«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۰ اسفند ۲۲, دوشنبه

مرده ای عمودی در کنار پرچمی که خود را با آن یکجا فروخت!


او مصطفی عبدالجلیل، رییس امپریالیسم گماشته ی «شورای انتقالی لیبی» است؛ مرده ی عمودی دیگری که خود و پرچم کشورش را یکجا با این پندار به امپریالیست ها فروخت که جایگزین خودکامه ی دیگری شود. وی در اینجا، کنفرانسی در شهر مصراته، از سوی آن شورای پوشالی چنین می گوید:
«شورا به هیچ‌وجه اجازه تجزیه لیبی را نخواهد داد.» این سخنان در پی اعلام خودمختاری شماری از ایل و تبارهای خاور لیبی در منطقه نفت‌خیز این کشور بر زبان رانده می شود.

نه امپریالیست ها که در آنجا خنجری بر پشت «بهار عربی» و دشنه ای در قلب یونان و کشورهای جنوب اروپا فرو برده اند، سخن وی را جدی می گیرند و نه مردم کشوری که گام به گام و هرچه بیش تر به سود منافع «ششلول بندهای جامعه ی جهانی» تکه پاره می شود!

آیا به سرانجام کار خویش خوب اندیشیده بود؟  نه! سودای دستیابی به قدرت، او و همه ی کسانی چون او را در همه جا ـ گاه با چشمانی بسته ـ به چاکری و بندگی بهره کشان جهان واداشته و می دارد؛ و آنگاه که فرجام تلخ کار را اندکی دریابند، کار از کار گذشته و آب از سر آنها نیز!

ب. الف. بزرگمهر     ٢٢ اسپند ماه ١٣٩٠


هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!