«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۰ بهمن ۱, شنبه

به همه ی آنها که دیده اند!

بویژه به آن «اهل خانه» ای که پیش ترها به دعاگویی سرگرم بود!

شخصی مولانا عضدالدین را گفت:
اهل خانه ی من نادیده به دعای تو مشغولند.
گفت:
نادیده چرا، شاید دیده باشند!
عُبید زاکانی

«اهل خانه» نوشته است:
«... ادعاهايی مطرح شد که يقين دارم حتی به فرض صحت عکس منتشره، ارتباطی با انگيزه ها و اهداف صاحب عکس نداشت.»١ با خود می اندیشم:
... پس ایشان هم سری به «فیس بوک» آن خانم زده و سیرِ دل هم خوانده و هم دیده است! من در «فیس بوک» عضو نیستم؛ ولی یکی از دوستان، برایم تعریف نمود که آن "ورپریده" آنجا در صفحه اش شرح داده که چرا دست به چنین کاری زده و آبروی اسلام و «بیضه ی اسلام» و ... الی ماشاء الله همگی را برده است.

«اهل خانه» پس از اندکی روده درازی به اینجا می رسد که:
«... غير متخصص ترين افراد هم امروز به اين نکته پی برده اند که اگر از جسم گلشيفته يا افراد ديگر «تصوير نيمه برهنه »‌ منتشر يا به آنها منتسب می شود، سال هاست که سيرت و درون رهبر جمهوری اسلامی و گروهی از حاميان او به صورت « کاملاً برهنه»‌ در معرض ديد و قضاوت ملت ايران قرار دارد. برای اثبات اين ادعا نمونه های فراوان وجوددارد که اين يادداشت به برخی از آنها می پردازد»٢ وی پس از بیان چندین نمونه از «برهنگی رهبر»، در پایان می نویسد:
«نمونه های ديگری هم وجود دارد که هريک از آنها به تنهايی برای عريان شدن سيرت و ماهيت رهبر جمهوری اسلامی کافی است»٣ 

«غوره ی به تازگی مویز شده» که هنوز نیامده، داد یکی از «آلترناتیوسازان» جبهه ی راست و فراراست مزدور «نیم پهلوی» و امپریالیست های ایالات متحد را درآورده بود، پیش تر در یکی از گفتگوهای گرم خود با «بی بی سی» گفته بود:
«... تشکلی باید درست شود که همانطور که در برخی دیگر از کشورهای دنیا تجربه شده هم مردم ایران بدانند که تکلیفشان با کیست و هم اگر قرار شد کشورهای دیگر طرف مذاکره ای داشته باشند، بدانند.»٤  (برجسته نمایی ها از اینجانب است. ب. الف. بزرگمهر)

بی گفتگو، منظور از «کشورهای دیگر»، کشوری در قلب آفریقا یا آمریکای لاتین و یا آسیا نبود. این سخنان تند و مزاج آتشین، آن «آلترناتیوساز» جبهه ی راست را که پس از سال ها رنج ـ البته نه بی مزد! ـ تنی چند زیر چتر خود گرد آورده، ناچار نمود تا افسار اسب این تازه پا به میدان نهاده را بکشد که:
هی! بگذار کمی عرقت خشک شود! این همه تندروی برای چه؟ ما اینجا حق ”آب و گل“ داریم ... ۵

اکنون، «اهل خانه» گامی فراتر نهاده و حتا «... خود را فاقد حق و صلاحيت برای اظهار نظر در خصوص ميزان اختيار شخصی افراد در انتخاب پوشش و ساير جنبه های رفتار فردی و اجتماعی می داند»٦ و روشن نیست فردای روزگار چه نوبر تازه ای به بازار سرمایه پیشکش خواهد نمود.

با خود می اندیشم:
ماجرای همه ی کسانی که از ترس جان یا به هوای آب و نان یا یافتن جایی نزد اربابان تازه، از کیش و آیین پیشین خود روی برگردانده و به جبهه ای دیگر درمی آیند، همیشه همینگونه بوده و هست و خواهد بود:
آتشی مزاج هایی که بسیار زود گذشته ی خود را به فراموشی می سپارند و می خواهند یکشبه ره صد ساله بپیمایند!

اکنون، نوبت این یکی است؛ پیشکاری که جای تهی خداوندگارش را می کوشد تا پر نماید:
«کار خداوندگار خود نکند              بلکه همی کار پیشکار کند» 
ناصرخسرو

ب. الف. بزرگمهر       ٣٠ دی ماه  ١٣٩٠

پانوشت:
١ ـ آقای خامنه‌ای! شما هم عريان شده‌ايد، مجتبی واحدی، «خبرنامه بیطرف! گویا»
٢ ـ همانجا
٣ ـ همانجا
٤ ـ «روشن و سنجیده سخن گوییم!»، ب. الف. بزرگمهر،  ٢١ شهریور ١٣٩٠
۵ ـ «ما دو سال است که دنبال چنین کنگره‌ای هستم و شبکه سکولارهای سبز برای راه‌اندازی چنین کنگره‌ای است. اگر آقای واحدی طرح ما را مطرح می‌کرد، با آن مشکلی نداشتیم ... آقای واحدی طرح ما را برداشته و طرح خودش جا زده ...» (تارنگاشت «خودنویس»)
٦ ـ آقای خامنه‌ای! شما هم عريان شده‌ايد، مجتبی واحدی، «خبرنامه بیطرف! گویا»

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!