آنها نه در حال شمشيرکشی به روی
يکديگر که در حال رقص تانگويی دست در دست هم هستند؛ اين رازِ پيوند جاودانه ميان
حکومت هايی است که پايان آنها فرا رسيده و به خدمتِ طرفِ روبرو، نيازمندند.
«اسرائيل ـ ايران: پيوندی جاودان» عنوان
نوشتاری است که روز يکشنبه در روزنامه ليبرال اسرائيلی «هاآرتس» در مخالفت با
ماجراجويی نظامی احتمالی اين کشور عليه ايران منتشر شده است.
عنوان نوشتار ظاهراً به پيوندهای تاريخی
دو قوم ايران [ایران کشوری است دربرگیرنده
ی خلق های گوناگون!] و يهود و وجود مناسبات
دوستانه ميان سرزمین باستانی اسرائيل و امپراتوری هخامنشی در ايران و پس از آن مناسباتی
نزديک و دوستانه بدرازای تاريخ تا آغاز دوران جمهوری اسلامی در ايران اشاره دارد؛ ولی
در متن نوشتار به رفتارهای حاکميت کنونی هر دو کشور هم اکنون و نياز شديد هر دو
حاکميت به وجود «دشمن» اشاره شده است.
متن نوشتار، تاکيدی بر اين ديدگاه است
که رهبران هر دو کشور در دوره کنونی کسانی هستند که برای سلب مسووليت از خود در
انجام وظايف خويش در برابر ملت، به وجود يک دشمن بيرونی به سختی نیازمندند.
به باور نويسنده، حتا اگر اختلاف
کنونی اسرائيل و ايران در زمينه ی فعاليت هسته ای مشکوک ايران وجود نمی داشت، سران
دو کشور می بايست بر سر چالشی ديگر با يکديگر درگير می شدند تا بقای حکومت خود را
پایور نمایند.
نوشتار «هاآرتس» به قلم «آنر شالو»
تاکيد دارد که «ايران به شدت نیازمند اسرائيل است و در صورت نبود اسرائيل، سران
ايران می بايست چنين کشوری را می آفریدند؛ چرا که بودن اسرائيل مانند هوا برای
تنفس ايران، يک ضرورت است و ادامه ی بقای رژيم ايران تنها به خاطر وجود اسرائيل
امکان پذير بوده و از اين بابت، جمهوری اسلامی ايران بايد قدردان اسرائيل باشد.»
نوشتار در ادامه می گويد:
«زبان بازی های ضد اسرائيلی سران
ايران به حکومت ستمگرانه ی آيت الله های ايران امکان می دهد که افکار عمومی ايران
را از دشواری های حقيقی آن کشور کژدیسه نماید؛ از چالش های اقتصادی مانند گرانی
های تحمل ناپذیرگرفته تا سرکوبگری های سياسی و کشتار تظاهرکنندگان و نبود آزادی و
سنگسار کردن زنان».
«آنر شالو» تاکيد دارد که «نفرت همواره
نيرويی برای یگانگی ملت بوده است؛ هيچ چيزی به اندازه ی نیروی هستی يک دشمن بيرونی
برای خاموش نمودن تنش های درونی [کارساز] نيست. «نيچه» روزگاری نوشته بود:
«اينکه چه کسی را به عنوان دشمن
برگزينيم حتا مهم تر از برگزيدن دوست است»؛ بنابراین گفته ی ”نيچه“، ايران در گزینش
دشمن خود بسيار کامیاب بوده است.»
نويسنده می افزايد:
«اسرائيل در اين امر به ايران کمک می
کند؛ اسرائيل ايران را تهديد می کند؛ هشدارها به يک یورش نزدیک (از سوی اسرائيل
بر ضد پایگاه های هسته ای ايران) هيزم بيار معرکه ی حکومت درمانده ی آيت الله ها می
شود و در شرایطی که رژيم تهران به آستانه فروپاشی رسيده، سران اسرائيل در واپسین
لحظه، نردبان تازه ی نجات را به دست حاکمان ايران می دهند. تهديدهای سران اسرائيل،
اصلاح طلبان و مخالفان حکومت ايران و همه ايرانی هايی را که سه سال پيش در چنين
روزهايی به خيابان ها ريخته به اعتراض دست زدند و خواهان آزادی و انتخابات دادگرانه
بودند، از بيم یورش اسرائيل در کنار حکومت ملاهای تهران یکپارچه می کند.»
نوشتار «هاآرتس» چنین پی گرفته می شود:
«بنيامين نتانياهو (نخست وزير اسرائيل)
و اهود باراک (وزير دفاع اين کشور) در راستای منافع خامنه ای و احمدی نژاد کار می
کنند؛ آنها صورتک یورشگری بر چهره زده اند که از بخت روزگار به کوشش های ايران در
راستای مشروعيت زدايی از موجوديت اسرائيل یاری می رساند؛ با تهديدهايی که نتانياهو
و باراک عليه ايران بر زبان می آورند، اکنون برای سران ايران بس آسان تر است که
اسرائيل را "غده سرطانی" در خاورميانه بنامند و حتا آنهايی را که دودل
بوده اند، خشنودتر می کنند. حتا اگر تهديدهای اسرائيل ميان تهی بوده، اين امر
پيشاپيش برای رژيم ايران سودمند بوده و نشان داده است دشمنی که ايران برای خود برگزیده،
تا چه اندازه در خدمت اين برگزیننده بوده است».
نويسنده ی اسرائيلی نوشتار «هاآرتس»
تاکيد دارد که «ملت ايران شايسته داشتن رهبرانی بهتر از حاکمان کنونی است و به اين
خواسته نيز خواهد رسيد و آشوب های سياسی کنونی در منطقه به تهران نيز خواهد رسيد و
آن هنگام، اتمی شدن ايران به همان اندازه برای اسرائيل حساسيت برانگيز خواهد بود
که هسته ای شدن هند را اسرائيل (دست کم) گرفت».
«آنر شالو» می افزايد:
«اسرائيل نيز به سختی به ايران
نيازمند است و اگر حاکميت کنونی ايران هستی نمی داشت، اسرائيل نیز می بايست چنين
دشمنی را برای خود بیافریند و به همین دلیل، اسرائيل هم بايد قدردان هستی جمهوری
اسلامی ايران باشد؛ زيرا نفرت کور و ترس برانگیختن، هميشه ابزار کارسازی در بقای
حکومت ها بوده و بويژه دولت های دست راستی اسرائيلی را ياری داده است. نواختن
پُرسر و صدای نتانياهو بر طبل زبان بازی ها برضد ايران، افکار عمومی اسرائيل را از
چالش های کشور از دشواری های اقتصادی و گرانی های شديد گرفته تا خدمات دولتی و
عمومی که در آستانه نابودی است تا سرمايه گذاری های کلان دولتی در آبادی نشين های
يهودی و ترجيح دادن مذهبيون تندرو بر ساير لایه های اجتماعی کشور، کژدیسه می کند.»
[منظور نویسنده از اسراییل و ایران در این
بند و برخی جاهای دیگر این نوشتار را باید به آرش رژیم جمهوری اسلامی ایران و رژیم
اسراییل انگاشت!].
نويسنده در پی يادآور شده می شود:
«ايران، ياری رسان اسرائيل است؛
اسرائيل را تهديد می کند و اين تهديدها، روغنی است بر چرخ های ارابه ی آتش افروزی
دولت ناتوان نتانياهو؛ او نعره های تهران را با آغوش گشاده دربرمی گيرد؛ گويی
غنيمتی خداداد به او رسيده است؛ ابرهای تيره ی جنگ افروزی که نتانياهو ـ باراک
باردار کرده اند از زمستان گذشته تاکنون بگونه ای پیوسته، فضای زندگی ما را تا اين
روزهای پايانی تابستان آلوده نموده و در خفه نمودن اعتراض های اجتماعی گسترده ای که
تهديدی جدی برای دولت نتانياهو بود، کامیاب بوده است.» [خفه نمودن اعتراض های اجتماعی از سوی دولت نتانياهو تا اندازه ای
گزافه گویی است!]
به باور نويسنده ی جوان اسرائيلی،
«درخواست های مردم اسرائيل برای بهره مند شدن از مسکن درخور، عدالت اجتماعی، خدمات
عمومی کارآ و برخوردار از يارانه در برابر تهديدهای "آخر زمانی" که گویا
پس از اصابت موشک های ايران به خاک اسرائيل پدیدار خواهد شد، بايد رنگ ببازد؛ گفتگوی
شهروندی و مادرانه ای که از ویژگی های جامعه ی اسرائيل است، يکباره جای خود را به گفتگوی
امنيتی و زورمدارانه و مردانه سپرده است؛ و مانند ايران، نزد ما نيز ملّاها بايد
سمت و سوی رخدادها را تعيين کنند؛ چه بسا در همين روزهای گذشته، ژنرال ذخيره ”يعقوب
عامی درور“، ”مشاور امنيت ملی کشور“ نزد ربای [مقام
مذهبی بزرگ یهودیان] ”عوواديا يوسف“ ملّای
بزرگ يهوديان ”سفارادی“ زاده ی مراکش فرستاده شده تا خطرات ايران را به گوش اين
پيرمرد زمزمه کند؛ تنها همین برجای مانده که دولت ما هم يک ”مرجع تقليد“ بیابد تا
برای جنگ توجيه شرعی بتراشد.»
آقای «آنر شالو» می نويسد:
«اسرائيل (مانند ايران) شايستگی آن
را دارد که از حاکمانی بهتر برخوردار شود و چنين نيز خواهد شد؛ تنها زمان در
میان است؛ ولی تا آن هنگام، سران شکست
خورده ی اسرائيل و ايران، هر دو در حال طراحی صحنه آرايی برای شمشيربازی خود خواهند
بود؛ ولی نگاهی از نزديک تر به اين صحنه ی به شدت هولناک، چيز ديگری نشان می دهد و
آن اينکه آنها نه در حال شمشيرکشی به روی يکديگر که در حال رقص تانگويی دست در
دست هم هستند؛ اين رازِ پيوند جاودانه ميان حکومت هايی است که پايان آنها فرا
رسيده و به خدمتِ طرفِ روبرو، نيازمندند.»
از ای ـ میلی دریافتی (با سپاس از فرستنده)
این نوشتار از سوی اینجانب ویرایش، پارسی و پاکیزه
نویسی شده است. برجسته نمایی ها و افزوده های درون [ ] نیز از آنِ من است. ب. الف. بزرگمهر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر