«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۱ مهر ۹, یکشنبه

رژیم سهیونیستی از خط قرمز عبور كرده است!

واکنش وزیر دفاع ایران به اقدام خنده دار نتانیاهو در «سازمان ملل»

سردار سرتیپ پاسدار احمد وحیدی، «وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح» در نشست «كمیته دیپلماسی دفاعی وزارت دفاع» در سخنانی با اشاره به نقاشی و تصویرسازی موهوم و خنده دار تازه ی نخست‌وزیر رژیم سهیونیستی در «مجمع عمومی سازمان ملل متحد» گفت:
«اگر داشتن بمب اتم عبور از خط قرمز است، رژیم سهیونیستی با داشتن ده ها كلاهك هسته‌ای و انواع سلاح‌های كشتار جمعی سال‌هاست از خط قرمز عبور كرده و باید با آن برخورد شود.»

به گزارش «اداره كل تبلیغات دفاعی وزارت دفاع»، سردار وحیدی افزود:
«رژیم اشغالگر و متجاوزی مثل رژیم سهیونیستی كه دارای بمب اتم است و تهدید به حمله نظامی می‌كند، خطرناك است یا ایران عاری از سلاح هسته‌ای كه بیش از همه بر خلع سلاح هسته‌ای تأكید دارد و در چارچوب مقررات بین‌المللی و معاهده ی «ان. پی. تی.» (NPT) صرفاً بدنبال دستیابی به انرژی صلح‌آمیز هسته‌ای است؟!» وی گفت:
«این رژیم جنگ‌طلب و اشغالگر سهیونیستی است كه باید مورد فشار بین‌المللی قرار بگیرد؛ نه كشورهای مستقل و صلح‌طلبی كه از انرژی صلح‌آمیز برای مصارف مورد نیاز در حوزه‌های انرژی، كشاورزی و پزشكی استفاده می‌كنند.»

سردار وحیدی گفت، اگر سردمداران آمریكا و كشورهای غربی حقیقتاً به دنبال دفع خطر از منطقه و جهان هستند، باید با قطع ارتباط با رژیم خطرناك سهیونیستی تا از بین رفتن كامل سلاح‌های كشتار جمعی این رژیم آن را تحت فشار و تحریم قرار دهند.

وی، جنجال و شانتاژ تبلیغاتی رژیم سهیونیستی علیه برنامه صلح‌آمیز هسته‌ای ایران را بهانه‌ای برای خروج از انزوا و مشروع نشان دادن خود در نزد افكار عمومی توصیف كرد و گفت:
«بی‌تردید افكار عمومی با جنگ روانی و جنجال‌های تبلیغاتی، جنایات بی‌شمار رژیم غاصب سهیونیستی را كه طی ٦٠  سال گذشته علیه ملت های منطقه بخصوص مردم مظلوم فلسطین و لبنان مرتكب شده، فراموش نمی‌كنند و محكومیت و مجازات آنان از طریق یك دادگاه بین‌المللی، بخاطر ارتكاب جنایت جنگی و نقض مقرارت بین‌المللی حداقل كاری است كه می‌بایست در قبال این رژیم صورت گیرد.»

برگرفته از «بولتن نیوز»

این گزارش بویژه در نشانه گذاری ها از سوی اینجانب ویرایش شده است. برجسته نمایی ها نیز از آنِ من است.    ب. الف. بزرگمهر

پی افزوده:
به آن مردک دروغگو و نیرنگباز که زیپ شلوارش را هم یادش می رود، بالا بکشد و به عنوان نماینده ی ایران به سازمان ملل می رود و درباره ی مدیریت جهان یاوه سرایی کرده یا سخنانی تحریک آمیز بر ضد اسراییل بر زبان می آورد، باید گفت و یا بهتر است برایش روی کاغذ دیکته نمود که دستِکم اینگونه که وزیر دفاع ایران بر زبان رانده، سخن بگوید!

ب. الف. بزرگمهر   نهم مهر ماه ١٣٩١

توضیحی درخور، گرچه نارسا، درباره ی ترفندهای آمارگیری برخی از تارنگاشت ها


یکی از تارنگاشت های چپ نما و مزدور سرمایه برای چندمین بار در چند سال گذشته، آمار بازدید بینندگانش را به رُخ کشیده است. البته، تنها این یکی نیست که گهگاهی خودنمایی می کند؛ یکی دوتای دیگر هم هستند که گاهی چنین عَرّ و تیزهای دل به همزن راه می اندازند. این رُخ کشیدن ها، بویژه با در دست داشتن برخی آمارهای دیگری که نشان از گزافه گویی دستِکم یکی از آن تارنگاشت ها داشت، کنجکاوی ام را برانگیخت تا درستی یا نادرستی آن را بررسی کنم؛ گرچه می دانم که این شاید کاری بیهوده بوده و نمی بایست وقت گرانبها را برای بررسی چنین ادعاهایی بکار برد!

گرچه، پیشه و ویژه کاری من اینترنت، مولتی مدیا و نرم ابزارهای وابسته به آن ها نبوده و نیست؛ ولی با توجه به پیشینه ی کاری بیش از ١۵ سال در رشته ی مهندسی نرم ابزاری GIS و همکاری با دیگر همکاران و ویژه کاران رشته های گوناگون اینترنت، SQL و داده پردازی و دیگر رشته های وابسته از توان انجام چنین بررسی ای برخوردار بوده و آن را در حد یک کار مقدماتی (یک نیمروز کار ٦ ساعته) و بگونه ای مشخص درباره ی گاهنامه ی «پیک نت» به انجام رساندم. نتیجه از این قرار بود:
افزون بر انواع ترفندهایی که در معرض دید قرار دادن این یا تارنگاشت در اینترنت و بالا بردن حجم ترافیک بینندگان، البته با صرف هزینه و در خدمت گرفتن ویژه کاران این رشته ها، انجام شده و می شود، بخش عمده ای از حجم ترافیک اینگونه تارنگاشت ها ساختگی و برای بازارگرمی است. در آن مورد مشخص، حجم ترافیک آن تارنگاشت، چیزی کم تر از یک سوم آنچه اعلام شده بود، از آب درآمد! در اینجا، به جنبه ی فنی کار و چگونگی بهره وری از روش ها و نرم ابزارهایی مانند SEO نپرداخته ام.

جهانِ سرمایه داری است و به گفته زبانزدی که بیش تر داش مشتی های خودمان آن را بکار می برند:
«هرچه پول بدهی، آش می خوری»! ... و آن ها، البته چنین پول هایی را آسان می پردازند؛ زیرا از سوی اربابان خود بخوبی پشتیبانی مالی نیز می شوند. ماجرای کاسه دست گرفتنشان و درخواست کمک مالی از خوانندگان که دامنه ی گسترده ای از آن را سلطنت طلبان و کسانی که از دور دستی بر آتش داشته یا در پیِ خبرهای داغ هستند، دربرمی گیرد ، بیش تر یادآور آن هنگام است که اعضاء و هواداران ساده لوح مجاهدین در خیابان های اروپا و امریکا با در دست داشتن تصویر شکنجه شدگان و کشته شدگان که دل آزاری بیشتر مردم این کشورها را برمی انگیخت، راه می افتادند و کاسه ی "کمک مالی" یا همان گدایی جلوی مردم می گرفتند؛ در حالی که آگاهان سیاسی بخوبی می دانستند ـ و هم اکنون این جُستار برای گروه بسیار گسترده تری از مردم ایران روشن است ـ که "رهبر عقیدتی" در همان هنگام پول های هنگفتی از «صددام» دریافت می نمود و پول گردآوری شده از آن کاسه های گدایی، حتا هزینه ی نیمروز غذای کمپی به نام «اشرف» را نیز نمی توانست گرد آورد. البته، این نکته را هم باید درنظر داشت که چنین تارنگاشت هایی برخلاف تارنگاشت اینجانب و بسیاری دیگر از تارنگاشت ها و تارنوشت ها در ایران آزادند و در صافی (فیلتر) سازمان اطلاعات و امنیت جمهوری اسلامی (ساواما) گیر نمی کنند و این، خودبخود بر حجم ترافیک اینگونه تارنگاشت ها که سرشان به این یا آن جناح از حاکمیت جمهوری اسلامی بند است، بسیار می افزاید. این هم گوشه ای دیگر از بلایی است که آن رژیم پلید بر سر توده های مردم ایران و در این باره بویژه لایه های روشنفکری جامعه آورده است:
«سگ را گشاده اند و سنگ را بسته اند»

ب. الف. بزرگمهر       نهم مهر ماه ١٣٩١

نگاهی گذرا به نوشتاری ضدکمونیستی!

ای ـ میل به یکی از سازمان های مدعی کمونیسم در ایران

در تارنگاشت شما دیدم که نوشتاری با عنوان «سندی در تجزیه طلبی ناسیونال شونیستهای کُرد و دشمنی با مردم ایران» از حزبی که گویا قرار بوده یا هنوز قرار است در ایران، توفان به پا کند را درج کرده اید؛ شوربختانه به دلیل های گوناگون و از آن میان بیماری و خوردن قرص هایی که تمرکز حواس را از میان می برند، نتوانسته ام نوشتاری را که به بهانه ی توافق دو حزب کردی، در دستِ کار دارم، به پیش ببرم و همجنان نیمه کاره یا بهتر است بگویم: اندرخم یک کوچه، روی دستم مانده است.

به هر رو، از میان اظهارنظرها، بیانیه ها و نوشتارهایی که تاکنون در این باره خوانده ام، این یکی،  ضدکمونیستی ترین آنهاست. نوشته ی یادشده، رویهمرفته بربنیادِ کردار و هر ازگاهی گند و گُه کاری های گذشته و اکنون رهبران آن دو حزب که کم و بیش بخش عمده ای از نوشته را دربرگرفته و از آن مهم تر پافشاری نابجا و اراده گرایانه درباره ی پاسداری از «تمامیت ارضی ایران» و انگ «تجزیه طلبی» بر آن دو حزب استوار شده و هیچگونه پایه ی علمی و مارکسیستی ـ لنینیستی ندارد. این نوشته از دیدگاهی سراپا ملی گرایانه و حتا «شووینستی» نگاشته شده و به درونمایه ی همان نقل قول لنین که اینجانب نیز آن را با تفصیل بیش تر در یادداشت خود* (پیش از درج این نوشته ی ضدکمونیستی) آورده بودم، کم ترین توجهی نمی کند که بنیاد توافق صورت گرفته میان آن دو حزب به مراتب مهم تر، ارزشمندتر و در شرایط کنونی ایران، کارآمدتر از همه ی آن چیزهایی است که رهبران آن دو حزب در سر داشته و دارند** و درست به همین دلیل است که نخستین آتش های توپخانه ی تبلیغاتی بر ضد توافقنامه ی آن دو حزب از سوی راست ترین گروه های سیاسی ایران و سازمان هایی بی ریشه و امپریالیسم ساخته، شلیک شد.

با مهر   ب. الف. بزرگمهر       نهم مهر ماه  ١٣٩١


* بخش پی افزوده ی اینجانب در بیانیه ی آن دو حزب با عنوان «پاسخی کوتاه به تبلیغات مسموم علیه مردم کردستان»:

** از دید من در این باره نیز گزافه گویی نباید نمود و آنچه آن ها بر زبان می آورند یا انجام می دهند را نیز باید بتوان ـ دستِ کم از یک کمونیست راستین می توان چنین انتظاری داشت! ـ در چارچوب شرایط اجتماعی ـ اقتصادی و سیاسی کردستان ایران که به هر رو با سایر جاهای کشورمان تفاوت هایی گاه جدی دارد، سنجید و برخوردی مشخص به جُستار داشت. آن گروه، حتا به این نکته توجه نکرده و نمی کند که بسیاری از فشارها و گرانباری هایی که مردم کردستان ایران همچنان با دندان هایی فشرده بر هم  بردباری نموده، ازسر گذرانده و می گذرانند در سمت و سوی همبستگی و پیوستگی ملی با دیگر خلق های ایران بوده و هست. نوشته ی آنها حتا از دیدگاهی تاریخی نیز نادرست و نارواست!

به شاخ سرو قُمری داستان زن ...


هنگامی که آن آکله١ را دستگیر کرده به زندان بردند، با خود گفتم:
«بی گمان کاسه ای زیر نیم کاسه است و برای برقراری هماوندیِ (رابطه) رسمی با ”شیطان بزرگ“ که سال هاست با وی چک و چانه می زنند به مُحللّی نیازمندند ... و چه کسی بهتر از ”عالیجناب بوقلمون“ ...». البته برای دستیابی به چنین آماجی، دشواری هایی نیز بر سر راه بود و همچنان هست؛ از آن میان، ناخرسندی دزدان خرده پای پیرامون حاکمیت که خواهان سهم بیش ترند یا آنها که به پیشینه ی "درخشان" فرزند دیگر «عالیجناب» در دله دزدی ها و رشوه خواری های درون و بیرون ایران (به عنوان نمونه: رشوه از شرکت نفت نروژ ـ «استات اویل») از نزدیک آگاهند و نق و نوقشان درباره ی حیف و میل بیت المال، گاهی گوش های «مقام مُعظّم رهبری» را می آزارد؛ ولی به هر رو، هر دشواری، راهِ گشایشی دارد و هر گرهی که آسوده باز نشود، «مقام مُعظّم» با دندان خویش خواهند گشود؛ این هم یکی از آن نمونه هاست. ناگفته نماند که "شاهکار" خاوری اسلام پناه نیز کار را تا اندازه ی بسیاری آسان تر کرده است؛ زیرا هنگامی که «بانک ملی» کشوری ثروتمند را بار می زنی و جلوی دیدگان همه اسلام پناهان به کشوری دیگر می بری، دیگر دهان دزدان و رشوه خواران کوچک و میانگین، سبک وزن و میان سنگین را نمی توان بست:
«اگر راست می گویید و ک.ن خودتان گُ.ی نیست، بروید آن ”دانه درشت“٢ ها را دستگیر کنید! ...» و راست هم می گویند؛ زیرا در برابر چنان رقم نجومی، ١۵ میلیون دلار رشوه از شرکت «استات اویل» رقمی ناچیز است و «مقام مُعظّم رهبری» بهتر است با اندرزی همانند دعوت به توبه ی مسوولین دولتی و نهادها و سازمان های مستضعف پرور در ماه رمضان گذشته، سر و تهِ کار را هم آورند و کار را بیش از این کش ندهند که به صلاح "اسلام" و "مسلمین" نیست.

این سخنان را کم و بیش با همین درونمایه، چند روز پیش، بانو عفت مرعشی که سال های آزگار در کنار "سرو" نه جندان بلند قامتی از بهرمانِ رفسنجان٣ سپری کرده و اکنون یادمانده های آن دوران را با رنگ و لعاب انقلابی به کسی دیگر انشاء فرموده و کتاب بیرون داده، بر زبان رانده اند:
«اتهامی كه وجود ندارد را می‌خواهند تفهیم كنند. به مردم اتهام می‌زنند، مردم اتهامی ندارند ... اسامی دزدان را در دادگاه با حروفی مانند "چ"، "ر"، "د" و غیره بیان می‌كنند؛ ولی اسم پسرم،‌ مهدی را در همه جا پر كرده‌اند و فریاد می‌زنند.»٤؛ گرچه وی نیک می داند که گواهی های روشن و تایید شده از سوی نهادهای حقوقی، دستِکم درباره ی رشوه خواری آقازاده از شرکت «استات اویل» وجود دارد و تنها بر سر رقم دریافتی وی از آن شرکت، جای چون و چراست!

