دور دوم مذاکرات هسته ای ایران و کشورهای
«۵ + ۱» در بغداد، پس از دو روز گفتوگوهای فشرده و جدی، با توافق برسر ادامه
نشست ها پایان یافت.
کاترین اشتون، مسوول سیاست خارجی «اتحادیه
اروپا»، در یک کنفرانس خبری پس از پایان مذاکرات بغداد اعلام داشت که، مشخص شده
است که هر دو طرف مایل به پیشرفت مذاکراتند، گرچه تفاوت های بنیادی در نگرش میان
آنان وجود دارد. وی همچنین یادآوری کرد:
«تماس های سطح بالا»، میان طرفین ادامه
خواهد داشت و کوشش برای پیشرفت گام به گام درخصوص حل جُستار پرونده هسته ای انجام
می شود. همچنین در کنفرانس خبری جداگانه اشتون و جلیلی، پس از پایان نشست بغداد،
هردو برادامه گفتگوها که این بار در شهر مسکو برگزار خواهد شد، تاکید کردند.
در طول نشست بغداد، جمهوری اسلامی پذیرفت
که در باره غنی سازی ۲۰ درصد گفتوگو کند و در راه پذیرش بسته پیشنهادی «۵ + ۱»
اقدام هایی را به انجام برساند. در نشست بغداد دو طرف بسته هایی را ارایه کردند.
خبرگزاری فارس، ۳ خردادماه، گزارش داد:
«پیشنهادات غربی جزیی نگر بوده و متوازن
و به روز شده نیست ... جمهوری اسلامی در دور نخست مذاکره با گروه «۵ + ۱» پیشنهادات
خود را با ۵ محور با موارد متنوع از موضوعات هسته ای و غیر هسته ای ... ارایه کرد.
بسته ایران شفاهی است.» در جریان این گفتگوهای دو روزه، به ویژه در باره نشست
روز دوم و حاشیه های آن، «مایکل مان»، سخنگوی مسوول سیاست خارجی اتحادیه اروپا: کاترین
اشتون، با حضور در جمع خبرنگاران به شایعههایی مبنی بر پایان ناگهانی و بدون نتیجه
مذاکرات پاسخ داد و آن را رد کرد. با رد دیگر رسانه های حکومتی ـ به ویژه رسانه هایی
چون «رجانیوز» و «فارس» ـ و با دامن زدن به شایعهها اعلام کردند که «۵ + ۱» به
دنبال قطع ناگهانی مذاکره، تغییر موضع دادند. خبرگزاری فارس، پنجشنبه ۶ خرداد ماه،
نوشت:
«تغییرمواضع «۵ + ۱» نسبت به صبح، بحث
در مورد لغو تحریم ها.»
به هر رو، با همه کش و قوس ها، موضعگیری
هیات گفتگو کننده جمهوری اسلامی، سخنان سعید جلیلی و نیز موضع و سخنان مسوولان
گروه گفتگو کننده «۵ + ۱»، نشان دهنده دشواری ها و چالش های جدی در خصوص پرونده
هسته ای و نیز موضع ضعیف جمهوری اسلامی است. اقدام ها و گزارش های اخیر در
رسانه های وابسته به حکومت و نیز انتشار خبرهای غیر واقعی و هدفمند، همگی در راستای
پنهان داشتن این موضع ضعیف بوده و هست. دراین زمینه به جوسازی «کیهان» می توان
اشاره کرد. «کیهان» با زدن تیتر: «ایران کوتاه نیامد. ادامه مذاکره با ”۵ + ۱“
درمسکو»، کوشش ورزیده است که موضع رژیم ولایت فقیه را خلاف آنچه بود و هست نشان
دهد. درعین حال، همزمان با انتشار گزارش هایی هدفمند و با انگیزه سیاسی مشخص
درخصوص کشف اورانیوم با غلظت ۲۷ درصد در مرکز «فردو»، روزنامه کیهان، ۶ خرداد ماه
در «یادداشت روز» خود، با عنوان: «چاره کار توقف مذاکرات است»، از جمله نوشت:
«برخی کشورهای ”۵ + ۱“ مذاکره را فقط برای
مذاکره می خواهند و نه حل مسایل فی مابین و یا ذوب شدن یخ های مصنوعی ...
اگر ماجرا اینگونه باشدـ که شواهد نشان می دهد اینگونه است ـ موافقت ایران با
ادامه مذاکرات در مسکو و یاهر نقطه دیگر جهان نیاز به بازنگری و تجدید نظر جدی
دارد.»
در پیش گرفتن این سیاست، موضع شکننده
و ضعیف ارتجاع حاکم و بن بست دیپلماسی هسته ای رژیم ولایت فقیه را بررغم همه
شعارهای عوام فریبانه سران رژیم آشکار می سازد.
هم ارتجاع حاکم و هم کشورهای اتحادیه
اروپا و آمریکا با ادامه روند گفتگوها کوشش دارند تا ضمن بررسی امکان «حل و فصل
مسایل»، در صورت حرکت به این سمت افکار عمومی کشورهایشان را برای زدو بندهای
احتمالی آینده آماده سازند. این ویژگی مهم را درموضعها
و عملکرد تبلیغاتی دو طرف گفتگوها به خوبی میتوان تشخیص داد. موضعگیری اخیر
«روزنامه کیهان» و مسوولان دیپلماسی هسته ای جمهوری اسلامی در پیوند با این واقعیت
است. در این میان، نباید از نظر دور داشت که انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در پیش
است؛ و «جمهوری خواهان»، موضعگیریهای اوباما در خصوص پرونده هسته ای ایران را
جزو محورهای تبلیغاتی خود قرار داده اند.
از هنگام برگماری دولت ضد ملی احمدی
نژاد، رژیم ولایت فقیه با طرح شعارهای دروغین و ماجراجویانه در خصوص
انرژی هسته ای، ضمن تنش آفرینی در خارج و سرکوب صداهای مخالف در داخل، کوشیده است
مسایل خود با آمریکا و اتحادیه اروپا را نه در چارچوب مصالح عالیه و منافع ملی کشور
که تنها در جهت سیاستی برپایه حفظ نظام و محکم کردن موقعیت ارتجاع حاکم و کانون های
با نفوذ ثروت و قدرت، «حل و فصل» کند. سیاست ماجراجویی و تنش آفرینی با
دستاویز قرار دادن موضع انرژی هسته ای، تاکنون زیان ها و خسارتهای جدی و فوق
العاده مخربی برای کشور، منافع و امنیت ملی آن دربر داشته است. علاوه برگسترش
تحریم های مداخله جویانه (که اقتصاد ملی و زندگی اکثریت مردم میهن ما را زیر اثرهای
منفی خود قرار داده و به همان نسبت به ثروت اندوزی کانون های قدرت نظیر سپاه
پاسداران، احمدی نژادها، و بیت رهبری منجر گردیدهاند)، خطر جنگ و تجاوز نظامی
خارجی را نیز به همراه داشته است. این سیاست ضد ملی که به ویژه با روی کار آوردن
احمدی نژاد ابعاد گسترده یافت، چالش ها وخطرهای بسیار جدییی را رویاروی کشور قرار
داده و میدهد. حاصل این سیاست در داخل کشور، تمرکز بیش از بیش قدرت در دست ولی فقیه
و سرکوب هر صدای مخالف بود. اینک، رژیم ولایت فقیه با درماندگی، ضمن شدت دادن به
فضای سرکوب و تمرکز بیش از پیش قدرت در دست ولی فقیه و نیز ترمیم شکاف ها در جناحهای
حکومتی به منظور برونرفت از بحران، کوشش گسترده ای را برای تخفیف فشارها و خصوصاً
تحریم های اقتصادی آغاز کرده است.
پرونده هسته ای ایران، برخلاف تبلیغات
ارتجاع حاکم و امپریالیسم، ماهیتی کاملا سیاسی داشته و دارد. حاکمیت در طول سالیان اخیر، بررغم عوام فریبی در داخل کشور، به بحران
هسته ای همواره به دیده امکانی برای چانه زنی با آمریکا و اروپا نگریسته و امپریالیسم
نیز در رویارویی با آن، با دستاویز قرار دادن جُستار هسته ای و مانور بر روی آن
درصدد تامین منافع خود در ایران و منطقه بوده است. سیاست کنونی رژیم ولایت فقیه
در مورد پرونده هسته ای و مانورهای اخیر جناح های حکومتی در این زمینه، دقیقا به
دلیل همین ماهیت سیاسی بحران هسته ای است. کوشش برای رسیدن به توافق با «آژانس بین
المللی انرژی هسته ای» که سفر آمانو به تهران پیش از گفتگوهای بغداد نمونهیی از
آن است، در کنار تماس های به طورعمده پنهانی جمهوری اسلامی و آمریکا و نیز موضعگیریهای
هیات ایرانی گفتگو کننده در نشست های استانبول و بغداد، سویه ها و زاویههای کاملا
سیاسی پرونده هسته ای ایران و مانور رژیم ولایت فقیه به منظور یافتن امکان و فرصت
برای چانه زنی سیاسی با غرب را به روشنی آشکار می سازد. بی جهت نبود که در جریان
نشست کشورهای گروه هشت (هشت کشور صنعتی قدرتمند جهان) و نشست سران ناتو در شیکاگو،
«باراک اوباما» با صراحت از «امید» به توافق (همراه با فشار) با جمهوری اسلامی
سخن گفت. به هر روی، گفتگوهای بغداد نیز ثابت می کند که در موضوع پرونده هسته ای،
بیش از هر چیز دیگری ما با سویه های سیاسی ماجرا روبهروییم.
بهر صورت، به نظر می رسد که در مذاکرات
بغداد توافق مشخصی پیرامون مسایل اصلی و مهم صورت نگرفت.* دو طرف قول توافق به یکدیگر دادند تا در مرحلههای
بعدی گام به گام چانه زنی سیاسی را ادامه داده و هر یک نتیجه لازم و ممکن را به
دست آورند.
آنچه برای مردم میهن ما در مقطع زمانی
کنونی از اهمیت اساسی برخوردار است، خاتمه یافتن سیاست ماجراجویانه و تنش آفرینی
است که کشور را به لبه پرتگاه سقوط کشانده است. رفع
تحریم ها و پایان گرفتن آنها، زدودن سایه شوم جنگ و تجاوز نظامی، خواسته ملی و
همگانییی است که فقط نیروهای تاریک اندیش و سودجو در حاکمیت با آن مخالف بوده و
هستند. به علاوه، حرکت به سمت اعتمادسازی و حل بحران، دراوضاع پیچیده و خطرناک
کنونی در منطقه، به سود منافع ملی ایران است. تضمین حق انکار ناپذیر ایران در دستیابی
به فن آوری هسته ای و بهره مندی و استفاده صلح آمیز از آن، تنها و تنها در پرتو
درپیش گرفتن سیاست خارجی و دیپلماسییی فعال و ملی امکان پذیر است. رژیم
ولایت فقیه در سیاست و عملکرد خود در خصوص پرونده هسته ای و به طور کلی دیپلماسی
هسته ای، نشان داده است که به خواسته ها و حقوق مردم و منافع ملی پایبند نیست. سیاست
این رژیم واپس گرا به جای عملی کردن فرایند اعتماد سازی و به موازات آن تامین
منافع ملی ایران، زمینه ساز مداخله امپریالیسم در امور داخلی و نقض حق حاکمیت ملی
میهن ما شده است، و سرنوشت حال و آینده کشور را با چالش های نگران کننده روبهرو
کرده است. سیاست رژیم ولایت فقیه در بحران هسته ای به سود و درجهت منافع ملی ایران
نبوده و نیست.
برگرفته از «نامه مردم»، شماره ٨٩٦، ١۵ خرداد
ماه ١٣٩١
این نوشتار در برخی جاها بویژه نشانه گذاری ها اندکی
از سوی اینجانب ویرایش شده است. نشانه گذاری (*) و برجسته نمایی ها نیز از آنِ من است. ب. الف. بزرگمهر
* در اینجا ناچارم به این نکته اشاره کنم که در مذاکرات بغداد، بی هیچ
گفتگو، همپشتی ها، سازش ها و همداستانی هایی بر پایه ی آنچه «بسته ی شفاهی» رژیم جمهوری
اسلامی نامیده شده (آیا فن آوری تازه ای برای بسته بندی چیزی شفاهی به بازار آمده
است؟!) میان کشورهای امپریالیستی و دنباله روهای آنها که نقش چندانی در این
گفتگوها بر دوش ندارند از یکسو و رژیم درمانده ی اسلام پناه از سوی دیگر به فرجام
رسیده است. بسیاری نمودها و نشانه ها و از آن میان، پیگیری این گفتگوها در مسکو،
گواه آن است. در این باره بویژه به سیاه بازی رسانه ای، هم در رسانه های وابسته به
رژیم جمهوری اسلامی و هم رسانه های امپریالیستی، باید خوب باریک شد و این نوشتار
نیز به آن اشاره نموده است.
باید همچنین بیفزایم که تاکنون گروهبندی
های گوناگونی از نیروهای درون و پیرامون حاکمیت، دربرگیرنده ی بخش های عمده ای از به
اصطلاح «اصلاح طلبان»، نیروهای دست به دامان "امام زمان" که یاد شکوه
گذشته ی ایران باستان نیز افتاده اند و به دنبال آنها، گروه های زیرساختار «ولایت
فقیه» در چارچوب رژیمی رویهمرفته ملوک الطوایفی، بویژه پس از زیرپا نهادن
اصل ٤٤ قانون اساسی برآمده از انقلاب بهمن، ، بسوی سازش فرجامین با «شیطان
بزرگ» و همدستانش گام برداشته و بر می دارند. هم اکنون، کوشش های جداگانه ـ و
باید افزود: دیوانه وار ـ هر یک از گروهبندی های یادشده به کوشش و مدیریت
امپریالیست های یانکی و دیگر امپریالیست ها تا اندازه ی بسیاری هماهنگ شده و در
کاریز کم و بیش یگانه ای همسو شده و می شوند؛ گروهبندی هایی که بسیاری از
اعضای آنها ـ و نه آن چند تا که تاکنون لو رفته اند ـ گذرنامه های امریکایی و
انگلیسی و ... نیز در جیب دارند و بسیاری از اعضای آنها با پول های برباد رفته ی
مردم ایران (به زبان خودشان: بیت المال)، آلاف و اُلوفی نیز در «ینگه دنیا» برای
خود دست و پا کرده به رایزنی و بند و بست و استوار نمودن پیوندهای رسمی و
ضمانت شده برای سازش میان رژیم اسلام پناه با کشورهای امپریالیستی سرگرمند.
اکنون، امپریالیست ها در نقش گربه، بازی با موشی را که دیگر توش و توان خود را از
دست داده تا هنگامی که ضربه ی خردکننده را بر سرش فرود آورند، بهتر پیش خواهند
برد. برخی از نیروهای سیاسی ایران می پندارند که کش دادن این بازی، تنها از سوی
رژیم اسلام پناه دنبال شده و می شود؛ در حالیکه چنین نیست. این بازی از
سوی امپریالیست ها، بی گفتگو، با مدیریتی بهتر و کارآزموده تر نیز پی گرفته شده و
می شود. اگر کمی باریک بینانه تر نگریسته شود، آنها "موش" بی توش و توان
را تاکنون سرِ پا نگاه داشته اند. علت کش دادن آن نیز که هم "گربه" و هم
"موش" از آن سود می برند، «آتش زیر خاکستر» پایداری مردمی است که هنوز
پایان بازی برای "گربه" را به دورتر وامی گذارد؛ گرچه "موش"
نادان به پندار خام خود به دنبال سرانجامی چون به گفته ی وام گرفته شده شان: «بازی
برد ـ برد» است و نمی داند چنین گفته ای آن اندازه سبکسرانه است که تنها بر زبان
"موش" هایی اسلام پناه رانده می شود!
از این پس مسابقه ی اصلی میان
امپریالیست ها از یکسو با توده های مردم و خلق های ایران زمین (و نه «مردم» که
واژه ای عمومی، بی سمتگیری طبقاتی و دربرگیرنده ی همه است: هم «عسگر آقا»ی
نومسلمان بازرگان پیشه، هم آن نویسنده ی نادان چپ که هنوز این تفاوت های ساده واژه
ها را درنیافته، در اینترنت سیاه مشق می نویسد و هم نادان تر از او که آن را در تارنگاشت
"وزینش" درج می کند!) از سوی دیگر برای سرنگونی رژیمی درخواهد گرفت
که هر روز ماندنش زیان های بس بزرگ تری برای ایران و همبستگی میان خلق های آن
داشته و دارد. کدامیک بر دیگری پیشی خواهد گرفت، نمی دانم؛ ولی آنچه روشن است،
آینده ای نه چندان خوش بینانه ـ دستِ کم در دوره ای از تاریخ ـ برای توده های مردم
و بویژه زحمتکشان و خلق های میهن مان در پیش است که امپریالیست ها در گسستن
پیوندهای دیرینه ی میان آنها و فروپاشی سرزمین ایران، همه ی کوشش، دانش و بینش
اهریمنی خود را بکار گرفته اند. چنین شرایطی، مسوولیت (پاسخگویی) سنگین تری بر دوش
نیروهای چپ میهن مان نهاده و می نهد.
این نوشتار را به فال نیک می گیرم!
ب. الف. بزرگمهر ١٦ خرداد ماه ١٣٩١
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر