هنوز بسیاری چیزها پیرامون چرایی و
چگونگی بیرون آمدن منصور اسالو از ایران روشن نیست؛ با این همه، شایعات سازمان
یافته ای نه تنها در این باره که درباره ی فرزندان وی، اتهامات مالی و حتا
اخلاقی در بسیاری تارنگاشت ها و از آن میان تارنگاشت چپ نمایی که از همان آغاز
بکارش نظر خوبی به آن نداشته ام*، درج شده است.
با آنکه اینجانب هنوز از چند و چون
ماجرا چندان آگاهی ندارم، دو نکته ی زیر برایم از روز روشن تر است:
الف ـ کوشش دیوانه وار رژیم تبهکار،
ضدملی، ضدخلقی و ضد کارگری جمهوری اسلامی برای روفتن و از میان بردن سندیکاها و
ساختارهای کارگری که بیگمان، بدنام نمودن رهبران آن نیز بخشی از این کوشش را
دربرمی گیرد؛ و
ب. همسویی هرچه بیش تر و هر روز بیش از
پیش حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی با سیاست های اهریمنی کشورهای امپریالیستی که بی
هیچ گمان و گفتگو با رژیم های
واپسگرا در همه ی کشورهای جهان و بویژه کشورهای وامانده ی اسلامی در سرکوب و از
میان برداشتن ساختارهای توده ای ـ کارگری و جنبش های چپگرا همدست و همیار هستند؛
نمونه ی روشن آن، چگونگی کشته شدن پرسش برانگیز سه زن پیکارگر کرد ترکیه در فرانسه
است که گمانه ی دست داشتن یا دستِ کم چشم فروبستن دستگاه پلیسی ـ امنیتی فرانسه در
آن هم اکنون نیز تا اندازه ای روشن و آشکار است.
درباره ی کشور خودمان، این نکته را نیز
باید بیفزایم که برخلاف کشورهایی چون عراق، لبنان، افغانستان و دیگر کشورهایی که
هنوز روابط تباری ـ خاوندی بر آن ها فرمانرواست و از سنت نیرومند پیکار توده ای و
چپ مانند آنچه در ایران دوره ی مشروطه به این سو و بویژه در سال های ١٣٢٠ ـ ١٣٣٢
صورت پذیرفته و مهر و نشان تاریخی خود را بر همه ی رویدادهای پس از آن در میهن مان
زده، برخوردار نیستند، امپریالیست ها و همدستان واپسگرایشان در ایران که بخش عمده
ای از حاکمیت الله کرم و نیروهای اسلام پناه پیرامون آن را دربرمی گیرد با کارزار
دشوارتری در آینده روبرو خواهند بود. درست به همین انگیزه است که سرکوب و نابودی
سندیکاهای کارگری و ساختارهای صنفی ـ توده ای زحمتکشان دست ورز و اندیشه ورز در
میهن مان از اندازه های ددمنشی بی پیشینه ای برخوردار می شود.
نکته ی دیگری نیز در هماوندی با چگونگی
اخراج منصور اسلو به چشم می خورد و آن چگونگی بیرون راندن و کنارنهادن وی از
سندیکای کارگران «شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه» است. به این نکته، کارگری
آگاه در یکی از تارنگاشت ها چنین اشاره نموده است:
«بر پایه ی اساسنامه های ساختارهای های صنفی، تنها مجمع
عمومی حق کنار نهادن اعضای خود را دارد»!
ب. الف. بزرگمهر هفتم بهمن ماه ١٣٩١
* نام آن را «تارنگاشت مگوزید بر ما!»، گذاشته ام. ب. الف. بزرگمهر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر