«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۱ دی ۱۴, پنجشنبه

با صاحبکارم رابطه داشتم؛ بقیه ش با خودتون!


تو اورژانس رفتيم بالا سر دختره، بش گفتيم: خانوم چند ماهته؟

مادرش گفت: چى ميگى خانوم؟ دخترم ١٦ سالشه مجرده!

ماهم گفتيم باشه! و رفتيم به دکتر گفتيم بياد بالا سر بيمار!

دکتر باهووووش برگشته ميگه: آپانديسشه! بفرستيد اتاق عمل!

ماهم طبق «اوردر» (دستور) پزشک داشتيم، کاراى انتقالشو انجام ميداديم که دختره رفت دستشويى؛ موقع برگشت، آبخون ازش ميريخت!

بعد رفتيم ديديم تو سطل جفت و بچه هست! بچه ی زنده!

بند نافو با دندونش پاره کرده بود!

مادر دختره داشت سکته ميکرد از ناراحتى!

اينجا بود که دختره گفت با صاب کارم رابطه داشتم!

بقيه ش با خودتون!

از «گوگل پلاس»

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!