به این ترتیب، یکبار دیگر ناچارند دست به دامن «مقام مُعظّم رهبری» شوند تا وی چاره ای برای کار بیندیشد. شاید آنچه آن «رهبر مُعظّم» در رایزنی با «عالیجناب بوقلمون»، یارِ غارِ خویش اندیشیده اند به ترتیب زیر باشد:
الف. ما هم فرد ناسزاگو به آن "مائده ی آسمانی" (بر وزنِ آکله) را دستگیر می کنیم و به زندان می اندازیم و هم خود وی را مدت کوتاهی زندانی می کنیم؛ البته نخواهیم گذاشت به هیچکدام شان بد بگذرد؛ هر دو به هر رو خودی هستند و انشاء الله تعالی برای نظام مقدّس اسلامی سودمند! البته «صبیّه» ی حضرتعالی هم باید قول بدهند ـ و در آنجا برادران و خواهران کارآزموده به وی کمک خواهند کرد ـ که چاک دهانشان را ببندند تا حرمت نظام مقدُس را بیش از این پاس دارند! در این میان، البته همه چیز به روال معمول خود پیش می رود و حتا اسب های سوگلی ایشان همچنان می توانند هندوانه های شیرین و آبدار میل نمایند. به این ترتیب، «این به آن در می شود» و «نه سیخ می سوزد؛ نه کباب»! پس از مدتی هم که انشاء الله برخی مسلمینِ مُخلصِ ذوبِ ولایت اندکی آسوده و خرسند شدند و «آب ها از آسیاب افتاد» هر دویشان را به «حول قوه ی الهی، انشاء الله» از زندان بیرون خواهیم آورد؛
ب. در این میان، جنابعالی (رو به سوی «عالیجناب بوقلمون») هم انشاء الله کدورت های گذشته را فراموش نموده، زمینه های سازش و آشتی با «شیطان بزرگ» را هرچه بیش تر فراهم می نمایید (در اینجا، نیش  «عالیجناب بوقلمون» ناخودآگاه کمی باز می شود؛ ولی با شتاب خود را جمع و جور می کند!) که از اهمّ واجبات است و چنانچه این امر صورت نگیرد، «بیضه ی اسلام» شاید برای همیشه از پهنه ی گیتی ناپدید شود (در اینجا، هر دو سرها را پایین انداخته، زیر گریه می زنند؛ از آن گریه های سوزناک که تنها صدای هَق هَق آن به گوش می خورد؛ ولی اشک چندانی در کار نیست!). تنها باید سوگند یاد کنید که مانند آن مردک دروغگو و نیرنگباز که سرِ ما را شیره مالید، عمل نکنید. یادتان هست که ما یکی دو سالی پیش از این، وی را با پیامی برای برادرمان «باراک حسین» به آمریکا فرستاده بودیم؟ نمی دانم، آنجا چه گفتند و شنیدند که ما را سنگِ روی یخ کردند و این مردک با همراهی و همدستی دستیار جن گیرش با آنها زد و بندهایی نمود که نزدیک بود ایران را از اسلام عزیز و اسلام را از متخصصین آن محروم نماید.۵ این بار هم که به آنجا رفته، همان راه را در پیش گرفته و برخلاف رای ما از بهبود رابطه با شیطان بزرگ سخن گفته است ... انگار که دستگاه ولایت، ما و شما و روحانیت عزیز، همگی سرِ خر هستیم! اکنون هم ناچاریم تا پایان دوره اش با وی دست به عصا حرکت کنیم و هنوز هم واللهِ نمی دانیم با وی چکار کنیم ... با توزیع مشتی سیب زمینی و پیاز رگِ خواب عوام النّاس را بدست آورده و می ترسیم با کنار نهادنش، فتنه ی تازه ای برپا شود؛
پ. ما همه ی امکانات خود را بکار خواهیم برد که از شما اعاده ی حیثیت شود و انشاء الله تعالی جایگاه پیشین خود را در نظام مقدس اسلامی بازیابید. اینکه درباره ی دستگیری فرزندان خود گفته اید، بچه های شما فرقی با بچه های مردم ندارند، نخستین گام در این راه است. انشاء الله کتاب خاطرات تازه درآمده نیز کمک خواهد نمود تا عوام النّاس با سَروی از بهرمانِ رفسنجان و جانفشانی هایش در راه اسلام و مسلمین بیش تر آشنا شوند؛ و البته از زبان چه کسی بهتر از همسر مُکرّمه جنابعالی (در این هنگام، نیش رهبر مُعظّم کمی باز می شود و چشمانش اندکی می درخشند!)؟!٦    

به هر رو، همه ی درها بروی شما گشوده است؛ حتا اگر دوباره بخواهید رییس جمهور شوید نیز همه چیز آماده است. دروازه های اقتصاد مملکت نیز که به حمدالله از همه سو گشاده است ... کسی چه می داند، شاید این بار لقب سردار تعامل سازنده با «شیطان بزرگ» را نیز به دیگر لقب های خود چون «سردار جنگ» و «سردار سازندگی» افزودید؟! انشاء الله، خداوند شما را قرین رحمت و منت خویش قرار دهد ...

ب. الف. بزرگمهر    نهم مهرماه ١٣٩١

پانوشت:

١ ـ من این واژه که هم میهنان اصفهانی آن را بیشتر به کار می برند را بسیار خوش دارم!
٢ ـ عبارت «دانه درشت» را نیز همین گروه سرهم کرده اند که تا اندازه ای از زشتی و پلیدی کار بکاهند؛ زشت است و با فرهنگ درخشان ما بویژه بخش اسلامی آن نمی خواند که واژه های ناشایستی چون دزد و رشوه خوار بر زبان آوریم!
٣ ـ با الهام از عنوان کتاب «پا به پای سرو، خاطرات و مخاطرات بانو عفت مرعشی»
٤ ـ «آفتاب نیوز»:
۵ ـ منظور «رهبر فرزانه»، فتنه های «اسلام بدون روحانیت» و «اسلام ایرانی» است که هنوز هم از آن بیمناکند!
٦ ـ کنایه ای نیشدار به سنجش "سرو رفسنجان" با «سرو باستانی و مقدّس کاشمر» که به دستور یکی از خلیفه های عباسی از بیخ بریده و چوب و الوار آن را به مرکز خلیفه گری در بغداد بار زدند و بردند و نیز از «روباه پرسیدند: شاهدت کیست؟ گفت: دُمم!»


***


خاطرات همسر هاشمی به چاپخانه رفت/ روزی که «آشیخ اکبر» زرنگی کرد

کتاب «پا به پای سرو، خاطرات و مخاطرات بانو عفت مرعشی» شامل سرگذشت همسر آیت‌الله هاشمی رفسنجانی به زودی منتشر می‌شود. در این کتاب رویدادهای مختلف زندگی مشترک آیت‌الله هاشمی و همسرش در دوران مبارزه به تفصیل بیان شده است.

کتاب «پا به پای سرو» توسط سیدعلی مرعشی به شیوه خاطره‌نگاری، تهیه و تنظیم شده است. در این کتاب عفت مرعشی به شرح نحوه آشنایی و ازدواج، هجرت به شهر قم، نحوه گذران زندگی طلبگی، سربازگیری طلاب حوزه علمیه قم، آغاز نهضت امام خمینی و حضور فعال در مبارزات علیه رژیم خودکامه ستمشاهی و هجرت به تهران [درست آن هنگام که بیش تر آخوندها، انقلابی از آب درآمدند] با ذکر جزییات می‌پردازد و خواننده را با زندگی شخصی خانواده هاشمی رفسنجانی آشنا می‌کند.

همسر آیت الله هاشمی رفسنجانی در این کتاب، برای نخستین بار روایتی دستِ اول از لایه‌های درونی روحانیت مبارز و مصائب دوران سخت دستگیری، بازجویی و زندان به خواننده ارائه می‌کند و خاطرات خود از قیام 15 خرداد ، دوران غربت مبارزان، قیام ١٩ دی قم و ١۷ شهریور تهران و نحوه شکل‌گیری راهپیمایی‌های میلیونی سال ١٣۵۷ را به رشته تحریر درمی‌آورد.

در کتاب «پا به پای سرو» برای اولین بار ماجرای دستگیری عفت مرعشی و همسر شهید مفتح توسط ساواک قم و بازجویی شبانه آنها انتشار می‌یابد. همچنین ملاقات‌های آیت‌الله منتظری، شهید مطهری و شهید بهشتی در دورانی که آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در زندان به سر می‌برد، در این کتاب آمده است.

کتاب خاطرات عفت مرعشی، نحوه نجات آیت‌الله هاشمی رفسنجانی از مجازات اعدام و حبس ابد، وساطت داماد آیت الله العظمی سید محسن حکیم و آیات سیداحمد خوانساری، اخوان مرعشی و محمدتقی فلسفی و در موارد مختلف زندان را برای نخستین بار روایت می کند. [اگر آن حرامزاده در نخستین روزهای پیروزی انقلاب، بخش عمده ی اسناد و گواهی های ساواک را سر به نیست نکرده بود، بی گمان چیزهای بسیار دیگری بیرون می آمد و شاید بسیاری از کسانی که پس از آن به جایگاه هایی والا در جمهوری اسلامی دست یافتند و از آن میان «آسیّد علی خامنه ای»، ولی فقیه کنونی این رژیم، دست شان پیش تر از این ها رو می شد!]

این کتاب در ٤٠٠ صفحه قطع رقعی تنظیم و آماده شده است و مراحل فنی را برای چاپ و صحافی در دفتر نشر معارف انقلاب می‌گذراند.

در بخشی از این کتاب آمده است: بعد از مدتی، ملاقات دیگری دادند. این بار قلبم مطمئن‌تر بود. ترس ملاقات اول را نداشتم. دلیرتر بودم. زندان همان  قزل قلعه بود اما جای ملاقت محل قبلی نبود. او در اتاقی بود که در بلندی قرار داشت و من بچه ها در حیاط و پایین بودیم. چون فاصله  زیادتر بود بایستی بلندتر صحبت می‌کردیم.

استوار ساقی رئیس زندان، بین ما ایستاده بود. به علت ناراحتی که از خبر شکنجه پایش در ملاقات قبل داشتم و نتوانسته بودم اطلاع درستی کسب کنم، اولین سوالی که به ذهنم خطور کرد، این بود که از وضعیت پایش سوال کنم. بلند پرسیدم پایت چطور است؟ پایش را بالا گرفت و جورابش را در آورد و گفت: خوب است. این حرکت اشاره‌ای بود که شکنجه شده است. پایش صدمه دیده و پس از مدت زیادی بهبود یافته بود. استوار ساقی که بین ما ایستاده بود فوری گفت خانم این چه سوالی است که می‌کنی؟ من نیز تند شدم و گفتم خیال می‌کنید که کارهای شما پنهان می‌ماند؟ همه می‌دانند که او را شکنجه کرده‌اید، پایش آسیب دیده است. از من می‌پرسند باید جوابی داشته باشم. ملاقات یعنی مطلع شدن از احوال زندانی. آشیخ اکبر هم زرنگی کرد و پایش را مجددا بالا گرفت و گفت: عصبانی نشو ببین که خوب است، می توانم راه بروم. چند قدمی راه رفت من نیز ازاین بابت خوشحال شدم.

دفتر نشر معارف انقلاب فعالیت انتشاراتی خود را از سال ١٣۷٢ آغاز  کرده و تاکنون ده‌ها کتاب در زمینه تاریخ معاصر ایران به چاپ رسانده که اغلب آنها درزمان انتشار تا مدت ها درصدرجدول پرفروش ترین کتاب های کشور قرار داشته است.

آخرین کتاب منتشر شده دفتر نشر معارف انقلاب، کتاب بازسازی و سازندگی حاوی کارنامه و خاطرات سال ١٣٦٨ آیت‌الله هاشمی رفسنجانی است که در اردیبهشت سال جاری به بازار کتاب عرضه شد و چاپ سوم آن هنوز در جدول کتاب‌های پرفروش قرار دارد.

برگرفته از «خبرگزاری مهر»:

افزوده های درون [ ] از اینجانب است.    ب. الف. بزرگمهر

۱۳۹۱ مهر ۸, شنبه

شیخ اگر کُفر است آنچه گفته ام ... کُفر ماها را تو در می آوری

بوی گل شد گلاب و جاری گشت از دو چشم خمار سوسن ها




نقشی "تازه" در آینده و این بار هماهنگ با اربابی بزرگ تر از صددام!


در خبرها آمده بود که دولت ایالات متحد، نام «سازمان مجاهدين رجوی»* را از فهرست گروه‌های تروريستی بیرون آورده است. کم ترین دودلی در خود نمی بینم که بگویم چنین تصمیمی هماوند (در رابطه) و هماهنگ با نقشه های امپریالیستی آینده در به آشوب و به آتش کشیدن ایران و منطقه ی پیرامون آن گرفته شده است. بازهم کم ترین دودلی ندارم که هم کشورهای امپریالیستی و در تارک شان، امپریالیست های یانکی به بهترین شیوه ها ـ بسی بهتر از رژیم «صددام» ـ از نیروهای این سازمان اهریمنی که در کودنی دست نیروهای «القاعده» و «طالبان» را از پشت بسته اند، بهره برده و هم نقش پلید آفرینش سردرگمی و سست نمودن نیروهای انقلابی و پیشرفتخواه ایران را که هم اکنون نیز از برخی نارسایی های بنیادین رنج می برند، در راستای سیاست های امپریالیستی و سیاهکارترین نیروهای راست چون «سلطنت طلبان» بر دوش خواهند گرفت؛ کم و بیش همانند نقشی که در روزها و سال های نخست انقلاب، بگونه ای عمده از روی نادانی، بردوش داشتند.

ب. الف. بزرگمهر     هشتم مهر ماه ١٣٩١

* حتا نام بردن از این سازمان اهریمنی با عنوان «سازمان مجاهدین خلق» بسی بیجا و خوارشمردن خلق های ایران است. این سازمان را باید «سازمان مجاهدين رجوی» نامید که با درونمایه و ماهیت آن، همخوانی دارد.

|||||||||||||||||||

آمريکا سازمان مجاهدين خلق را از فهرست گروه‌های تروريستی خارج کرد

وزارت امور خارجه آمريکا روز جمعه هفتم مهرماه در بيانيه‌ای اعلام کرد که نام سازمان مجاهدين خلق را از فهرست گروه‌های تروريستی خود خارج کرده است.

 به گزارش رادیو فردا، در بيانيه سخنگوی وزارت امور خارجه آمريکا آمده است: «وزير امور خارجه آمريکا تصميم گرفته است، مطابق با قانون، نام  سازمان مجاهدين خلق را از فهرست  سازمان های تروريستی خارجی (FTO) خود خارج کند.»

اين بيانيه اضافه کرده است،  نام سازمان مجاهدين خلق از روز جمعه از فهرست گروه‌های تروريستی حذف شده است.

وزارت امور خارجه آمريکا می‌گويد، اموال و دارايی سازمان مجاهدين خلق در آمريکا ديگر مسدود نشده و هرگونه معامله با اين گروه نيازمند اخذ جواز نيست.

در ادامه بيانيه وزارت امور خارجه آمريکا آمده است: به رغم «اقدامات امروز،  وزارت امور خارجه آمريکا اقدامات تروريستی گذشته سازمان مجاهدين خلق از جمله نقش آن در قتل شهروندان ايالات متحده در ايران در دهه ۱۹۷۰  و حمله در خاک آمريکا در سال ۱۹۹۲،  را فراموش يا از آنها چشم پوشی نکرده است. »

وزارت امور خارجه آمريکا همچنين اضافه کرده است: «اين وزارتخانه، نگرانی‌های جدی در خصوص ادعاهای مطرح شده درباره  اقدامات سازمان مجاهدين خلق در  آزار و اذيت اعضای خود، دارد.»

وزارت امور خارجه آمريکا گفته است: «تصميم وزير امور خارجه آمريکا براساس اقدام سازمان مجاهدين خلق در علنی محکوم کردن خشونت، تاييد نشدن انجام هرگونه اقدام تروريستی توسط اين گروه در یک دهه اخیر،  و همکاری مسالمت‌آميز آن در بستن اردوگاه شبه نظامی اشرف اتخاذ شده است.»

مریم رجوی در بیانیه‌ای از اقدام هیلاری کلینتون، وزیر خارجه آمریکا در حذف نام مجاهدین خلق از فهرست گروه های تروریستی استقبال کرده است.

