«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۱ آذر ۲۶, یکشنبه

خدا نمی تونه از جاش تکون بخوره! برو از اسپینوزا بپرس!


نوشته است:
«کاش میشد صدای خدا رو شنید و باهاش حرف زد. وقتی تنبیه میکرد، عصبانی میشد یا لبخند میزد صداش چطوری میشد»

از «گوگل پلاس» سحرناز ف.

براش می نویسم:
خدا بر پایه ی قانون علمی حق نداره از جای خودش تکون بخوره؛ وگرنه از خدایی می افته!  اگه قبول نداری برو از اسپینوزا بپرس برات تعریف کنه چرا خدا نمی تونه از جاش حرکت کنه. طبیعییه که عصبانی هم نمی شه، لبخند هم نمی زنه و اصلا صدا نداره که بشنوی! اگه داشت تا حالا یکی شنیده بود!

ب. الف. بزرگمهر   ٢۵ آذر ماه ١٣٩١

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!