«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۱ آذر ۱۱, شنبه

حقوق بوقلمون های اوباما و حقوق آدمی!


نوشته است:
«سنت شکنی اوباما ۴ ساله شد؛ خودداری رییس جمهور امریکا از اجرای یک رسم ملی ـ تاریخی!

رییس جمهور امریکا امسال برای چهارمین سال پیایی از اجرای یکی از کهن ترین رسم های امریکایی یعنی قربانی کردن بوقلمون برای مراسم روز شکرگذاری خودداری کرد!

قربانی نکردن بوقلمون و اجرا نکردن یک رسم کهن توسط عالیترین مقام سیاسی کشور ایالت متحده با هدف احترام به حقوق حیوانات و رهایی یک حیوان، نکته ایست که می تواند مورد بهره برداری ما نیز قرار گیرد و بدانیم که می شود بسیاری از رسم ها و آیین های کهن را در گذر تاریخ به روز نمود یا بهبود بخشید.» سوفی حکمت («گوگل پلاس»)

این نوشته از سوی اینجانب ویرایش و پارسی نویسی شده است. عنوان نیز از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر


پی افزوده:

با خود می اندیشم:
چه رییس جمهور نیک اندیشی! پایش را درست در جای پای آبراهام لینکلن گذاشته و در همان راهی گام برمی دارد که آن رییس جمهور خوشنام ایالات متحد در زندگی کوتاه خود پیمود؛ ولی درست از همان جایی که او به آن رسیده بود، دارد برمی گردد ... کاش همین پاسداری از حقوق حیوانات و بوقلمون های رنگارنگ را درباره ی حقوق آدمیان، مردم غیر نطامی، زنان و کودکان لیبی، افغانستان، پاکستان و سایر منطقه های جهان از خود نشان می داد! ولی، نه! انتظار بیجایی است. او هم باید در اندیشه ی جان خود و خانواده اش باشد؛ وگرنه به سرنوشت خانواده ی «کِنِدی» ها دچار می شود که یکی پس از دیگری سر به نیست شدند و آب از آب هم تکان نخورد. ولی، آیا این دورگه ی باهوش نمی داند نوکری چه کسانی را بر دوش گرفته است؟! چرا! می داند؛ خوب هم می داند و درست از همین رو تبهکاری بیش نیست.*

راستی! از روی نادانی سوار آن قطار** شده بود؟!

ب. الف. بزرگمهر   ١١ آذر ماه ١٣٩١


* «آنان که نمی دانند، نادان هستند؛ ولی آنها که می دانند و پنهان می کنند، تبهکارند.»، برتولت برشت، نمایشنامه نویس، کارگردان نمایش و سراینده ی کمونیست آلمانی

** «بَرَک حسین» هنگامی که به ریاست جمهوری ایالات متحد برگزیده (یا بهتر است بگویم: برگمارده) شد، تا اندازه ای رویای «آبراهام لینکلن» شدن را نیز در سر می پرورانید. وی برای تحویل گرفتن مقام ریاست جمهوری آن کشور با قطار همان مسیری را از فیلادلفیا به سوی واشنگتن پیمود که در سال ١٨٦١ «آبراهام لینکلن» آن را پیموده بود؛ رییس جمهوری که کارهای نیکی از خود برجای نهاد و سرانجام به دست «از ما بهتران» آنجا به آن جهان رهسپار شد.»
«گامی دیگر در فرارویی جنگ پنهانی به جنگی آشکار!»، ب. الف. بزرگمهر، ١٢ دی ماه ١٣٩٠

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!