سازمان مجاهدین خلق در سال ۱۹۹۷ به خاطر «کشتن» شش آمريکايی «به دست» این گروه در پيش از انقلاب و «تلاش برای حمله» به مقر ديپلماتيک ايران در سازمان ملل در سال ۱۹۹۲ در فهرست گرو‌ه‌های تروريستی آمريکا قرار گرفت.

سازمان مجاهدين خلق که از خرداد سال ۱۳۶۰ مبارزه مسلحانه جمهوری اسلامی را آغاز کرد،  در جريان جنگ ايران و عراق  با حمايت صدام حسين، رييس جمهوری سابق عراق، مقر اصلی خود را به عراق و اردگاه اشرف منتقل کرد.

سازمان مجاهدين خلق در دوران جنگ ايران و عراق چندين عمليات نظامی عليه ايران انجام داد.

با حمله نظامی آمريکا و سقوط حکومت صدام حسين، نيروهای سازمان مجاهدين خلق در اردوگاه اشرف خلع سلاح شدند.

دولت عراق خواستار خروج بيش از ۳ هزار نيروی سازمان مجاهدين از اين کشور است . طی ماه‌های اخير با همکاری سازمان ملل متحد، دولت عراق و آمريکا اکثر اعضای سازمان مجاهدين خلق از اردوگاه اشرف به اردوگاه حريه (آزادی) در نزديکی بغداد منتقل شده‌اند تا از اين طريق زمينه خروج اين افراد از عراق فراهم شود.

برگرفته از تارنگاشت وابسته به امپریالیست های امریکایی: «رادیو فردا»


دمکراتی انقلابی که بختی برای کار پربار نیافت!

گزیده هایی از گفت وگو با اعظم طالقانی


نوشته ی زیر بخش هایی از گفتگوی گاهنامه ی «چشم انداز ایران» با خانم اعظم طالقانی با عنوان «نوآوری های قرآنی آیت الله طالقانی» است. بخش هایی که برگزیده ام، بیش تر دربرگیرنده ی جُستارهای سیاسی ـ اجتماعی است و شیوه ی نگرش و کارکرد یکی از آدم های خوشنام و اندیشمند دوران کنونی ایران را به نمایش می گذارد؛ آدمی که اگر می ماند و درگیر برخی ماجراها نمی شد، می توانست برای پیشبرد انقلاب ایران به سود توده های کار و زحمت بسی پربارتر باشد. افسوس که چنین نشد و بسیار زود از دست رفت.

وی را به «شورای انقلاب» فرانخوانده بودند؛ همان ها که زیر دستار «آقا»، داس و چکش دیده بودند، وی را آنچنان آزردند و درگیر چالش هایی کردند که سرانجام دق کرد و مُرد. آن جوانک تشنه ی قدرت، همان به اصطلاح رهبر عقیدتی که اینک تشت رسوایی اش مدت هاست از بام افتاده، از وی چنان "پدر"ی آفرید که جاه طلبی هایش را آسوده تر زیر عبایش پنهان نماید: «پدر طالقانی»! در حالیکه، وی تنها «پدر» او و گروه ماجراجویش نبود. طالقانی، چنانکه از گفتگوی زیر نیز بیرون می تراود، برای بسیاری گروه ها و جوانان انقلابی آن هنگام، گرچه همگی کم و بیش خام و ناآزموده، نقشی پدرانه داشت.

در بخش هایی از آنچه برگزیده ام، ندانمکاری ها و دستِکم گرفتن ضدانقلاب زخم خورده از سوی وی را نیز بروشنی می توان دید؛ به عنوان نمونه، آنگاه که بجای ایستادن و پای فشردن، برآشفته از میدان به در می رود:
«من رفتم تا مسوولین به فكر بیفتند كه اگر روال مملكت به این شكل بماند و قانون اجرا نشود، در آینده سنگ روی سنگ بند نمی شود ...» و نمی داند که اگر سرِ مارِ زخم خورده را به سنگ نکوبی و نابودش نکنی، هولناک تر به خونخواهی و بازپس گرفتن منافع از دست رفته برخواهد خاست.  

با مرگ زودهنگام وی، واپسگرایان و تاریک اندیشان مذهبی و همه ی آنها که برای دستیابی به منافع سیاسی و اقتصادی ناروای خود به پوستین اسلام در آمده بودند، نفسی به آسودگی کشیدند؛ گرچه سینه زدند و اشک ریختند؛ ولی در دل بسیار خرسند شدند.  

یاد وی گرامی باد.

ب. الف. بزرگمهر    هشتم مهر ماه ١٣٩١


***

نوآوری های قرآنی آیت الله طالقانی

آیت الله طالقانی روی مردم و اخلاق بسیار حساس بود. من در روز ١۷ شهریور در میدان شهدا بودم و ١٦ جوان را كه تیر خوردند به چشم خودم دیدم. آقای چه پور مرا دید و مانع شد كه به میدان برگردم. در آن زمان پدر به همراه آیت الله طاهری اصفهانی در بهداری زندان قصر بود. من بعدازظهر به دیدن پدر رفتم و وقایع صبح را برایشان تعریف كردم. در میان صحبت های من، پدر فریاد زد كه دیگر بس است و نگو، طاقت ندارم. من هم صحبت خود را قطع كردم. آیت الله طالقانی عشق زیادی به مردم داشت و می گفت تمام این كارها را مردم می كنند و ما هیچ كاره ایم؛ جان دادن، خون دادن، زحمت كشیدن ... را مردم انجام داده اند.
...
پدر برای مرحوم امام احترام خاصی قائل بود. اگر از دفتر امام به پدر تلفن می شد و ما فراموش می كردیم كه اطلاع دهیم، پدر اعتراض می كردند كه چرا به من نگفتید و ناراحت می شدند، البته ایشان با مرحوم امام بحث های جدی هم داشتند. هنگامی كه دستگیری برادران اتفاق افتاد، من در خرم آباد بودم و اخبار را از رادیو و تلویزیون شنیدم و سریع به تهران آمدم. پدر در این زمان به نشانه ی اعتراض، تهران را به مقصد شمال ترك كرده بود. ایشان به من گفت:
«من رفتم تا مسوولین به فكر بیفتند كه اگر روال مملكت به این شكل بماند و قانون اجرا نشود، در آینده سنگ روی سنگ بند نمی شود و ما و مردم این همه مرارت و زحمت كشیدیم تا اینچنین اعمالی اتفاق نیفتد.» دستگیری ها بدون حكم دادستانی انجام شده بود ... وقتی ما به منزل احمدآقا رفتیم دوستان دیگری هم در آنجا حضور داشتند. پدر در آن جمع یك كلمه درباره اتفاق هایی كه برای خانواده افتاده بود، صحبت نكرد و فقط در مورد مشكلاتی كه به وجود آمده بود مذاكراتی انجام شد. امام پرسیدند كه چه باید بكنیم؟ پدر در پاسخ گفت به نظر من انجمن های ایالتی ـ ولایتی كه همان شوراهاست را باید اجرا كنیم تا مردم مسئولیت پذیر شوند و بر سرنوشت خود دخالت مستقیم داشته باشند. امام به شانه پدر زده و فرمود كه تو این را پیاده كن. ایشان گفت من پیرمرد مریض و ناتوان، توان این كار را ندارم. جلسه كه تمام شد وقتی امام از اتاق خارج شد باز روی شانه پدر زد و گفت «برو و شوراها را اجرا كن». پدر این بار هیچ صحبتی نكرد. مسئله شوراها برای نخستین بار در این جلسه مطرح شد.

وقتی بچه ها از زندان آزاد شدند پدر از آنها پرسیده بود كه آیا زندانی دیگری هم در آنجا بود؟ آنها پاسخ دادند بله، افراد دیگری هم در زندان بوده اند و مورد ضرب و شتم هم قرار می گرفتند. آیت الله طالقانی وقتی این موضوع را شنید بلند شد و گفت:
«من رفتم هر كه می خواهد با من بیاید، ما این همه مبارزه برای اجرای قانون كردیم، اكنون نباید شاهد چنین رفتارهای خلاف قانونی باشیم؛ اما اكنون با زندانی ها این برخورد را می كنند كه صحیح نیست.» ...

پس از اینكه آیت الله طالقانی به نشانه اعتراض، تهران را به مقصد شمال ترك كرد، «سپاه» اطلاعیه ای داد (كه در مطبوعات آن زمان موجود است) و مفاد آن تقریباً این بود كه حضرت ابراهیم در راه خدا فرزند خود را قربانی كرد؛ اما طالقانی به خاطر فرزندان خود قهر كرده و تهران را ترك می كند. گویا آنها آنقدر بی اطلاع بودند كه نمی دانستند چند نفر از فرزندان پدر زندانی شده بودند!

پرسش:
آیه ٢١ سوره «آل عمران» در مورد كسانی صحبت می كند كه پیامبران و افرادی كه به اقامه قسط دعوت می كنند را می كشند. تفسیر آیت الله طالقانی در مورد «یأمرون بالقسط» جوانانی بود كه در قالب گروه ها و نحله های مختلف مبارزه می كنند. آقای طاهر احمدزاده هم این دیدگاه آیت الله طالقانی را در زندان مطرح می كرد. به نظر می رسد یكی از دلایلی كه نسبت به آقای طالقانی حساس شده بودند تفسیر این آیه بود. در زندان هم یكبار آقای طالقانی در راهرو فریاد زدند كه چرا جوانان ما را شكنجه می كنید. منظور ایشان گروه فدایی ها بود و از آنها هم دفاع می كرد ...

پاسخ:
من اولین بار این مسئله را در زابل از آیت الله طالقانی شنیدم. عید سال ١٣۵١ ما به ملاقات پدر رفتیم؛ راه بین زاهدان تا زابل بسیار سخت و سنگلاخ بود. هنگام ظهر همه افرادی كه در اتوبوس بودند دستمالی را باز كرده و نان خشك می خوردند. این سفر برای ما یك نعمت الهی بود كه واقعیت موجود در كشور خود را ببینیم. فرزند من هم در آن زمان هفت ماهه بود و در مسیر زاهدان به زابل تشنه و گرسنه شده بود. من از شاگرد راننده مقداری آب خواستم. آنها یك سطل آب گل آلود برای ما آوردند. فرزندم لبه سطل را گرفت و از آن آب خورد. ما پس از رسیدن به زابل پنج ساعت پشت در شهربانی ایستادیم تا بازدیدها و بازرسی ها انجام شود (در آن زمان اجازه نمی دادند وارد خانه تبعیدی ایشان شویم و حتی اگر كسی در خیابان به ملاقات پدر می آمد مأموران همراه مانع می شدند). وقتی ما به خانه پدر وارد شدیم، كودك من بیمار شده بود و در ایام عید نوروز هم دكتر نبود. آیت الله طالقانی در باغچه ی خود سبزی كاشته بود و سبزی را با برنج می پخت و همین غذای ساده را می خورد و بسیار ضعیف شده بود. ما همین غذا را به كودك هم دادیم. روز هفتم فروردین من با بچه هفت ماهه به دنبال دكتر رفتم. به مطب دكتر كه رسیدم با صفی نزدیك به ١٠ متر از مردم روبرو شدم. همه ی  بیماران شكم های بزرگ و دست و پاهای لاغری داشتند. در سال قبل هم شهر زابل به دلیل مسدود شدن رودخانه هیرمند دچار قحطی شده بود و حتی بعضی خانواده ها برای یك سیگار دختران خود را فروخته بودند. پس از اینكه پزشك فرزند من را معاینه كرد، گفت باید سوپ صاف شده از مرغ و سبزی و برنج بخورد. من در شهر دنبال مرغ می گشتم. خانمی را دیدم كه مرغی سیاهی داشت و آن مرغ را به قیمت ٣٠ تومان به من فروخت. من آن غذا را به بچه می دادم؛ اما باز هم به وضع اول خود برنگشت. در همین احوال بود كه پدر به من گفت آیه ٢١ «آل عمران» را برایت می خوانم:
«إِنَّ الَّذِینَ یكَفْرُوُن بآِیاتِ اوِ یقَتْلُوُن النبَّیینَ بغِیرْ حقَّ و یقَتْلُوُن الذَّینَ یأَمْرُوُن باِلقْسِط منِ النَّاسِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِیمٍ.» امروز بچه هایی صادقانه برای احقاق حقوق مردم با هر نوع تفكری قیام كرده اند و این آیه شامل حال آنها می شود. در این آیه خداوند نمی گوید «یأمرون الناس بالقسط» بلكه می گوید «یأمرون بالقسط من الناس» یعنی كسانی از مردم كه برای حق قیام می كنند و كسانی كه آنها را می كشند؛ گویی پیامبران را می كشتند. كسی كه برای حق قیام می كند در راه انبیاست. سال ١٣۵٤ من برای درمان فرزندم كه نمی توانست راه برود به انگلستان رفته بودم كه در برگشت در مرز بازرگان گذرنامه مرا گرفتند و مطلع شدم كه همه همرزمان ما را دستگیر كرد هاند. پس از اینكه به ایران برگشتم، در حالی كه برنامه امتحانات تجدیدی را می گذراندیم، مرا نیز دستگیر كردند و به كمیته مشترك بردند. در كمیته من جوان هایی را دیدم كه پاهایشان برا ثر شكنجه به شدت زخم و جراحت برداشته بود و تا زانو در پلاستیك بود. در همانجا بود كه سیمین صالحی را دیدم كه یك چشم او نابینا شده بود. این مصادیق برداشت رسایی است كه مرحوم طالقانی از آیات مورد اشاره داشت و تأكید می كرد كه این آیات شامل بسیاری از مردان و زنانی می شود كه برای احقاق حقوق خود قیام می كنند.

آیت الله طالقانی پس از شش ماه كه به زابل تبعید شده بود با تلاش دكتر صدر حاج سیدجوادی به بافت كرمان منتقل شد. وقتی در بافت كرمان به دیدن پدر رفته بودیم، ایشان شب تا صبح قدم می زد و دعا و قرآن می خواند. وقتی خبر اعدام جوانان از تهران رسید، پدر لحظه ای آرام و قرار نداشت. هنگامی كه ایشان در بافت بود، بعضی دوستان از تهران می آمدند، شب به بافت می رسیدند و به طرز خاصی خود را به داخل منزل می رساندند و تا صبح با ایشان گفت و گو می كردند و صبح زود از خانه خارج می شدند و به سمت تهران برمی گشتند.

وقتی پدر از تبعید برگشت، در فرودگاه با ایشان ملاقات كردیم. محاسن او سفید و كمر ایشان خم شده بود؛ خبر شهادت بچه ها برای ایشان بسیار سنگین بود. زحمت زیادی كشیده شده بود تا یك نفر مثل حنیف نژاد قد علم كند.

پرسش:
شورای انقلاب ناگفته های بسیاری دارد. وقتی مهندس سحابی از زندان آزاد شد به سراغ ایشان رفتند و برای عضویت در شورای انقلاب از مهندس دعوت كردند؛ اما وقتی آیت الله طالقانی از زندان آزاد شدند، كسی برای عضویت در شورا و معرفی شورا به ایشان اقدام نكرد تا اینكه آیت الله طالقانی دفتر خود را دایر كردند. به نظر من رفتاری كه با ایشان شد به دلیل موضعی بود كه آیت الله طالقانی در تفسیر آیه ٢١ سوره «آل عمران» داشتند. در آن زمان بویژه پس از ضربه ۵٤ و شهادت شریف واقفی و ترور صمدیه توسط شهرام و بهرام، فضا كاملاً ضدكمونیستی بود. این نظر وجود داشت كه دیدگاه آقای طالقانی، چپ و تقویت كننده این تفكر است. درنهایت مهندس سحابی در سفری كه به پاریس داشت، موضوع را به مرحوم امام می گوید و امام هم دستور می دهد كه آیت الله طالقانی هم عضو و هم رئیس شورای انقلاب شوند. منظور من از بیان این خاطرات این است كه تفسیر آیه ٢١ «آل عمران» در جریان انقلاب و حذف بعضی نیروها هم تأثیر زیادی داشت.

پاسخ:
رئیس جامعه تعلیمات اسلامی تعدادی مدرسه اعم از دخترانه و پسرانه را با مجوز آموزش و پرورش اداره می كرد. من پیش از انقلاب در یكی از این مدرسه ها تدریس می كردم؛ از ایشان شنیدم كه می گفت هر زمانی ساواك ما را احضار می كند كه چرا مدرسه اسلامی دایر كرده اید، ما پاسخ می دهیم كه ما كمتر از هزار كیلومتر با شوروی فاصله داریم، وجود ماست كه باعث شده شوروی نتواند در ایران نفوذ كند. این نوع تفكر در جامعه مذهبی ما رونق داشت.

مرحوم طالقانی افزون بر اینكه از چپ ها و مجاهدین دفاع می كرد، از مذهبی های متعصب و تندرو مانند نواب صفوی هم حمایت می كرد. ایشان یك دیدگاه الهی و فرا«ناس»ی داشت و معتقد بود خدا به همه حیات و روزی می دهد و ما كاره ای نیستیم كه بخواهیم حیات افراد را بگیریم. در این دیدگاه تساهل و تسامح وجود داشت؛ با این تفاوت كه فضاسازی و جلب اعتماد افراد و جریانها را هشدار می داد. من هم ممكن است از بسیاری مسائل در جامعه رنج ببرم، اما باید فكر كنم كه من حق ندارم جان كسی را بگیرم یا حتی كسی را ملامت و تحقیر كنم؛ تنها كاری كه من می توانم انجام دهم این است كه تا حدی ارشاد كنم.

مرحوم طالقانی به «ناس» عشق می ورزید و به این كه هركسی چه مكتبی دارد توجه نمی كرد:
«نانش دهید و از آیینش نپرسید.»

پرسش:
آیت الله طالقانی در ذیل آیه ی ٦٨ سوره ی «آل عمران» كه می گوید «إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِیمَ
لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ وَ هَذا النَّبِی وَالَّذِینَ آمَنُواْ وَ اوَلِّی الْمُؤْمِنِینَ» توضیح می دهد كه افراد از هر رنگی و با هر عقیده ای حتی بودایی هم شامل «ناس» می شوند.
آیت الله طالقانی می گوید تا زمانی كه افراد ظلم، ستم و فتنه ای نكرده اند، باید آنها را مدیریت كنیم. مهندس بازرگان در مورد حج، كتابی به نام «خانه خدا» نوشته و در آن بیان می كند كه خانه ی خدا یعنی خانه ی «ناس». یهودی، مسیحی، بت پرست، مسلمان، همه به این خانه می آمدند و حج را انجام می دادند. خدا هیچ مرزبندی بین مردم قائل نیست. پرسش این است كه نظر آیت الله طالقانی در مورد ولایت فقیه چه بود؟ من این پرسش را از مهندس سحابی و آقای بسته نگار هم پرسیده ام. مهندس سحابی می گفتند در مجلس خبرگان، آیت الله طالقانی در كمیسیونی كه مساله ولایت فقیه را بررسی می كرد، حضور داشتند. من (سحابی) اعتراض می كردم؛ اما آیت الله طالقانی صحبت نمی كرد. باید توجه داشت كه آیت الله طالقانی در مقدمه ی كتاب حكومت اسلامی، حكومت در زمان غیبت امام زمان را مطرح می كند. در این كتاب زمینه ولایت فقیه وجود دارد. افزون بر این آقای بسته نگار می گفت آیت الله طالقانی به امام خمینی عشق می ورزید و یكی از دلایلی كه با ولایت فقیه مخالفت نكرد این بود كه نگران بود امام تضعیف شوند. این تفكر در بسیاری دیگر از مبارزان وجود داشت. در سال ١٣٦٢ وقتی ما از زندان آزاد شدیم من می خواستم نسبت به مسائلی كه در زندان می گذشت، اعتراض كنم، اما كسی با من همراهی نكرد، زیرا می گفتند امام تضعیف می شود. البته اصل پنج قانون اساسی پس از فوت مرحوم طالقانی تصویب شد؛ اما مهندس سحابی می گفت آیت الله طالقانی در روند مجلس خبرگان به این اصل اعتراض نكرد.

پاسخ:
عده ای معتقدند كه اگر آیت الله طالقانی ولایت فقیه را پذیرفته  كه به باور من چنین توافقی نبوده. ما برای تحلیل خود باید شرایط آن زمان و وضعیت امپریالیسم را در نظر بگیریم ... مرحوم طالقانی با توجه به شرایط آن روز جهان معتقد بود كه همه باید مراقب باشیم این مملكت به دست بیگانه نیفتد. ما امام را می شناختیم و می دانستیم وابسته به بیگانه نبود؛ درنتیجه از او حمایت می كردیم.
...

پرسش:
آیت الله طالقانی با این دیدگاه خود، در نظام ولایت فقیه هم می توانست تحولات زیادی را ایجاد كند.

پاسخ:
در اوایل انقلاب، مهدی هاشمی عضو سپاه بود و مرا از سوی سپاه به جلسه ای دعوت كرده بودند. آقای محمد خامنه ای هم جلسه را اداره می كرد. پرسش جلسه این بود كه اگر می خواهید كشور اسلامی را اداره كنید، چه كسی می تواند احكام اسلام را پیاده كند؟ طبیعی است كه در پاسخ به این پرسش همه ما گفتیم مجتهد می تواند این كار را بكند. این پاسخ مرا در روزنامه ها نوشتند. در واكنش به صحبت من، پدر با من صحبتی داشت و گفت درست است كه احكام اسلامی را یك مجتهد كه متخصص درك و اجرای احكام است، می تواند اجرا كند، اما ما در تاریخ، دوران جمود و «انكیزاسیون» را هم داشته ایم و باید به آن توجه كنیم. پدر به من سفارش می كرد كه تاریخ ویل دورانت را بخوانم؛ ایشان خودشان هم این كتاب را مطالعه كرده بود ...

برگرفته از «نوآوری های قرآنی آیت الله طالقانی»، لطف الله میثمی، فائزه حسنی، «چشم انداز ایران»، تیر و امرداد ١٣٩١

برجسته نمایی های متن نوشته، همه جا از اینجانب است.    ب. الف. بزرگمهر   

۱۳۹۱ مهر ۷, جمعه

موش لرزان، دست های خود را بازهم بالاتر برد!

بوی گند «بسته ی شفاهی» بازهم بیش تر درخواهد آمد!

یک مقام بلندپایه ی وزارت خارجه آمریکا از پیگیری گفتگوها با ایران بر سر برنامه هسته‌ای این کشور خبر داد. این مقام آمریکایی پس از دیداری که نمایندگان «۵+١» با کاترین اشتون داشتند، این خبر را اعلام کرد. خانم اشتون پس از این دیدار که در نیویورک انجام شد به خبرنگاران گفت که در این نشست آنها را در جریان واپسین دیدارش با سعید جلیلی دبیر «شورای امنیت ملی ایران» قرار داده است.

خانم اشتون گفت که به زودی با آقای جلیلی تماس خواهد گرفت تا او را هم از آنچه در این نشست گذشته، آگاه کند. پس از این دیدار، یک مقام بلندپایه ی وزارت خارجه آمریکا به خبرنگاران گفت که گزارش خانم اشتون از دیدارش با دبیر «شورای امنیت ملی ایران» در ٢٨ شهریور ماه، وزیران امور خارجه «گروه ۵+١» و معاونانشان را امیدوار کرده است که ایران در حال برداشتن گام‌هایی به سوی جدی گرفتن گفتگوها بر سر برنامه هسته‌ای است. او گفت که انتظار دارد نمایندگان کشورهای «۵+١» در آینده ای نه چندان دور برای بار چهارم با گفتگو کنندگان ایرانی دیدار کنند. این مقام بلندپایه ی آمریکایی گفته است که ما به همراه دیگر کشورهای «۵+١» از تاثیر منفی تحریم‌ها بر مردم عادی ایران آگاهیم؛ ولی به باور ما، سیاست موازی گفتگو و تحریم به مراتب دلخواه تر از گزینه های دیگر است. این مقام در پایان گفت که ما می‌خواهیم اطمینان یابیم که دور جدید گفتگوها با ایران بارور باشد.

باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا، در سخنرانی روز سه‌شنبه خود در «سازمان ملل متحد» گفت که او همچنان امیدوار است چالش برنامه هسته‌ای ایران از طریق گفتگو گشوده شود. با این همه، آقای اوباما تاکید کرد که گفتگو نمی‌تواند تا ابد پی گرفته شود.

برگرفته از تارنگاشت وابسته به امپریالیسم انگلیس: «بی بی سی»

این گزارش از سوی اینجانب ویرایش، پاکیزه و پارسی نویسی شده است. عنوان و زیرعنوان از آنِ من است.     ب. الف. بزرگمهر

۱۳۹۱ مهر ۴, سه‌شنبه

با هرگونه اقدام نظامی بر ضد ایران مخالفیم!

پاسخ مثبت ده ها حزب کارگری و کمونیستی جهان به فراخوان حزب توده ایران بر ضد جنگ! 

...

به طور کامل با هرگونه اقدام نظامی برضد ایران مخالفیم!
ما، حزب‌های کمونیست و کارگری امضا کننده زیر، نگرانی شدید خود را نسبت به گفته‌های اخیر سیاست گذاران اسرائیلی درباره حمله به ایران اعلام می‌داریم و این گفته‌ها را محکوم می‌کنیم. ما بر این باوریم که گفته‌های بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل که نشان از آمادگی اسرائیل برای حمله نظامی‌ای ”پیشگیرانه“ به ایران پیش از انجام انتخابات ریاست جمهوری آمریکا دارد، می‌تواند منطقه را به جنگی تازه با پیامدهایی پندارناپذیر بکشاند. نشانه‌های ‌توجه ‌برانگیز و مهمی وجود دارند حاکی از آنکه نقشه‌های اسرائیل با مقام‌های پرقدرت در دولت آمریکا و برخی از دولت‌های اتحادیه اروپا هماهنگ شده است.

همزمان، ما موضع ایالات متحد آمریکا و اتحادیه اروپا را در قالب سکوت رضایت‌آمیز نسبت به اقدام‌های دولت اسرائیل نیز محکوم می‌کنیم. ما بر این باوریم که سیاست‌های امپریالیسم آمریکا و متحدانش در مورد ملت‌های خاورمیانه، موجب ترغیب رهبری اسرائیل شده است تا با فراغ خاطر، سیاست‌های خصمانه و تجاوزگرانه‌یی را به پیش برد که پیامدهای آن، به آتش کشیده شدن کل منطقه خاورمیانه و به خطر افتادن صلح جهانی است. ما بر این باوریم که راه‌حل زدودن تنش و تشنّج در منطقه و تأمین صلح، محکوم کردن مداخله نظامی آشکار و نهان در کشورهای خاورمیانه است. همه ی اختلاف‌ها و مناقشه‌های منطقه را باید از راه گفت‌و‌گو، بر بنیاد حفظ صلح و مراعات منشور سازمان ملل متحد و احترام به استقلال ملت‌ها حل‌وفصل کرد.

ما همبستگی خود را با مبارزه مردم ایران در راه صلح، حقوق بشر و حقوق دموکراتیک و عدالت اجتماعی اعلام می‌کنیم. ما قاطعانه باور داریم که تصمیم‌گیری درباره ی سرنوشت ایران و ساختار اجتماعی ـ اقتصادی آن، تنها به عهده خود مردم ایران است. به باور ما، دامن زدن به تشنّج با موضع‌گیری‌های غیرمسوولانه‌یی مانند نابودی دولت اسرائیل و ژست‌های نظامی درباره بستن تنگه هرمز، از سوی برخی از سران رژیم ایران، تنها به نقشه‌های امپریالیستی برای مداخله نظامی در منطقه خدمت و کمک می‌کند. ما بار دیگر پشتیبانی خود را از رزم طبقه کارگر ایران و حزب آن، حزب توده ایران و همه نیروهای ترقی‌خواه و دموکراتیکی که در راه دموکراسی، استقلال، عدالت اجتماعی، و منطقه‌یی عاری از حضور و مداخله نظامی امپریالیستی پیکار می‌کنند، اعلام می‌کنیم.

۱.‌ حزب توده ایران
۲. حزب دموکراسی و سوسیالیسم الجزایر (PADS)
۳.‌ حزب کمونیست استرالیا
۴.‌ جبهه آزادی‌بخش ملی بحرین
۵.‌ حزب کمونیست بنگلادش
۶.‌ حزب کمونیست بلژیک 
۷.‌ حزب کارگران بلژیک
۸.‌ حزب کمونیست برزیل
۹.‌ حزب کارگران برزیل
۱۰.‌ حزب کمونیست بریتانیا
۱۱.‌ حزب کمونیست کانادا
۱۲.‌ حزب کمونیست کاتالونی
۱۳.‌ حزب کمونیست شیلی
۱۴.‌ حزب کمونیست کلمبیا
۱۵.‌ حزب کارگران سوسیالیست کرواسی
۱۶.‌ حزب ترقی‌خواه زحمتکشان قبرس (آکل)
۱۷.‌ حزب کمونیست بوهم و موراوی (جمهوری چک)
۱۸.‌ حزب کمونیست دانمارک
۱۹.‌ حزب کمونیست فنلاند
۲۰.‌ حزب کمونیست فرانسه
۲۱.‌ حزب کمونیست آلمان
۲۲.‌ حزب کمونیست یونان
۲۳.‌ حزب کمونیست گوآدولوپ
۲۴.‌ حزب کارگران کمونیست مجارستان
۲۵.‌ حزب کمونیست هندوستان
۲۶.‌ حزب کمونیست هندوستان (مارکسیست)
۲۷.‌ حزب کمونیست عراق
۲۸.‌ حزب کمونیست ایرلند
۲۹.‌ حزب کارگران ایرلند
۳۰.‌ حزب رفونداسیون کمونیست ایتالیا
۳۱.‌ حزب کمونیست‌های ایتالیا
۳۲.‌ حزب کمونیست اردن
۳۳.‌ حزب کمونیست لبنان
۳۴.‌ حزب سوسیالیست لتونی
۳۵.‌ جبهه مردمی سوسیالیست لیتوانی
۳۶.‌ حزب کمونیست لوکزامبورگ
۳۷.‌ حزب کمونیست مالت
۳۸.‌ حزب کمونیست مارتینیک
۳۹.‌ حزب کمونیست مکزیک
۴۰.‌ حزب پیشرفت و سوسیالیسم مراکش
۴۱.‌ حزب پیشاهنگ ترقی‌خواه سوسیالیست مراکش
۴۲.‌ حزب کمونیست نروژ
۴۳.‌ حزب کمونیست اسرائیل
۴۴.‌ حزب مردم فلسطین
۴۵.‌ حزب کمونیست پاکستان
۴۶.‌ حزب کمونیست پرو
۴۷.‌ حزب کمونیست پرتغال
۴۷.‌ حزب کمونیست مردم اسپانیا
۴۹.‌ حزب کمونیست سوئد
۵۰.‌ حزب کمونیست سودان
۵۱.‌ حزب کمونیست فدراسیون روسیه
۵۲.‌ حزب استقلال و کار سنگال
۵۳.‌ حزب کمونیست اسپانیا
۵۴.‌ حزب کمونیست آفریقای جنوبی
۵۵.‌ حزب کمونیست رئونیون (منطقه ماوراءِ بحار فرانسه در اقیانوس آرام)
۵۶.‌ حزب کمونیست ترکیه
۵۷.‌ جنبش التجدید تونس
۵۸.‌ حزب کارگر تونس
۵۹.‌ حزب کمونیست ایالات متحد آمریکا
۶۰.‌ حزب کمونیست اوروگوئه
۶۱.‌ جبهه پولیساریو (صحرای غربی)
۶۲. حزب کمونیست اتریش

برگرفته از نامه مردم، شماره ۹۰۴، سوم مهرماه ۱۳۹۱

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!