«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۱ آبان ۲۷, شنبه

سرود مانوی اَنگَد روشنان


سرود «اَنْگَد روشنان» یکی از زیباترین سرودهای مانوی به خط و زبان پهلوی اشکانی نوشته شده است. «اَنْگَد» در زبان پهلوی اشکانی همتراز با «هَنگَتَه» در اوستایی و به آرش «خوشبختی» است. «رَوْشَنان» نیز در همان زبان (و نیز در زبان فارسی) به آرش «روشنی‌ها» است و در کنایه آرش «ستارگان» را نیز می‌دهد. آمیخته واژه ی «انگد روشنان» را می‌توان به چند شکل و از آن میان «خوشبختی‌های درخشان» و یا «ستارگان خوشبختی» برگردان کرد.

سرود «اَنگَد روشنان» که برگردان گزیده‌ای از آن در اینجا ارائه می‌گردد، یکی از پراحساس‌ترین، دلکش‌ترین و در همان آن از دردمندانه‌ترین سرودهای مانوی است:

ای خدای من
ای محبوب من
به مهربانی‌ات نیرویم ده
یاری‌ام کن
با همه ی بخشایش‌هایت.

ای خدای من
بیارای روح مرا
و یاری‌ام کن
همه ی بدی‌ها را دور ساز از من
از من دور کن
آنانی که به دردم می‌آورند.

ای محبوب من
ای ستوده
مرا آزادم کن از آنان
چه تنها تویی که می‌دانی
راز مرا.

روح من می‌گرید از درون
و می‌پژمرد از دلتنگی‌ها
روزهایم با توده‌ای از درد
آشفته شد و متلاطم.

می‌خواهند روح مرا درهم بشکنند
از هر کران رنجی مرا فرا گرفت
مه‌های غلیظ و تیرگی‌های انبوه.

روح من از دیدن چهره پنهان آنان،
آه چه ترسید!

اما من می‌مانم
در دل دریا به پیش می‌روم
از تلاطم‌ها می‌گذرم
همه ی بندها گشوده می‌گردند
و همه ی میخ‌های آهنین کنده می‌شوند.

قایق من برمی‌خیزد
بر سر موج‌های افراشته
و از هر کران پرتوی برمی‌خیزد.

ـــــــــــ
برگردان و ویرایش متن بالا بر بنیاد دو سرچشمه ی زیر است. برای آگاهی بیشتر و توضیحات واژگان بنگرید به:
Boyce, Mary, Manichaen Hymn-Cycles in Parthian, London, 1954.
وامقی، ایرج، نوشته‌های مانی و مانویان، تهران، ١٣۷٨

رضا مرادی غیاث آبادی

با سپاس از فرستنده ی مهربان

این نوشته از سوی اینجانب ویرایش و پارسی نویسی شده است.   ب. الف. بزرگمهر

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!