بهار آمد، ولی گلها نیامد
پرستوها درین صحرا نیامد
گلستان را نگر خالی ز هر گل
نیاید از درختی، نای بلبل
کجا شد دشت سبز و بوی باران
شمیم و شبنم و عطریِ بهاران
چرا خورشید از ما رو گرفته
فضای شهر را اندوه گرفته
کی آ تش زد گل و ریحان این باغ
کدام خنجر بدلها ماند این داغ
بهار! ای لحظه های خوب و شیرین
بهار!
ای راحتِ دلهای غمگین
نگر بر سرزمینِ سبزِ دیروز
بده سبزی به زردی های امروز
بیا قبر جوانان لاله گون کن
مزارِ این شهیدان رنگ خون کن
بده بر سی خزان ما بهاری
گلِ شادی به هر دشت و کناری
بیا گلخوشه های مِهر افشان
بِدلها آفتابِ عشق تابان
گل لاله، گل لاله فراوان به هر دشت و به هر کنج خیابان
گل سرخ وطن بوی دیگر داشت بسوزه خانمان جنگ فروزان
حلیمه مهرپور
برگرفته از تارنگاشت «مشعل»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر