آفتاب به سرِ درخت ناربندان است
عاشق به میان کوچه سرگردان است
سیصد گُل سرخ و یک گُل نصرانی
ما را ز سرِ بریده می ترسانی؟
گر ما ز سر بریده می ترسیدیم
در کوچه ی عاشقان نمی گردیدیم
ای خدا حبیبم نیومد
ای خدا طبیبم نیومد
ای خدا دلبرم نیومد
ای خدا سرورم نیومد
تا ترا دیدم ندادم دل به کس
عاشقم کردی به فریادم برس
این ترانه ای کهن است. ژوکوفسکی به سال ١٨٨۵
ترسایی در اسپهان آن را به صورتی دیگر نیز بایگانی نموده و پیداست که چیزهایی از
آن را خواننده ی ترانه بنا بر سرشت بازاری و پیش پا افتاده ی خود بر متن اصلی در
بالا افزوده است. ناربَند (یا ناروَند) سطر نخست ترانه را که اراکی
ها به نارون (درخت انار) می گویند، وی در برگردان روسی به آرش درخت زبان گنجشک
آورده است. در کناره ی کتاب نیز آورده که سطر ششم ترانه به صورت زیر نیز خوانده می
شود:
در مجلس عاشقان نمی رقصیدیم
(این توضیح از سوی اینجانب ویرایش و
پیرایش شده است. ب. الف. بزرگمهر):
برگرفته از «کتاب کوچه»، «حرف آ»،
دفتر سوم، احمد شاملو، «انتشارات آرش» و «چاپ ارزان»، چاپ دوم، تابستان ١٩٩۵
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر