«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۱ دی ۸, جمعه

زبان جنسیت‌زده


اگر تا دهه ی ۶۰ ترسایی بهره وری از واژه ی «نیگر» ـ که دگردیسه شده ی واژه ی «نگرو» به آرش سیاه پوست است و شاید بتوان معادل پارسی کاکا سیاه را برایش در نظر گرفت ـ برای مخاطب قرار دادن امریکایی‌های سیاه پوست یک امر رایج بود، در قرن بیست و یکم این واژه همردیف واژه های زننده و توهین آمیز قرار دارد و کسی به اندیشه اش خطور نمیکند که بتواند از این واژه سود برده و مورد سرزنش و نقد جدی جامعه قرار نگیرد. واژه ی «نیگر»، نماد زبانی انباشته از نژاد پرستی شد و نشانه ی تاریخی که مالامال از ستم به نژادی دیگر است.

از آنجایی که زبان می تواند به عنوان عامل مهمی در تبیین و یا دگرگونی نگرشهای اجتماعی و فرهنگی درباره ی یک تبار، جنس و یا طبقه ی اجتماعی نقش بازی کند و همانگونه که کنشگران جنبش مدنی سیاه پوستان در آمریکا بخشی از کوشش هایشان را به پالایش و بهبود زبان از واژه ها و عبارت های تبعیض آمیز اختصاص دادند، زبان جنسیت زده نیز سال هاست که یکی از دغدغه های کنشگران حقوق زنان و اندیشمندان «فمنیست» است.

زبان جنسیت زده، زبانی است که به فرآوری و بازفرآوری نقش های کلیشه‌ای زنان می پردازد. کلیشه‌هایی که به تشدید تبعیضهای ژرف فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی زنان دامن می زند.

نمونه های سنتی و کلاسیک از این گونه زبان جنسیت زده را میشود در زبان پارسی، مانند بسیاری از زبانهای دیگر به سادگی پیدا کرد:
«ضعیفه»، «فتنه»، «ناقص العقل»، «کمتر از زن» از جمله صفت هایی است که برای کوچک شمردن و رام کردن یک جنس به کار میرفت و میرود.

در زبان جنسیت زده معمولا صفت های منفی، صفت هایی زنانه است و صفت های مثبت، مردانه. «مردانگی» صفتی با بار معنایی مثبت است که مرد بودن را به عنوان یک برتری ـ به خودی خود و بدون نیاز به هیچ افزودنی ـ می پندارد.

در چنین زبانی است که در آن تنها قول «مردانه»، قول است. زبانی جنسیت زده است که در آن در اوج ستیز و درگیریها، ناسزهای جنسی به اعضای مونث وابسته به طرف روبرو داده میشود.

با اینکه جامعه ایران، جامعه ای که گفتگو درباره ی امر جنسی را بر نمی تابد و آن را «تابو» می داند، ولی تجربه‌های روزانه ی کوچه و خیابان داستانی دیگر داشته و انباشته است از ناسزاها و دشنام های جنسی.

کوچک شمردن زبانی یک جنس در کالبد طنز و جوکهای جنسی و جنسیتی امری بسیار رایج است و البته چون با ترفند خنده و شوخی صورت می گیرد به سختی تشخیص دادنی است و سرشتگی آن با عنصر خنده سبب می شود، آسان تر و با کمترین انتقاد پذیرفته شود؛ ‌جا بیفتد و حتی با شتاب بیشتری گسترش یابد.

در زبان جنسیت زده، زن در وابستگی با مرد و یا در جایگاهی فرودست تر از مرد قرار می گیرد و به واسطه ی این وابستگی به رسمیت شناخته میشود: 
والده (فرزند پسر)، همشیره (برادر)، عیال/منزل (شوهر).

هر روز می توان نمونه هایی از کلیشه‌ های زبانی جنسیتی را در نوشته‌های تارنگاشت ها و روزنامه ها دید.

بسیاری از این کلیشه ها در رسانه های پارسی زبان بی آنکه بگونه ای جدی مورد نقد و پرسش قرار گیرند، پیوسته در حال فرآوری و بازفرآوریند. به کار بردن ویژگی های زنانه برای کوچک شمردن شخصی که مورد انتقاد و تنفر است در نوشته روزنامه نگاران و نویسندگان دیده میشود.

در زبان جنسیت زده، متن ها و اعلامیه‌های سیاسی و روشنگر هم از افتادن در دام کلیشه‌های زبانی ایمن نیستند. کنشگر زن سیاسی با برجسته شدن نقش های سنتی‌اش شناسانده میشود. نسرین ستوده، نخست مادر است و پس از آن وکیل یا کنشگر حقوق بشر.

زنان پیکارگر در بند، «شیر زن» می شوند؛ چون زن بودنشان به تنهایی نمی تواند بار دلاوری شان را به دوش بکشد. «زنانگی» در زبان جنسیت زده ‌نیاز به پسوند و پیشوندی «مردانه» دارد تا جایگاهش را بالا ببرد. بسیار دیده ‌ایم، تعریف هایی مانند «آن زن برای خودش یک پا مرد است». اگر هم زنی الگویی ستایش برانگیز است، این ستایش به واسطه ی دارا بودن ویژگی های «مردانه‌» است.

بیگمان، برای از میان برداشتن این کلیشه‌ها و تبعیض های زبانی باید گام هایی برداشت؛ دستِ کم اگر باورمندیم که زبان جنسیت زده به پیگیری  تبعیض های جنسی و جنسیتی کمک میکند.

ابتدایی ترین گام می تواند این باشد که حساسیت هایمان را نسبت به کاربرد این کلیشه‌ها افزایش دهیم و بی تفاوت از کنار آنها نگذریم. در هر گفتگو و نوشتار کوشش کنیم تا این کلیشه‌ها را شناسایی و به آنها واکنش نشان دهیم.

گام دیگر را شاید باید کسانی که در فرآوری و بهره وری پیگیرانه از زبان در کالبد نوشتار روزانه و ادبیات دستی دارند، بردارند. آنانی که به عنوان الگوهای اندیشگی و اجتماعی و سیاسی مورد توجه جامعه هستند، باید در بهره وری از کلیشه‌های جنسیتی در گفتارشان بیشتر حساس باشند.

در بنیاد برای نقد یک زبان تبعیض آمیز باید بهره وری از زبان از سطح ناخودآگاه به سطح خودآگاه آورده شود. بدین آرش که گفتار و زبان، پیگیرانه نقد و تحلیل شده، بهبود یابد. البته این نقد زبان تنها در چارچوب جنسیت نمی ماند که دربردارنده ی کلیشه های تباری، نژادی و طبقاتی نیز هست که نمونه‌ های هر روزه اش را در جوکهای تباری می‌بینیم.

برابری اجتماعی میان زن و مرد بی پالایش زبان از تبعیض ها و کلیشه‌های جنسیتی، شاید بسیار سخت بدست آید و برای پیشبرد این امر باید در پهنه های گوناگون کوشید.

پیکار برای برابری سیاسی و اقتصادی و حقوقی باید همزمان با کوشش برای زدودن زبان از کلیشه‌ها‌ و تبعیض‌های جنسی و جنسیتی باشد.

لیلا موری ٢۵ دسامبر ٢٠١٢

* لیلا موری، کارشناس مسائل زنان و روزنامه نگار است.


این برگردان بگونه ای همه جانبه از سوی اینجانب، پاکیزه، پارسی نویسی و بویژه در نشانه گذاری ها ویرایش شده است.   ب. الف. بزرگمهر

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!