«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۱ مرداد ۸, یکشنبه

... که داشتم دارم


به شب دو دیده به راهی که داشتم دارم 
به روز شام سیاهی که داشتم دارم

ز دیده سیل سرشکم اگر فروخشکید
به سینه شعله ی آهی که داشتم دارم

مرا گناه، غم عشق توست و تا دم مرگ
به دوش بار گناهی که داشتم دارم

اگر به تارک مه پا نهم هنوز به سر
هوای دیدن ماهی که داشتم دارم

مباش تنگ دل ای گل که من ز شبنم اشک
به پاکی تو گواهی که داشتم دارم

به عاشقان نظری کن کزان دو نرگس مست
امید نیم نگاهی که داشتم دارم

مرانم از نظر خویشتن به قهر که من
به کوی عشق تو راهی که داشتم دارم

زنده باد استاد محمدجعفر محجوب 

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!