گفتگویی با احمد منتظری
دویچه وله: مهدی خزعلی در پاسخ پیام
شما برای شکستن اعتصاب غذا، نامهای خطاب به شما نوشته و از رعایت نشدن حقوق زندانیان
خبر داده و اینکه به اعتصاب غذای خود پایان نخواهد داد. دربارهی توصیفات مهدی
خزعلی از محل نگهداری خود و بهطور کلی وضعیت فعلی زندانیان سیاسی چه فکر میکنید؟
احمد منتظری: اساسا وجود زندانی سیاسی در یک نظام، به معنای نبودن آزادی عقیده و بیان
است. این امری کاملا مشخص است.
در جمهوری اسلامی، هم از این نظر که ما
اسلامی هستیم و دین اسلام آزادی بیان و عقیده را تصریح کرده (لا اکراه فی الدین) و
هم از این نظر که در قانون اساسی به آزادی بیان و عقیده تصریح شده است، وجود
زندانی سیاسی، خلاف قانون اساسی و خلاف دین ما است.
خیلی عجیب است که هنوز آقایان سرشان را
زیر برف کردهاند واسم زندانی سیاسی را "زندانی امنیتی" میگذارند تا
بتوانند هرکاری بکنند، وگرنه وجود زندانی سیاسی، به معنای نبود آزادی عقیده و بیان
است.
در نامه اخیر مهدی خزعلی، به اعتراض
آیتالله منتظری به وضعیت زندانیان سیاسی دهه شصت اشاره شده و اینکه بعد از
اعتراض آیتالله منتظری، وضعیت زندانیان بهتر شده بود. قضاوت شما نسبت به وضعیت
زندانیان سیاسی در دههی شصت، در مقایسه با وضعیت امروز نگهداری زندانیان سیاسی چیست
و چه راهی به نظر شما میرسد برای اینکه حکومت ایران وضعیت زندانیان را بهبود
ببخشد؟
فکر میکنم شرایط این دو دوره اصلا قابل
مقایسه نیست و وضعیت نسبت به گذشته بهتر شده است، ولی باز اصلا قابل قبول نیست که
اولا ما زندانی سیاسی داشته باشیم و ثانیا تا این حد زندانیان حتی از نظر سرما و
گرما و وضعیت پزشکی و همینظور خانوادههای زندانیان در مضیقه باشند. اگر بر فرض
حتی زندانی مجرم باشد، خانواده هیچ گناهی ندارد، اما خانوادههای زندانیان را دائم
اذیت میکنند. البته از دههی شصت به این طرف، شرایط رو به خوبی بوده، یعنی اصلا
قابل مقایسه نیست.
اولین نامهای که آیتالله منتظری
نوشتند و از وضعیت زندانیان شکایت کردند، در سال شصت بود. ایشان در تاریخ ۵ / ۷ /
۱۳۶۰ به مرحوم آیتالله خمینی نوشتند که دختران ۱۳-۱۴ سالهای فقط به جرم تندزبانی
در زندان هستند. این نامه در خاطرات ایشان وجود دارد و جزو افتخارات ایشان است که
چند ماه بعد از شهادت پسرشان، از کسانی دفاع کردهاند که گول خوردهاند و حتی به
آن گروه وابسته شدهاند. آیتالله منتظری این مسائل را میگفتند، ولی کسی تبعیت و
کمک نمیکرد، ایشان تنها بود. اگر آن موقع کمک میکردند، الان وضع اینطور نبود.
به یاد دارم، وقتی برادرم آقای سعید
منتظری، ۱۱ ماه در زندان انفرادی بود، حتی یک روزنامه در زمان اصلاحات ننوشت که ایشان
در زندان است. تا من بهطور اتفاقی آقای سراجالدین میردامادی را دیدم و به ایشان
گله کردم که چرا در این زمینه خبررسانی نمیکنند و بعد ایشان آن روز در روزنامه
"حیات نو" این خبر را نوشتند. شاید همین هم باعث شد که زودتر به پروندهی
برادرم رسیدگی کردند. فکر میکنم وظیفه رسانهها است که آگاهسازی کنند زندانی سیاسی
چیست، کیست و در چه شرایطی به سر میبرد و اساسا معنای داشتن زندانی سیاسی چیست که
هم مردم و هم مسئولان آگاه شوند. چه بسا مسئولان از بس در جلساتشان گفتهاند
"زندانی امنیتی"، واقعا یقین کردهاند که اینها امنیتی هستند.
در حالی که کدام زندانی امنیتی؟! اینها
کسانی هستند که مسئولان کشور بودهاند؛ جزو خدمتگزاران بودهاند و بسیاریشان در پیروزی
انقلاب نقش داشتهاند و جانفشانی کردهاند. خیلی زشت است که الان این افراد در
زندان باشند. فکر میکنم آگاهسازی مردم، خیلی کمک میکند که این دوره تمام شود و
مسوولان و نظام واقعا اصلاح شوند و خدای نکرده به جایی نرسد که مردم به فکر
براندازی بیافتند.
پیشتر برخی زندانیان سیاسی از توهین
بازجویان به مقدسات اسلام هنگام بازجویی خبر داده بودند. در نامه اخیر مهدی خزعلی
هم به این مورد اشاره شده است. در این باره چه فکر میکنید؟
بله این مسئله هم متاسفانه بوده است، ولی
چون گفته نمیشده و همیشه سرپوش گذاشته میشده، به جایی نرسیده است. حتی در سال
۱۳۶۵، آقای عبدالله کاظمی که زندانی بود، همین اهانت را شنیده و ایشان هم میگفتند
که صریحا به حضرت فاطمه زهرا اهانت میشده و گفتهاند «این حاج خانم کیست که داری
اسمش را میبری». ایشان، این را میگفتند، ولی هیچکس پیگیری نکرد. خیلی از
مسئولان تکذیب کردند و باور نکردند؛ در نتیجه به جایی نرسید. اگر مسئولین خود را
به این دین معتقد میدانند، بیایند تحقیق کنند و ببینند چه کسی این تخلف را کرده و
متخلفان را مجازات کنند. شما که بیگناهان را مجازات میکنید، چرا کسی را که به
حضرت زهرا اهانت کرده در درون نظام تحمل میکنید؟
لااقل بیایید و از مردم عذرخواهی کنید و
بگویید این اهانت شد و ما رسیدگی کردیم. اما اگر دائما سرپوش گذاشته شود و بگویند
که نه اینطور نبوده و یقین نداریم، هیچوقت اصلاح نمیشود.
حسین کرمانی
تحریریه: جواد طالعی
برگرفته از «دویچه وله»
این گفتگو، اندکی از سوی اینجانب ویرایش
شده است. عنوان و زیرعنوان نیز از آنِ من است.
ب. الف. بزرگمهر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر