معنوی گشوده
شود. آیا چنین کاری از عهده حاکمیتی واپسگرا، دروغگو، نادان و سرکوبگر آزادی های
اجتماعی ـ مدنی که حتا کوشندگان سندیکاها و اتحادیه های کارگری را به جرم دروغین ”اقدام
بر ضد امنیت کشور“ به زندان می افکند و شکنحه می کند، حاکمیتی که به منافع توده های
میلیونی مردم پشت کرده و تنها در پی گرفتن تضمین های لازم برای ادامه زیست ننگین و
شرم آور خود از امپریالیست هاست، بر می آید؟ پاسخ به خوبی روشن است. به همین دلیل،
پیش از آن که در شرایطی بسیار دشوارتر از امروز نیروهای پیشرفت خواه و انقلابی مسلمان
و نیروهای چپ راستین یکدیگر را بیابند، هماهنگی این نیروها به مثابه هسته مرکزی
جبهه ای دربرگیرنده همه نیروهای پیشرفت خواه و صلح دوست، امروز ضروری تر از فردا و
فرداهای دیگر است. هرچه این نیروها زودتر اهمیت چنین هماهنگی ای به سود زحمتکشان و
تولید کنندگان ثروت های مادی و معنوی جامعه را دریابند و شهامت لازم را برای گام
برداشتن به سوی همکاری نزدیک تر با یکدیگر بردارند، احتمال آرایش جبهه ای نیرومند
در برابر امپریالیست ها و مزدوران منطقه ای و ایرانی تبار آنها فراهم خواهد شد.» (صورتکی نو بر چهره امپریالیسم ایالات متحده)
اکنون، بن بست سیاسی و اقتصادی ـ
اجتماعی بجایی رسیده که هر جرقه ی کوچکی می تواند به آتش سوزی بزرگی در کشورمان فراروییده و به ازهم
پاشی ایران زمین بینجامد. شرایط درون و پیرامون ایران بسی دشوارتر از حتا سه سال
پیش است و میهن مان با شتاب بیش تری به سوی واگرایی و فروپاشی پیش می رود. از همین
روست که نیروهای امپریالیستی و مرده خواران در پی آن چون حاکمیت مافیایی ترکیه،
خود را بیش از پیش و با شتاب آماده ی رویدادهای آینده می کنند. وقت بسیار تنگ و
کوتاهی برای همه ی نیروهای میهن پرست، نظامیان و سپاهیان سلحشور و جان بر کف کشورمان
برجای مانده تا با کنار زدن دم و دستگاه «ولایت فقیه»، «شورای نگهبان» و دیگر
نهادهای رژیمی سازشکار که در آستانه ی تن دادن به خواری در برابر دشمنان کشور ماست،
نقطه ی پایانی بر شرایط کنونی نهاده شود. روشن است که در شرایطی اینچنین، دست زدن به چنان کاری، بی
پشتوانه ی توده ای کارگران، زحمتکشان و روشنفکران خلقی میهن مان، بیش تر به خودکشی
نزدیک است تا کامیابی؛ خواست دگرگونی های اجتماعی و گرایش در به فرجام رساندن
آنها، گرچه تاکنون چندین بار از سوی حاکمیت ضدخلقی سرکوب شده، نه تنها فروکش نکرده
که چون آتش زیر خاکستری است که هر آن می تواند برانگیخته و شعله ور شود.
بی هیچ گفتگو، اگر نیروی انقلابی و
میهن پرست، دربرگیرنده ی بدنه ی نیروهای نظامی و سپاهی ایران، نتوانند از اندک بخت
برجای مانده برای رهایی میهن مان از دست حاکمیتی ناتوان، به
هنگام سود برند و از تکه پاره شدن سرزمین ایران و به جان هم افتادن خلق های
آن جلوگیری نمایند، امپریالیست ها و نوکرانشان،
میهن مان را به آتش خواهند کشید. راه دیگری برجای نمانده است. شاید زودتر از آنچه به
پندار آید، در برابر این دو گزینه قرار خواهیم گرفت:
یا ماندن در کنار توده های مردم و بسیج
همه ی خلق های میهن مان برای آمادگی هرچه بیش تر و رویارویی با دشمنان اهریمنی که
دست اندازی به ایران را عملا آغاز نموده اند؛ یا همراهی با چپاولگران اجتماعی،
سرخم نمودن و پیوستن به جبهه ی دشمن برای نگهداشت جان و شاید لقمه نانی آلوده در
دامن اربابان آینده! اربابانی که در صورت برتری و پیروزی، کارِ رژیم پوسیده ی
جمهوری اسلامی را در به باد دادن هست و نیست ایران به فرجام رسانده، سنگ روی سنگ
برجای نخواهند گذاشت. اکنون، هنوز بختی اندک برجاست؛ چنانچه از جای نجنبید، سرتان
برباد خواهد رفت. همه ی نیروی اهریمنی دشمن، همدستان و مزدورانش برای نابودی
واپسین امکانات پایداری و رزم مسلحانه در کشورمان سمتگیری شده و می شود. هنگامی که
نخستین ضربه فرود آید، دیگر کمی دیر بوده و کار با دشواری های بازهم بزرگ تری
همراه خواهد شد*؛ بویژه چنانچه ابتکار عمل به دست
دشمن بیفتد. تجربه ی لیبی پیش روی ماست: تجربه ای تلخ؛ ولی ارزنده. از آن باید
آموخت!
