«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۰ اسفند ۲۸, یکشنبه

می شود دنیا به کام اهل ایران* ای نسیم ...


می شود دنیا به کام اهل ایران ای نسیم          
می نماید هر مسلمان شادمانی ای نسیم


از فضای لامکان باد بهشتی می وزد                
بلبل قدس الهی بر سر گل می خزد
دشمن اسلام از حسرت همی لب می گزد       
پهن می گردد بساط عیش خوبان ای نسیم


از معارف دور می گردد ز سرها وسوسه            
می شود ایجاد در هر گوشه ای یک مدرسه
کودکان مشغول تحصیل حساب و هندسه          
نقشه جغرافیا در دست طفلان ای نسیم


مزرع بی آب دلها آبیاری می شود                    
شیخنا دق می کند، ظالم فراری می شود
چشمه های علم در این خاک جاری می شود    
مرد و زن لذت برند از علم و عرفان ای نسیم


مادران در تربیت مشهور دوران می شوند           
دختران از معرفت شیرین تر از جان می شوند
کودکان در مدرسه با علم و عرفان می شوند      
می شود هر کوچه پُر حور و غلمان ای نسیم


بعد از این بیگانگان از امر حق گردند خویش        
مؤمنین را هیچ مکر و هی نمی آید به پیش
آب می نوشند در یک چشمه با هم گرگ و میش     
می دهد روح القدس بر مرده ها جان ای نسیم


عقل ها و روح ها و مغزها یکسان شوند    
از ظهور علم مشکل ها همه آسان شوند
و آنکه این بیچاره حیوانها همه انسان شوند     
این نفاق و اختلاف آرند پایان ای نسیم


می شود دیو جهالت کشته در گودالها    
می دهند تغییر (علم و عقل) در احوالها
خوار می گردند این بیکاره ها رمالها   
ساحر و جن گیر هم گردند پنهان ای نسیم


خاک محنت خیز ایران تاج دنیا می شود   
اندرو هر علم و هر صنعت مهیا می شود
عارفان را جای تفریح و تماشا می شود   
متصل می گردد این قزوین به گیلان ای نسیم

اشرف‌الدین حسینی (نسیم شمال)


* ایران را به آرش و در چارچوب جغرافیایی گسترده تری، دربرگیرنده ی همه ی کشورهای «فراخناک پُشته» ی آریانا و نیز دیگر سرزمین های پیرامون کشور ایران کنونی که در آن نوروز به عنوان جشن ملی و باستانی پاس داشته و برگزار می شود، در نظر داشته ام.

«آمیخته واژه» ی «فراخناک پُشته» را به آرش بلندی بسیار گسترده در روی کره ی زمین، بجای واژه ی بسیار نادرست و از ریشه ی تازی: «فلات» ساخته ام.            ب. الف. بزرگمهر 

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!