«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۱ تیر ۲۵, یکشنبه

آزادی در ذات تئاتر و هنر است!


«گالیله شاید بیفتد در آن دنیا» ـ پیشگویی غم انگیز حمید سمندریان

جامعه ی تئاتری ایران، در نهایت تأسف، یکی از مهم ترین و محبوب ترین کارگردان های تئاتر خود را از دست داد: حمید سمندریان.

حمید سمندریان در میان کارگردان های تئاتر در ایران، از بسیاری جهات استثناء بود. برجسته ترین ویژگی سمندریان دانش، تخصص و تسلط او به فرهنگ تئاتر معاصر جهان بود و این توانایی ها در هر یک از آثاری که به روی صحنه می برد، هم در تفسیر و هم در تکنیک، با برجستگی و تمایزی آشکار نسبت به اجراهای دیگر تئاتری به چشم می خورد. سمندریان در جریان گام به گام شکل گیری هر اثری که بدست می گرفت، سوای تفسیر خلاقانه اش از اثر، شیوه ی کار او با بازیگران بود که آنان را به درک، شناخت و یادگیری همه جانبه ی خلق اثر و شخصیت ها نایل می ساخت. از ویژگی های دیگر سمندریان در کار، محتوای رابطه ای بود که با بازیگران و همچنین شاگردان، خود برقرار می کرد. رابطه ی او یک رابطه ی خشک، رسمی و سنتی استاد و شاگرد یا کارگردان و بازیگر نبود. او دارای توانایی ها و خصوصیاتی بود که بطور طبیعی می توانست در بازیگران و شاگردان خود احساس توأمان رابطه ی استاد و دوست، رسمیت و صمیمیت، آموزش و لذت را یکجا بوجود آورد.

حمید سمندریان به شهادت آثاری که به روی صحنه برد و آثاری که قصد به روی صحنه بردن آنها را داشت ـ زندگی گالیله و مکبث ـ اندیشه ای پیشرو و روحی آزاده داشت. احترام و تعهد او به باورها، اصول اخلاقی و معیارهای هنری اش در هیچ شرایطی موجب نشد که از آنها سر باز زند و بنا به مصلحت روز و باید و نبایدهای ارباب و عمله ی قدرت گردن نهد. در جایی او در پاسخ به پرسش یکی از خبرنگاران که از او می پرسد:
«چرا استادی مثل شما که جایگاه بالایی در تئاتر ایران دارد کم کار است؟ پنج نمایش صحنه ای، یک تله تئاتر و یک فیلم سینمایی در ٣٠ سال و فاصله ی آخرین کار شما ـ بازی استریندبرگ ـ تا کار اخیرتان ٨ سال است»، می گوید:
«... دوست دارم با آزادی کامل کار کنم و معتقد هستم آزادی هنرمند، رکن اصلی کار است. نمی توان به هنرمند گفت ما به تو ۵ کیلو و یا ١/۵ متر بیشتر آزادی نمی دهیم! آزادی در ذات تئاتر و هنر است.»١

همین اعتقاد راسخ او به آزادی است که جمهوری تباهی با تصویب نکردن نمایشنامه هایش او را در واقع، حبس خانگی می کند.

تلخی زهرآلود ممنوعیت و سانسوری که حمید سمندریان طی دوره ی تاریک حاکمیت جمهوری اسلامی بطور روزمره با جان خود چشیده در این ایهام گزنده و کوتاه او در یک گفت و گو قابل فهم است:
«گالیله شاید بیفتد در آن دنیا. اما دوست دارم گالیله وصیت نامه ی من باشد...»٢ در حقیقت جمهوری اسلامی با سمندریان همان کرد که کلیسا در قرون وسطا با گالیله.

آثار با ارزش حمید سمندریان بمثابه میراث او، از جمله بازیگران برجسته ای که توسط او تربیت شده اند و هنوز با درخشش خود موجب رشگ نیروها و رقبای بی مایه و عقب مانده ی حکومتی هستند، هیچگاه فراموش نخواهند شد و همچنان بالنده خواهند بود.

هنرمندانی که به ارزش آزادی در هنر اعتقاد دارند، این تلخی زهرآلود را می شناسند و خود را در اندوه از دست دادن این کارگردان بزرگ و با ارزش تئاتر ایران با همسر و همراه او، خانم هما روستا، خانواده ی حمید سمندریان و خانواده ی تئاتر ایران شریک می دانند.

یاد و روانش ماندگار باد!

«انجمن تئاتر ایران»


١ ـ گفت و گو با سید جواد روشن، سیمیا، ویژه نامه ی فردریش دورنمات،  دوره ی دوم/شماره ی سوم/ پائیز ١٣٨۷
٢ ـ گزارش نشست رسانه ای نمایش «ملاقات بانوی سالخورده» با حمید سمندریان، سایت ایران تئاتر، جمعه ۵ بهمن

این نوشتار بویژه در نشانه گذاری ها از سوی اینجانب اندکی ویرایش شده است. برجسته نمایی ها از آن من است و عنوان آن را نیز با بهره گیری از گفته ی هنرمند از دست رفته، برگزیده ام.      ب. الف. بزرگمهر

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!