در صورت کامیابی چنین اقدام میهن
پرستانه ای که هر لحظه دیرتر انجام گیرد، پیامدهای زیانبار سترگ تری برای همبستگی
خلق ها و یکپارچگی میهن مان دارد، انجام بی درنگ اقدامات زیر بسیار ضروری
است:
ـ سازماندهی شورای موقت فرماندهی و
اداره ی کشور با همیاری و همکاری نمایندگان کارگران و زحمتکشان و نیز نمایندگان
همه ی خلق های ایران؛
ـ شناسایی «خودمختاری اداری ـ فرهنگی»
برای همه ی خلق های کم شمارتر ایران و زمینه سازی اجرای آن با همیاری و همکاری
نمایندگان شان؛
ـ شناسایی حقوق صنفی ـ سیاسی کارگران؛
ـ بسیج کارگران و زحمتکشان در کالبد
شوراهای شهر وروستا و دیگر نهادهای صنفی ـ سیاسی توده ای و سپردن اختیارات گسترده
در زمینه های گوناگون سیاسی و اقتصادی ـ اجتماعی به آنها، بویژه دیده بانی و
بازرسی تولید و توزیع کالا (بازرگانی درون کشور)؛
ـ دستگیری همه ی همدستان شناخته شده
امپریالیست ها در ایران از دارندگان «کارت سبز» و «تازی تخمگان» ایرانی نما گرفته که
به مجلس شورا، «شورای امنیت ملی» و دیگر نهادهای اداری و قضایی کشور راه یافته اند
تا جاسوسان شناخته شده امپریالیست ها در همه جا؛
ـ دستگیری همه ی دزدان کوچک و بزرگ،
شناخته شده یا در پشت پرده حاکمیت جمهوری اسلامی و پیرامون آن؛
ـ جلوگیری از فرار گسترده ی سرمایه که
با حجمی انبوه و به شکل های گوناگون و از آن میان قاچاق گسترده ی آثار تاریخی
ایران پی گرفته می شود؛
ـ سرکوب بورژوازی بزرگ بازرگان پیشه و لیبرال
و همه ی نمایندگان آن در ایران به عنوان «ستون پنجم» دشمن در کشورمان؛
ـ در دست گرفتن بازرگانی خارجی کشور از
سوی شورای موقت فرماندهی و اداره ی کشور؛
ـ آزادی همه ی زندانیان سیاسی که در سوی
خلق و زحمتکشان میهن مان ایستاده اند؛
ـ آزادی همه ی کوشندگان صنفی ـ سیاسی
کارگری؛
...
ب. الف. بزرگمهر ١٢ دی ماه ١٣٩٠
* دانسته از نوشتن درباره ی برونزد (شکل) های احتمالی چنین دشواری هایی خودداری
نموده ام. در شرایط گرانبار شدن جنگ به کشورمان، چندپارچگی و ناکارآمدی «رژیم
ولایت فقیه» از یک سو و نارسایی ساختارهای کارگری ـ توده ای به همراه سستی و
پراکندگی نیروهای چپ از سوی دیگر، برآمدهای «جدایی طلبان» و «ملی گرایان تندرو» در
میان خلق های ایران یا کودتای راستگرا از سوی بخشی از نیروهای نظامی با پشتوانه ی
سیاسی بورژوازی لیبرال و بازرگان پیشه ی ایران از چشم انداز نیرومندتری برخوردار
خواهد بود. شکل های دیگر درآمیخته با یکدیگر نیز بی گفتگو ممکن است که به آنها
نپرداخته ام.
||||||||||||||||||||||||
اوباما قانون تحریم بانک مرکزی ایران
را امضا کرد
«دویچه وله»
رئیس جمهور آمریکا روز شنبه (٣١ دسامبر
/ ١٠ دی) به وقت محلی، قانون جدیدی را در رابطه با تحریمهای ایران امضا کرد که
هدف آن ایجاد مانع در کسب درآمدهای نفتی ایران است. این
اقدام تنبیهی علیه بانک مرکزی ایران در چارچوب قانون بودجهی کلان دفاعی ٦٦٢ میلیاردی
آمریکا صورت میگیرد که باراک اوباما با امضای خود آن را به مرحلهی اجرایی رساند.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، یک نمایندهی
دولت آمریکا در هاوایی، جایی که اوباما برای تعطیلات سال نو در آنجا به سر میبرد،
گفت، رئیس جمهور آمریکا بهرغم تردیدهایی که داشته، قانون تحریم بانک مرکزی
ایران را امضا کرده است.
جمهوری اسلامی ایران در روزهای اخیر
بارها تهدید کرد، در صورتی که کشورهای غربی دست به تحریم نفت ایران بزنند، تنگهی
هرمز را خواهد بست. این تهدیدها با واکنش شدید مقامهای آمریکایی و کشورهای غربی
رو به رو شده بود، تا جایی که افکار عمومی احتمال یک جنگ قریبالوقوع را میداد.
عقبنشینی از تهدید به بستن تنگه
هرمز؟
در پی آن روز شنبه (٣١ دسامبر) مقامهای
جمهوری اسلامی به طور غیرمنتظره اعلام کردند، آمادهی از سرگیری مذاکرات بر سر
مناقشهی اتمی هستند.
از سوی دیگر، سردار سرتیپ پاسدار سید
مسعود جزایری در سایت "سپاه نیوز" گفته است: «گفتمان انسداد تنگهی هرمز
مربوط به پنج سال گذشته است.»
این معاون فرهنگی و تبلیغاتی دفاعی ستاد
کل نیروهای مسلح در سایت رسمی سپاه پاسداران جمهوری اسلامی میافزاید: «گفتمان
امروز جمهوری اسلامی ایران دارای حیطهها و لایههای جدیدی است که هنوز زمان طرح
آن فرا نرسیده است.»
واکنش محتاطانه اتحادیه اروپا به
اعلام آمادگی ایران
اعلام آمادگی ایران برای ادامه مذاکرات
بر سر مناقشهی اتمی با واکنش محتاطانهی اتحادیه اروپا روبهرو شد. درست در روزهایی
که تنش بر سر بستن تنگهی هرمز به اوج خود رسیده بود، ناگهان جمهوری اسلامی برای
ادامهی مذاکرات اعلام آمادگی کرد.
یک سخنگوی کاترین اشتون، مسئول سیاست
خارجی اتحادیه اروپا، روز شنبه (١ دسامبر) اعلام کرد که در ماه اکتبر گذشته خانم
اشتون به طرف مذاکره خود، سعید جلیلی، نامهای در این رابطه نوشته بود که تا کنون
پاسخ آن را دریافت نکرده است.
به گزارش خبرگزاری آلمان، سخنگوی اشتون
گفت: «ما همواره از گفتوگوهای مؤثر برای اقدامات اعتمادساز، بدون پیششرط از سوی
طرف ایرانی، استقبال میکنیم و در این جهت به تلاشهایمان ادامه میدهیم.»
وی افزود که خانم اشتون بارها به نمایندگی
از سوی گروه ۵+١ برای طرف ایرانی این مسئله را روشن کرده است.
از آخرین ملاقاتی که میان دو طرف صورت
گرفته حدود یک سال میگذرد.
سران کشورهای اتحادیه اروپا در اوایل
ماه دسامبر تشدید تحریمها علیه ایران را در نظر گرفته بودند. قرار بوده وزیران
خارجهی کشورهای اروپایی در ماه ژانویه ٢٠١٢ اقدامات تنبیهی جدیدی را به تصویب
برسانند.
در سطح سران کشورهای اتحادیه اروپا مدتهاست
که مسئله تحریم نفت ایران مطرح است.
برگرفته از «دویچه وله»:
برجسته نمایی ها، همه جا از اینجانب
است. ب. الف. بزرگمهر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر