«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۱ آذر ۲۶, یکشنبه

سروده ای برای محمد مختاری


حالا چهارده سال می‌گذرد
بیشتر از سنِ آن سال‌هایم
از روزی که فهمیدم درون ماشین،
اتفاق‌های زیادی می‌تواند بیافتد
مثلا ممکن است حلقه سیمی به دور گردنت بپیچد
و خون را از رفتن باز دارد
در رگ‌هایت
و راه اندیشه را ببندد
که به زبانت نرسد
و به انگشتانت نرسد
و نور،
از زاویه‌های روشن فکرت،
سرنچرخاند
بر چیزی نتابد
و کلام از زبانت
سرایت نکند
و خواستن،
منفعل و بی‌تفاوت
بر جنازه‌ات بماسد
در سرمای بیابان‌های اطراف شهریار

برای محمد مختاری

صبا زواری

برگرفته از «گوگل پلاس»

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!