«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۱ شهریور ۲۲, چهارشنبه

الله اکبر! ماشاء الله چه خوب به هدف زدی!

انشاء الله یادت نره، برادر!

او را چون مترسکی به چوب بسته اند. نباید جایی چندان دور از آب و آبادی باشد. کجای افغانستان است، روشن نیست. شاید هم جایی در پاکستان یا شاید جای دیگری. چه تفاوتی می کند.

نخست که نگاه می کنی، باورت نمی شود آدمی زنده است. آنچنان سفت به چوبی بسته شده که کم ترین تکانی از وی نمی بینی. همه چیز آماده است و گروه بسیاری نیز آمده اند برای سیر و سیاحت. درست بسان همه ی آن ها که برای دیدن به دار آویخته شدن بزهکاران بیش تر جوانی که در خیابان های شهرهای بزرگ ایران گرد می آیند. باید خو بگیرند به خون و خونریزی یا دیدن آدمی که بر سر دار جان می کند.

اینها نیز آمده اند؛ انگار مهمانی است. در کشوری با مردمان تنگدست، آنچه فراوان است سلاح های گوناگون و مواد مُخدّری است که بویژه از کشتزارهای خشخاش فراهم می آید و به همه ی جهان برای فروش فرستاده می شود. در اینجا، سرمایه ی نفتی شیخک های عربستان و کنداب پارس با سلاح های مرگبار امریکایی و بسیاری سیاست های پلید و نابکارانه به هم می آمیزد تا آنچه «بنیادگرایی اسلامی» می نامندش، همچنان زنده بماند و گسترش یابد. همه ی این ها را در همین صحنه ی دلخراش می توان دید. سلاح هایی آنچنان مفت که محکوم نگونبخت را با «آر. پی. جی.» به گلوله می بندند و لت و پارش می کنند. نوای الله اکبر است که برمی خیزد. همه شان، همه جا همین را می گویند: از لیبی و یمن گرفته تا عراق و سوریه و افغانستان. آیا جنگ صلیبی است؟ نه! همه شان مسلمان هستند و بیشتر از یک آب و خاک. «از هر سو که کشته شود به سود اسلام است!» چه شعار پلید تبهکارانه ای!

سیاستی که امپریالیست های یانکی در ویتنام برای «ویتنامی کردن» جنگ نتوانستند به اجرا در آورند، در این بخش از جهان، یعنی کشورهای اسلامی که واپسمانده ترین کشورهای جهان را از هر نظر دربرمی گیرند و شوربختانه کشور ما نیز بخشی از آن است، دستاوردهای نیکویی برایشان به ارمغان آورده است. بانگ الله اکبر قند در دلشان آب می کند. جنگ برادرکشی جانانه ای روبراه شده و همچنان پی گرفته می شود. اکنون کشور باستانی سوریه در نوبت است و کمی دیرتر کشورمان ایران با رهبرانی ناشایست، دزد و آراسته به همه ی ویژگی های اهریمنی.

اکنون به نزدیک جسد لت و پار شده ی محکوم نگونبخت آمده اند. یکی دو نفر ماشاء الله می گویند:
آفرین! چه خوب به هدف زدی!

این سه عبارت تازی را همه جا بسیار می شنوی: الله اکبر، انشاء الله و ماشاء الله. با همین سه واژه رستگار می شوی؛ انشاء الله یادت نره، برادر!

ب. الف. بزرگمهر     ٢١ شهریور ماه ١٣٩١




هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!